آيا علم باعث رشد بشريت مي شود؟
جواب اين سؤال در نگاه اول کاملاً روشن است. با توجه به پيشرفت روزانه تکنولوژي و علوم و تأثير گذاري آن بر روي زندگي جوامع جوابي جز بله نخواهيم داد. در واقع ميزان ارتقاع و مطرح بودن يک جامعه در سطوح مختلف از ديد بين الملل، از رشد و ترقي در علم و فن آوري آن جامعه شکل مي گيرد. علم به خودي خود فاقد شعور ادراکي و جهت يابي است و تأثيرات شعوري بشريت است که نوع شعور علم را مشخص مي کند.
دانشمندان براي فهم بهتر و اکتشافات و اختراعات و اثبات و يا رد نظريه هاي دانشمندان پيشين، همواره در حال تحقيق و بررسي و تجزيه و آزمايشه هاي گوناگون هستند تا از طريق علمي به اهداف خود دست يابند. و بدين شکل علوم تجربي شکل گرفت. اعداد و معادلات مهم ترين وسيله براي پيدا کردن جواب مجهولات شدند. اما روش من براي رسيدن به جواب درست معکوس حرکت دانشمندان مي باشد.
با برگشت به عقب و پيوند مجدد اجزاي تفکيک شده و رسيدن حدودي به ابتداي شروع شکل گيري جوامع شايد بتوانيم جواب سؤال فوق را پيدا کنيم. با يک نگاه ساده به روند گسترش اکتشافات و اختراعات بشري به راحتي مي توان تفاوت ميان زندگي امروزي را با زندگي قرن هاي قبلي مشاهده کرد. به دور از اختلافات موافقان و مخالفان تکنولوژي تأثيرات شگرف و مثبتي که علم و تکنولوژي بر زندگي امروزي گذاشته است ستودني است. پيشرفت هاي شگفت انگيز در طب و پزشکي، در مکانيک و ماشين آلات، در شيمي و فيزيک و غيره، غير قابل انکار است.
جهاني که ما در حال زندگي در آن هستيم از دو قطب مثبت و منفي ساخته شده است. پس هر آنچه که در اين هستي پهناور وجود دارد داراي يک قطب مخالف است. و به خاطر همين قانون است که جهان تا به امروز پايدار مانده است. مگر آنکه اين قانون از بين برود و با از بين رفتن اين قانون طبيعتاً جهان نيز از بين خواهد رفت. حرکتي که تمامي علوم در پيش گرفته اند براي رسيدن به مطلق شدن است. براي برداشتن قانون دو قطب و تک قطبي کردن جهان. با ساخت ماشين آلات مي خواهيم قطب کار و زندگي سخت را به قطب زندگي راحت برسانيم. ولي با ساخت اين ماشين آلات کرختي و سستي، افسردگي و تنبلي بوجود مي آيد و با نگاهي عميق تر خواهيم ديد تابع ماشين آلات شده ايم. مايليم با ساخت داروهاي متعدد گياهي و شيميايي دردها را تسکين دهيم. بر بيماري غلبه کنيم و ريشه بيماري ها را بخشکانيم و قطب مخالف سلامتي را کاملاً از بين ببريم. اما از سوي ديگر تسليحات نظامي و کشتار جمعي مي سازيم که با آن مي توان در چند دقيقه بيشتر مردم کره زمين را از بين برد. داروهايي مي سازيم که عوارض جاتبي دارند و در بعضي مواقع حتي خود آنها عامل بيماري تازه تري مي شوند. مايليم با افزايش اطلاعات و دانش بر دانايي خود بيافزاييم و ناداني را بطور کامل از بين ببريم. ولي هر چقدر بيشتر مي دانيم بر ناتواني خود بيشتر واقف مي شويم و يا عده ايي از فن آوري اطلاعات بر ضد ديگران استفاده مي کنند. با افزايش علم دامپزشکي و جانور شناسي به کمک حيوانات بيمار و مصدوم مي رويم، و در جايي ديگر با زباله هاي صنعتي و آلودگي محيط زيست، جانوران، گياهان، زمين ها و درياها را از بين مي بريم و آلوده مي کنيم. در واقع هرگز انسان به خواسته خود که همانا مطلق سازي است نخواهد رسيد. زيرا نرم افزار اين جهان دو قطبي است و زماني که بشريت بخواهد با زور علم و تکنولوژي اين توازن را بر هم زند، براي برقراري توازن بر کفه ديگر اين ترازو فشار خواهد آمد و در آن زمان است که فاجعه ايي بس عظيم رخ خواهد داد. مي توان نام آن فاجعه را روز قيامت، يا ظهور منجي، يا به زبان ساده تر روز توازن قوانين جهان هستي ناميد. مهم نام آن روز نيست بلکه مهم اتفاقي است که در آن روز مي افتد. جوامع و بشيرت بطور کامل نابود خواهد شد. عده بسيار اندکي که به دور از تکنولوژي بوده اند و در دوردست ها و با وسايلي بسيار ابتدايي زندگي مي کرده اند جان سالم به در خواهند برد. به دليل وقوع اين فاجعه عظيم براي مدتي طولاني توازن طبيعي زمين بهم مي خورد و براي مدت طولاني زمين يا بسيار گرم خواهد بود يا بسيار سرد. از همين رو تمامي ويروس ها و باکتري هايي که بشريت آنها را در لابراتوآرها توليد کرده بود، تمام تشعشات شعوري منفي حاصل جنگ ها و همچنين تمام ماشين آلات و علم و تکنولوژي از بين مي رود و از بيماري نيز ديگر خبري نخواهد بود. نه آلودگي ويروسي و نه آلودگي ژني. به همين دليل آن عده معدود قرن ها در غارها زندگي خواهند کرد و کودکان آنها به مرور آتش را کشف خواهند نمود و بعد مي فهمند مي توانند با چوب و سنگ نيزه درست کنند و ... داستان آشنايي است! تا به حال چند بار اين داستان تکرار شده است؟ هدف از تکرار اين داستان چيست؟ در اين ميان آيا رشد معنوي و روحاني بشريت مي تواند به او کمک کند؟ آيا ما که در حال حاضر زندگي مي کنيم و بوجود آورنده و خالق اين فاجعه بزرگ هستيم، در هنگام وقوع فاجعه به دليل گذشت قرن ها از زمان مرگمان از پيامدهاي اين رويداد عظيم به دور خواهيم بود؟ جواب اين سؤال که آيا علم باعث رشد بشريت مي شود؟ و ديگر سؤالات را بعهده خودتان مي گذارم.
زيرا مي دانم هر انديشه ايي متفاوت و مستقل از ديگر انديشه ها است و قابل احترام.
حميد
جواب اين سؤال در نگاه اول کاملاً روشن است. با توجه به پيشرفت روزانه تکنولوژي و علوم و تأثير گذاري آن بر روي زندگي جوامع جوابي جز بله نخواهيم داد. در واقع ميزان ارتقاع و مطرح بودن يک جامعه در سطوح مختلف از ديد بين الملل، از رشد و ترقي در علم و فن آوري آن جامعه شکل مي گيرد. علم به خودي خود فاقد شعور ادراکي و جهت يابي است و تأثيرات شعوري بشريت است که نوع شعور علم را مشخص مي کند.
دانشمندان براي فهم بهتر و اکتشافات و اختراعات و اثبات و يا رد نظريه هاي دانشمندان پيشين، همواره در حال تحقيق و بررسي و تجزيه و آزمايشه هاي گوناگون هستند تا از طريق علمي به اهداف خود دست يابند. و بدين شکل علوم تجربي شکل گرفت. اعداد و معادلات مهم ترين وسيله براي پيدا کردن جواب مجهولات شدند. اما روش من براي رسيدن به جواب درست معکوس حرکت دانشمندان مي باشد.
با برگشت به عقب و پيوند مجدد اجزاي تفکيک شده و رسيدن حدودي به ابتداي شروع شکل گيري جوامع شايد بتوانيم جواب سؤال فوق را پيدا کنيم. با يک نگاه ساده به روند گسترش اکتشافات و اختراعات بشري به راحتي مي توان تفاوت ميان زندگي امروزي را با زندگي قرن هاي قبلي مشاهده کرد. به دور از اختلافات موافقان و مخالفان تکنولوژي تأثيرات شگرف و مثبتي که علم و تکنولوژي بر زندگي امروزي گذاشته است ستودني است. پيشرفت هاي شگفت انگيز در طب و پزشکي، در مکانيک و ماشين آلات، در شيمي و فيزيک و غيره، غير قابل انکار است.
جهاني که ما در حال زندگي در آن هستيم از دو قطب مثبت و منفي ساخته شده است. پس هر آنچه که در اين هستي پهناور وجود دارد داراي يک قطب مخالف است. و به خاطر همين قانون است که جهان تا به امروز پايدار مانده است. مگر آنکه اين قانون از بين برود و با از بين رفتن اين قانون طبيعتاً جهان نيز از بين خواهد رفت. حرکتي که تمامي علوم در پيش گرفته اند براي رسيدن به مطلق شدن است. براي برداشتن قانون دو قطب و تک قطبي کردن جهان. با ساخت ماشين آلات مي خواهيم قطب کار و زندگي سخت را به قطب زندگي راحت برسانيم. ولي با ساخت اين ماشين آلات کرختي و سستي، افسردگي و تنبلي بوجود مي آيد و با نگاهي عميق تر خواهيم ديد تابع ماشين آلات شده ايم. مايليم با ساخت داروهاي متعدد گياهي و شيميايي دردها را تسکين دهيم. بر بيماري غلبه کنيم و ريشه بيماري ها را بخشکانيم و قطب مخالف سلامتي را کاملاً از بين ببريم. اما از سوي ديگر تسليحات نظامي و کشتار جمعي مي سازيم که با آن مي توان در چند دقيقه بيشتر مردم کره زمين را از بين برد. داروهايي مي سازيم که عوارض جاتبي دارند و در بعضي مواقع حتي خود آنها عامل بيماري تازه تري مي شوند. مايليم با افزايش اطلاعات و دانش بر دانايي خود بيافزاييم و ناداني را بطور کامل از بين ببريم. ولي هر چقدر بيشتر مي دانيم بر ناتواني خود بيشتر واقف مي شويم و يا عده ايي از فن آوري اطلاعات بر ضد ديگران استفاده مي کنند. با افزايش علم دامپزشکي و جانور شناسي به کمک حيوانات بيمار و مصدوم مي رويم، و در جايي ديگر با زباله هاي صنعتي و آلودگي محيط زيست، جانوران، گياهان، زمين ها و درياها را از بين مي بريم و آلوده مي کنيم. در واقع هرگز انسان به خواسته خود که همانا مطلق سازي است نخواهد رسيد. زيرا نرم افزار اين جهان دو قطبي است و زماني که بشريت بخواهد با زور علم و تکنولوژي اين توازن را بر هم زند، براي برقراري توازن بر کفه ديگر اين ترازو فشار خواهد آمد و در آن زمان است که فاجعه ايي بس عظيم رخ خواهد داد. مي توان نام آن فاجعه را روز قيامت، يا ظهور منجي، يا به زبان ساده تر روز توازن قوانين جهان هستي ناميد. مهم نام آن روز نيست بلکه مهم اتفاقي است که در آن روز مي افتد. جوامع و بشيرت بطور کامل نابود خواهد شد. عده بسيار اندکي که به دور از تکنولوژي بوده اند و در دوردست ها و با وسايلي بسيار ابتدايي زندگي مي کرده اند جان سالم به در خواهند برد. به دليل وقوع اين فاجعه عظيم براي مدتي طولاني توازن طبيعي زمين بهم مي خورد و براي مدت طولاني زمين يا بسيار گرم خواهد بود يا بسيار سرد. از همين رو تمامي ويروس ها و باکتري هايي که بشريت آنها را در لابراتوآرها توليد کرده بود، تمام تشعشات شعوري منفي حاصل جنگ ها و همچنين تمام ماشين آلات و علم و تکنولوژي از بين مي رود و از بيماري نيز ديگر خبري نخواهد بود. نه آلودگي ويروسي و نه آلودگي ژني. به همين دليل آن عده معدود قرن ها در غارها زندگي خواهند کرد و کودکان آنها به مرور آتش را کشف خواهند نمود و بعد مي فهمند مي توانند با چوب و سنگ نيزه درست کنند و ... داستان آشنايي است! تا به حال چند بار اين داستان تکرار شده است؟ هدف از تکرار اين داستان چيست؟ در اين ميان آيا رشد معنوي و روحاني بشريت مي تواند به او کمک کند؟ آيا ما که در حال حاضر زندگي مي کنيم و بوجود آورنده و خالق اين فاجعه بزرگ هستيم، در هنگام وقوع فاجعه به دليل گذشت قرن ها از زمان مرگمان از پيامدهاي اين رويداد عظيم به دور خواهيم بود؟ جواب اين سؤال که آيا علم باعث رشد بشريت مي شود؟ و ديگر سؤالات را بعهده خودتان مي گذارم.
زيرا مي دانم هر انديشه ايي متفاوت و مستقل از ديگر انديشه ها است و قابل احترام.
حميد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر