سوال (16): خیلی از کارهای زمینی که انجام می دهیم ماهیت آسمانی دارند، بنظر جنابعالی آیا به این ترتیب ما از این طریق عملاً کار آسمانی انجام می دهیم؟
پاسخ: ببینید اینجا یک سوءتفاهمی وجود دارد، یکسری از آن کارهایی که شما می فرمائید کار آسمانی، بهتر است بگوئیم کار معنوی و این کار معنوی زمینی است، مثل انفاق، گفته شده بروید تلاش کنید پول بدست بیاورید از آن انفاق کنید از بهترین هایتان انفاق کنید و شکافها را پر کنید، زکات بدهید، خمس بدهید، بعد یک قرض الحسنه هم به من بدهید. همه ی اینها هیچ کدام تسلیم نمی خواهد، کار زمینی است، انفاق که می کنید، خمس که می دهید، قرض الحسنه هم که می دهید کار زمینی است. دست یکی را گرفتی، یکی را کارش را راه انداختی این کار زمینی است، هیچ کدام کار آسمانی نیست، بخش معنوی زمینی است یعنی بخشی است که صد در صد ریشه زمینی دارد، یعنی شما با پول دارید یک کاری را انجام می دهید که جنبه معنوی دارد، چون ما کارهائی که انجام می دهیم، برای ما یا برگردان مادی دارد یا برگردان معنوی دارد. کاری که می کنیم، آن سرمایه گذاری که می کنیم یا برگردانش مادی است یا معنوی است، تو نیکی می کن در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز، یک سرمایه گذاری معنوی می کنیم.
ما باید این مفاهیم را بطور دقیق تعریف بکنیم. اگر بطور دقیق دریافت نکنیم دوباره به اصل مفهوم تسلیم، اسلام و مسلمانی نمی رسیم. آقا من این پول را دادم، کجا تسلیم شدم، اصلاً ربطی ندارد. این سرمایه گذاری است، از این دست بدهیم از آن دست می گیریم. فرض کنید یکی در خیابان گیر کرده، ماشین اش پنچر شده و ابزار ندارد، می ایستیم کمکش می کنیم به این امید که اگر ما هم یک روز در جائی گیر کرده باشیم فرهنگ این قضیه رایج باشد، همه پایشان را نگذارند روی گاز و بروند و ما بمانیم، این فرهنگ جاری بشود، پس از اینجا من یک سرمایه گذاری می کنم انتظار برگردان دارم که در واقع معنوی است، من کمک کردم، فردا یکی به من کمک کند.
آیا اساس تسلیم این است؟ نه این ماجرا یک بده بستان خاصی است که این بده بستان یا جنبه ی مادی دارد یا جنبه ی معنوی دارد. اما تسلیم نه پول در کار است و نه چیز مادی در کار است، نه توقع است، نه به رُخ کشیدن است و . . .
برای استفاده از حلقه های رحمانیت تسلیم را می خواهد، این ربطی به انفاق ، زکات و . . . نداشت . آنجا که می گوید «بجائی نرسد کس به توانایی خویش الا تو چراغ رحمتش داری پیش»، منظور چیه؟ این بجائی نرسد کس از چه نظر است، از نظر زمینی است یا از نظر آسمانی ، زمینی که طرف می رود خیلی هم می تواند موفق باشد، پس یک جائی می تواند برسد ولی از نظر آسمانی نمی تواند برسد، یعنی از نظر این دسترسی ها نمی تواند برسد، اگر بخواهد از آن امکانات ویژه که در باب رحمانیت الهی صرفاً قرار دارد بخواهد استفاده کند هیچ راهی ندارد جز این که تسلیم بشود. مسائل زمینی قوانین خاص خودش را دارد و چار چوبهای خاص خودش را دارد.
(دوره 5 جلسه 4 زنگ اول) CD صوتی
پاسخ: ببینید اینجا یک سوءتفاهمی وجود دارد، یکسری از آن کارهایی که شما می فرمائید کار آسمانی، بهتر است بگوئیم کار معنوی و این کار معنوی زمینی است، مثل انفاق، گفته شده بروید تلاش کنید پول بدست بیاورید از آن انفاق کنید از بهترین هایتان انفاق کنید و شکافها را پر کنید، زکات بدهید، خمس بدهید، بعد یک قرض الحسنه هم به من بدهید. همه ی اینها هیچ کدام تسلیم نمی خواهد، کار زمینی است، انفاق که می کنید، خمس که می دهید، قرض الحسنه هم که می دهید کار زمینی است. دست یکی را گرفتی، یکی را کارش را راه انداختی این کار زمینی است، هیچ کدام کار آسمانی نیست، بخش معنوی زمینی است یعنی بخشی است که صد در صد ریشه زمینی دارد، یعنی شما با پول دارید یک کاری را انجام می دهید که جنبه معنوی دارد، چون ما کارهائی که انجام می دهیم، برای ما یا برگردان مادی دارد یا برگردان معنوی دارد. کاری که می کنیم، آن سرمایه گذاری که می کنیم یا برگردانش مادی است یا معنوی است، تو نیکی می کن در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز، یک سرمایه گذاری معنوی می کنیم.
ما باید این مفاهیم را بطور دقیق تعریف بکنیم. اگر بطور دقیق دریافت نکنیم دوباره به اصل مفهوم تسلیم، اسلام و مسلمانی نمی رسیم. آقا من این پول را دادم، کجا تسلیم شدم، اصلاً ربطی ندارد. این سرمایه گذاری است، از این دست بدهیم از آن دست می گیریم. فرض کنید یکی در خیابان گیر کرده، ماشین اش پنچر شده و ابزار ندارد، می ایستیم کمکش می کنیم به این امید که اگر ما هم یک روز در جائی گیر کرده باشیم فرهنگ این قضیه رایج باشد، همه پایشان را نگذارند روی گاز و بروند و ما بمانیم، این فرهنگ جاری بشود، پس از اینجا من یک سرمایه گذاری می کنم انتظار برگردان دارم که در واقع معنوی است، من کمک کردم، فردا یکی به من کمک کند.
آیا اساس تسلیم این است؟ نه این ماجرا یک بده بستان خاصی است که این بده بستان یا جنبه ی مادی دارد یا جنبه ی معنوی دارد. اما تسلیم نه پول در کار است و نه چیز مادی در کار است، نه توقع است، نه به رُخ کشیدن است و . . .
برای استفاده از حلقه های رحمانیت تسلیم را می خواهد، این ربطی به انفاق ، زکات و . . . نداشت . آنجا که می گوید «بجائی نرسد کس به توانایی خویش الا تو چراغ رحمتش داری پیش»، منظور چیه؟ این بجائی نرسد کس از چه نظر است، از نظر زمینی است یا از نظر آسمانی ، زمینی که طرف می رود خیلی هم می تواند موفق باشد، پس یک جائی می تواند برسد ولی از نظر آسمانی نمی تواند برسد، یعنی از نظر این دسترسی ها نمی تواند برسد، اگر بخواهد از آن امکانات ویژه که در باب رحمانیت الهی صرفاً قرار دارد بخواهد استفاده کند هیچ راهی ندارد جز این که تسلیم بشود. مسائل زمینی قوانین خاص خودش را دارد و چار چوبهای خاص خودش را دارد.
(دوره 5 جلسه 4 زنگ اول) CD صوتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر