چرا رحمانیت در مورد استاد خاص است؟
انتقاد می کنند که رحمانیت الهی چرا باید به طور خاص و فقط شامل حال استاد باشد؟ اصلا چرا باید او؟ چرا باید از طریق افرادی خاص با رحمانیت الهی اتصال پیدا کرد؟ رحمت عام نیاز به راهنما دارد نه تفویض کننده. حلقه ها و حفاظها از کجا آمده؟ تفویض حلقه از کجا آمده؟ کدام پیغمبر رحمانیت عام را تفویض می کرد؟
۱. اولا ما رحمانیت خاص نداریم رحمانیت همیشه و اساساً عام بوده و هست و خواهد بود. آنچه عام و خاص دارد رحمت است نه رحمانیت. رحمت شامل دو صفت رحمانیت و رحیمیت است. رحمت= رحمانیت + رحیمیت.
این رحیمیت است که خاص است و شامل مرگ و جهنم می شود و بر اساس آن همگان با یک حرکت ذاتی به سمت جلو رانده می شوند تا به کمال دست یابند اما نهایتاً کسانی به کمال می رسند که در طول مسیر از رحمانیت عام الهی استفاده کرده اند.
۲. رحمانیت الهی عام است و برای هیچ کس تبعیضی قائل نمی شود اما قانون دارد و قانون نخستین آن اشتیاق است. هر کس بیشترین و شدیدترین اشتیاق را به کسب و درک کمال داشته باشد مطابق قانون بازتاب که جلوه یی از آن را در عصر حاضر با عنوان "قانون جذب" معرفی نموده اند جواب خواهد گرفت. هرچه اشتیاق شدیدتر باشد دریافت بیشتر خواهد بود. این سنة الله است و لا تبدیل لسنة الله و لا تحویلا. بنابراین یک عَرضۀ عام رحمت از سوی خداوند به وقوع پیوسته است و بی اندازه قابلیت و توانمندی و پشتیبانی در اختیار بشریت قرار می دهد اما حالا به چه کسی تعلق می گیرد بستگی دارد به خواهانش نه اینکه رحمانیت او خاص است و به برخی افراد شامل می شود.
لذا این سؤال و انتقاد را که مطرح می کنند: رحمانیت الهی چرا باید به طور خاص و فقط شامل حال استاد باشد؟ اصلا چرا باید او؟ بدین صورت پاسخ پیدا می کند که رحمانیت الهی به طور خاص و فقط شامل حال استاد نیست. افراد بسیار بیشماری در طول تاریخ این رحمانیت را متناسب با میزان اشتیاقشان درک و دریافت نموده اند مثلاً مولانا ابیات بسیار فراوانی در آثار خود دارد که نشان می دهد دریافتهایی داشته و حلقه هایی را گرفته است از جمله حلقۀ "سماع" و حلقۀ ادراک لاتضادی و عدم و غیره که پیش از این برخی ابیات از ایشان را در همین وبلاگ نقل نموده ام.
یا مثلاً امام محمد غزالی که بوضوح در کیمیای سعادت جلد اول صص. ۲۳ تا ۳۱ به اتصال خود با رحمانیت الهی اشاره می کند. یا عطار که ارباب عارفان در ادراک نقطۀ خاموشی و فاستقیموا الیه است او همچنین بسیار ژرف به درک عدم و تکقطبی رسیده است و دلیل آن داستان سیمرغ واقعی و سیمرغ حقیقی در منطق الطیر است. او مهمترین عارف شاعر در ادراک اسفار اربعه است. یا اتصالات حلاج و بایزید و شیخ اشراق و عین القضات و ابن عربی و فلوطین و افلاطون و فارابی و ملاصدرا و دموکریتوس و شیخ محمود شبستری و حافظ و سعدی و سنایی و صائب و عزیزالدین نسفی و هجویری و روزبهان بقلی و جامی و بسیار بسیار عارف و حکیم دیگر که امکان اسم بردن از آنان و اتصالات آنان در اینجا فراهم نیست.
اینان چگونه به این ادراکات دست یافته اند؟ از طریق همین اتصالات و رحمانیت عام الهی که ما به این امکانات و پشتیبانیهای رحمانیت الهی "حلقه" می گوییم شما هرچه می خواهید بگویید ما هیچ مشکلی در کاربرد الفاظ فعلاً نداریم. پس نتیجه می گیریم که رحمانیت خاص استاد نیست پیش از او هم قرنها و هزاره ها سابقۀ افاضۀ رحمانیت الهی بوده و هست. نیاز به زحمت خاصی نیست؛ اندکی مطالعه در آثار فارابی و ابن سینا و ملاصدرا و جامی و خواجه نصیر و ... که خوشبختانه همگان آنها را قبول دارند کار ما را آسان می کند. آنان عموماً از عقل فعال و عقل دهم سخن رانده اند و از کیفیات افاضۀ رحمانیت از سوی عقل فعال که همان روح القدس و یا جبرئیل است مفصلاً بحث نموده اند. خب! تا کی باید چشم بر حقایق ببندیم و تاریخ و فلسفه و کلام و علم را انکار کنیم اصلاً انگار نه انگار که وجود دارند! خب حالا استاد طاهری نازنین به این صورت واضح و برجسته و متمایز به این توفیق دست یافته اند! اشکالی دارد؟!
۳. گفته اند: حلقه ها و حفاظها از کجا آمده؟ خب! این هم عرض شد که شما اسمش را چیز دیگری بگذارید! ما اسم پشتیبانی و فیض رحمانیت الهی را حلقه گذاشته ایم چون در رؤیتها و مشاهدات، این حلقه ها برای ما وضوح و عینیت دارد و دلیلی علمی هم دارد که همۀ هستی و تجلیات و ظهورات الهی در همۀ عالمها حلقه مانند است. خود حفاظها هم جزو حلقه های رحمانیت الهی است.
۴. اما اینکه گفته اند: چرا باید از طریق افرادی خاص با رحمانیت الهی اتصال پیدا کرد؟ رحمت عام نیاز به راهنما دارد نه تفویض کننده. اصلاً تفویض حلقه از کجا آمده؟ کدام پیغمبر رحمانیت عام را تفویض می کرد؟ باید گفت هرکس به رحمانیت الهی متصل شد نور الهی در قلب او افکنده می شود: العلم نورٌ یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. لذا او چراغدانی می شود که نور و آتش خود را از عقل فعال یا علم الهی یا همان روح القدس می گیرد و وسیله یی می شود برای انعکاس آن و می تواند نور خود را به دیگری هم تفویض کند و او هم به افراد دیگر تا آخر. پس رحمانیت الهی ضرورت دارد از طریق انسانهای متصل انعکاس یابد اما انعکاسها و انوار و کیفیات انعکاسها همواره متفاوت و متمایز بوده است. مثلاً پیامبران صاحب شریعت به یک طرز و شکل خاص رحمانیت الهی را انعکاس می دادند و عارفان و حکیمان و فیلسوفان و دانشمندان و طبیبان و دیگران هم به گونه های دیگر. لذا پیامبر می شد پیامبر رحمت: رحمة للعالمین یعنی انعکاس دهندۀ رحمانیت الهی برای عالمها.
حالا هرکس بر اساس وسع وجودی و میزان اشتیاق و دریافت و ادراک خود آن هم در حوزه یی که اشتیاق نشان داده به انعکاس فیض و رحمانیت الهی پرداخته است. مثلاً فارابی در حوزۀ حکمت و حلاج در حوزۀ عرفان و ارشمیدس و اینشتین و دیگران در حوزۀ علم و الی آخر.
و اکنون استاد محمدعلی طاهری رحمانیت الهی را در حیطۀ اشتیاق خود یعنی حوزۀ خودشناسی و خداشناسی نظری و عملی یعنی همان عرفان نظری و عملی انعکاس داده است. تعالیم معرفتی او در بخش خدا و هستی و بشر در آثار و سخنان او انعکاس یافته و تعالیم عملی او در بخش عرفان عملی یعنی کار عملی با حلقه ها هم عملاً مورد تجربه و آزمایش قرار گرفته و نتیجه داده است.
موضوع سر این است که شاید حالا که اینطور شد بگویند بله! تعالیم عرفانی و حِکمی همواره در طول تاریخ انعکاس یافته و هر نبی و ولی و عارفی دریافتها و شهود خود را در معرض فهم همگان گذاشته است اما این تفویض حلقه چه صیغه یی است؟! این از کجا آمده است؟! خیلی ساده است؛ مگر ما نشنیده ایم ندیده ایم نخوانده ایم که عده یی از افراد نفس گرم دارند دست شفابخش دارند نگاه رحمت دارند نظر عنایت دارند قدم مبارک دارند مستجاب الدعوه اند چی اند و چی اند!؟ خب! این مسائل از کجا آمده؟ بالاخره یک جنبۀ عملی دارد یا نه؟ حالا ممکن است از طرف شیطان و شبکۀ منفی باشد و ممکن هم هست که از طرف رحمانیت الهی باشد.
چقدر انسانها و پیران و مشایخ و مرشدان و صوفیان و عارفان مشهور بوده اند به دارا بودن نفس رحمانی و نظر الهی؟! اینها همان حلقه های عملی رحمانی یا گاهی شیطانی بوده اما شاید در یک حد محدودتر و ناچیزتر. مثلاً بر یک حبّه قند فوت می کردند و می دادند بیمار می خورد و شفا می یافت یا دست بر سر کسی می کشیدند و او از بیماری نجات می یافت یا نظری می کردند و فردی مانند مولانا متحول می گشت و امثال اینها. حالا این قابلیت و صاحبنظری در عرفان عملی استاد شدت، اهمیت و جایگاه خاصی پیدا کرده است و اکنون بدین صورت در معرض آزمون و بهره برداری قرار گرفته است.
پس معلوم شد که رحمانیت عملی و نه علمی یا معرفتی هم قابل انعکاس است. این انعکاس عملی رحمانیت الهی را ما تفویض حلقه نامیده ایم شما اسمش را بگذارید انعکاس نفس گرم یا نظر لطف یا بخشش الطاف الهی یا نظر عارفانه یا هرچی. اینکه می گویند رحمت عام نیاز به راهنما دارد نه تفویض کننده بدین معنی است که ما بشر را از عرفان عملی و نظر عملی محروم کنیم. خود همین دوستان چقدر از کرامات و عجایب بزرگان دین و معرفت نقل کرده اند و نقل می کنند؟! پس چرا در آنجا از این عرفان عملی انتقاد نمی کنند؟ مگر در آنجا از شفا دادن و نجات دادن و دور کردن شیطان و غیره نقل نشده؟ خب! پس می بینیم که موضوع انتقال و انعکاس عملی رحمانیت الهی در همه جا و میان خیلی از افراد و حتی بزرگان و عالمان شیعه هم سابقه داشته و دارد.
باز ممکن است بگویند بله! انعکاس و انتقال رحمانیت به این صورت هست اما اینکه بیایند و خود همین انتقال و انعکاس دادن را هم انتقال دهند این درست نیست این را نداشتیم! خیلی خب! ما می گوییم اولاً اگر نداشتیم حالا داریم! کافی است فقط امتحان کنیم و در معرض هر نوع آزمایش و نقد قرار دهیم اگر نتیجۀ منفی به دنبال نداشت و بلکه مفید هم واقع شد بپذیریم و گرنه دیدیم جواب نمی دهد خب! نپذیریم و در این صورت اتفاقاً زبانمان درازتر و انتقادمان تیزتر می شود که دیدید جواب نداد؟ در آن موقع ما هم به اشتباه خودمان پی می بریم و دست از لجاجت بر می داریم. ثانیاً مگر اصل خود انتقال و انعکاس نیست؟ خب! یک بار انعکاس به صورت درمان صورت می گیرد و یک بار هم انعکاس به صورت امکان انتقال درمان مثل بعضی از برنامه های گوشیهای موبایل که گاهی فقط خود برنامه بلوتوث می شود و اجرا می گردد اما قابل انتقال به غیر نیست و گاهی اگر اصل برنامه و نرم افزار بود قابلیت انتقال برنامه هم بلوتوث می شود و در آن صورت می شود به دیگران هم بلوتوث و تفویض کرد. پس تفویض حلقه از کجا آمده؟ از همینجا. یعنی امکان انتقال هم انعکاس یافته است و هر کس که گوشی وجودش این بلوتوث را دریافت کرد می تواند به دیگری هم انتقال دهد و او هم به دیگری تا آخر. باور ندارید خودتان هم امتحان کنید اینکه جدال و عناد لازم ندارد. به جای بحث و جدل امکان انتقال برنامه های رحمانیت الهی را در خود خودتان آزمایش کنید و بعد به دیگری انتقال دهید ببینید عملی می شود یا نه.
۵. می گویند: کدام پیغمبر رحمانیت عام را تفویض می کرد؟ در این مورد نیاز به استدلال نیست دوستانمان به انجیل مراجعه کنند خواهند دید که حواریون هم از طریق عیسیع امکان درمانگری را پیدا کرده بودند و در واقع قابلیت درمان به آنها هم تفویض شده بود. خود پیامبر اسلامص شرایع اسلام و از جمله نماز را که حلقه های رحمانیت الهی بودند بر انسانها و بویژه مسلمانان تفویض نمود. عموم پیغمبران صاحب شریعت اینچنین بوده اند. ضمن اینکه قرار نیست ما پیامبران و اولیا و عارفان را با هم مقایسه کنیم هر کدام از آنان یک قابلیتها و اشتیاقهایی داشتند و امکانات و پشتیبانیهایی را گرفتند مثلا معجزات موسی و عیسیع را پیامبر ما و بسیاری دیگر از پیامبران نداشتند اما آیا این عیب و ضعف محسوب می شود؟ البته که نه. هر کدام الگوهایی اند که معرفتهایی را در حوزۀ نظری و عملی بر بشر ارائه نموده اند بویژه پیامبر عزیز ما که معارف شگفت آور نظری و شرایع سرشار از قابلیت و توانمندی را بر انسانها عرضه نمود اما معجزات موسی و عیسی ع را نداشت چون عصر کودکی بشر سپری شده بود و شأن بشر ایجاب می کرد تا کسی همانند او به جای تغذیۀ حواس پنجگانۀ آنان ذهن و فهم آنان را تغذیه کند.
انتقاد می کنند که رحمانیت الهی چرا باید به طور خاص و فقط شامل حال استاد باشد؟ اصلا چرا باید او؟ چرا باید از طریق افرادی خاص با رحمانیت الهی اتصال پیدا کرد؟ رحمت عام نیاز به راهنما دارد نه تفویض کننده. حلقه ها و حفاظها از کجا آمده؟ تفویض حلقه از کجا آمده؟ کدام پیغمبر رحمانیت عام را تفویض می کرد؟
۱. اولا ما رحمانیت خاص نداریم رحمانیت همیشه و اساساً عام بوده و هست و خواهد بود. آنچه عام و خاص دارد رحمت است نه رحمانیت. رحمت شامل دو صفت رحمانیت و رحیمیت است. رحمت= رحمانیت + رحیمیت.
این رحیمیت است که خاص است و شامل مرگ و جهنم می شود و بر اساس آن همگان با یک حرکت ذاتی به سمت جلو رانده می شوند تا به کمال دست یابند اما نهایتاً کسانی به کمال می رسند که در طول مسیر از رحمانیت عام الهی استفاده کرده اند.
۲. رحمانیت الهی عام است و برای هیچ کس تبعیضی قائل نمی شود اما قانون دارد و قانون نخستین آن اشتیاق است. هر کس بیشترین و شدیدترین اشتیاق را به کسب و درک کمال داشته باشد مطابق قانون بازتاب که جلوه یی از آن را در عصر حاضر با عنوان "قانون جذب" معرفی نموده اند جواب خواهد گرفت. هرچه اشتیاق شدیدتر باشد دریافت بیشتر خواهد بود. این سنة الله است و لا تبدیل لسنة الله و لا تحویلا. بنابراین یک عَرضۀ عام رحمت از سوی خداوند به وقوع پیوسته است و بی اندازه قابلیت و توانمندی و پشتیبانی در اختیار بشریت قرار می دهد اما حالا به چه کسی تعلق می گیرد بستگی دارد به خواهانش نه اینکه رحمانیت او خاص است و به برخی افراد شامل می شود.
لذا این سؤال و انتقاد را که مطرح می کنند: رحمانیت الهی چرا باید به طور خاص و فقط شامل حال استاد باشد؟ اصلا چرا باید او؟ بدین صورت پاسخ پیدا می کند که رحمانیت الهی به طور خاص و فقط شامل حال استاد نیست. افراد بسیار بیشماری در طول تاریخ این رحمانیت را متناسب با میزان اشتیاقشان درک و دریافت نموده اند مثلاً مولانا ابیات بسیار فراوانی در آثار خود دارد که نشان می دهد دریافتهایی داشته و حلقه هایی را گرفته است از جمله حلقۀ "سماع" و حلقۀ ادراک لاتضادی و عدم و غیره که پیش از این برخی ابیات از ایشان را در همین وبلاگ نقل نموده ام.
یا مثلاً امام محمد غزالی که بوضوح در کیمیای سعادت جلد اول صص. ۲۳ تا ۳۱ به اتصال خود با رحمانیت الهی اشاره می کند. یا عطار که ارباب عارفان در ادراک نقطۀ خاموشی و فاستقیموا الیه است او همچنین بسیار ژرف به درک عدم و تکقطبی رسیده است و دلیل آن داستان سیمرغ واقعی و سیمرغ حقیقی در منطق الطیر است. او مهمترین عارف شاعر در ادراک اسفار اربعه است. یا اتصالات حلاج و بایزید و شیخ اشراق و عین القضات و ابن عربی و فلوطین و افلاطون و فارابی و ملاصدرا و دموکریتوس و شیخ محمود شبستری و حافظ و سعدی و سنایی و صائب و عزیزالدین نسفی و هجویری و روزبهان بقلی و جامی و بسیار بسیار عارف و حکیم دیگر که امکان اسم بردن از آنان و اتصالات آنان در اینجا فراهم نیست.
اینان چگونه به این ادراکات دست یافته اند؟ از طریق همین اتصالات و رحمانیت عام الهی که ما به این امکانات و پشتیبانیهای رحمانیت الهی "حلقه" می گوییم شما هرچه می خواهید بگویید ما هیچ مشکلی در کاربرد الفاظ فعلاً نداریم. پس نتیجه می گیریم که رحمانیت خاص استاد نیست پیش از او هم قرنها و هزاره ها سابقۀ افاضۀ رحمانیت الهی بوده و هست. نیاز به زحمت خاصی نیست؛ اندکی مطالعه در آثار فارابی و ابن سینا و ملاصدرا و جامی و خواجه نصیر و ... که خوشبختانه همگان آنها را قبول دارند کار ما را آسان می کند. آنان عموماً از عقل فعال و عقل دهم سخن رانده اند و از کیفیات افاضۀ رحمانیت از سوی عقل فعال که همان روح القدس و یا جبرئیل است مفصلاً بحث نموده اند. خب! تا کی باید چشم بر حقایق ببندیم و تاریخ و فلسفه و کلام و علم را انکار کنیم اصلاً انگار نه انگار که وجود دارند! خب حالا استاد طاهری نازنین به این صورت واضح و برجسته و متمایز به این توفیق دست یافته اند! اشکالی دارد؟!
۳. گفته اند: حلقه ها و حفاظها از کجا آمده؟ خب! این هم عرض شد که شما اسمش را چیز دیگری بگذارید! ما اسم پشتیبانی و فیض رحمانیت الهی را حلقه گذاشته ایم چون در رؤیتها و مشاهدات، این حلقه ها برای ما وضوح و عینیت دارد و دلیلی علمی هم دارد که همۀ هستی و تجلیات و ظهورات الهی در همۀ عالمها حلقه مانند است. خود حفاظها هم جزو حلقه های رحمانیت الهی است.
۴. اما اینکه گفته اند: چرا باید از طریق افرادی خاص با رحمانیت الهی اتصال پیدا کرد؟ رحمت عام نیاز به راهنما دارد نه تفویض کننده. اصلاً تفویض حلقه از کجا آمده؟ کدام پیغمبر رحمانیت عام را تفویض می کرد؟ باید گفت هرکس به رحمانیت الهی متصل شد نور الهی در قلب او افکنده می شود: العلم نورٌ یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. لذا او چراغدانی می شود که نور و آتش خود را از عقل فعال یا علم الهی یا همان روح القدس می گیرد و وسیله یی می شود برای انعکاس آن و می تواند نور خود را به دیگری هم تفویض کند و او هم به افراد دیگر تا آخر. پس رحمانیت الهی ضرورت دارد از طریق انسانهای متصل انعکاس یابد اما انعکاسها و انوار و کیفیات انعکاسها همواره متفاوت و متمایز بوده است. مثلاً پیامبران صاحب شریعت به یک طرز و شکل خاص رحمانیت الهی را انعکاس می دادند و عارفان و حکیمان و فیلسوفان و دانشمندان و طبیبان و دیگران هم به گونه های دیگر. لذا پیامبر می شد پیامبر رحمت: رحمة للعالمین یعنی انعکاس دهندۀ رحمانیت الهی برای عالمها.
حالا هرکس بر اساس وسع وجودی و میزان اشتیاق و دریافت و ادراک خود آن هم در حوزه یی که اشتیاق نشان داده به انعکاس فیض و رحمانیت الهی پرداخته است. مثلاً فارابی در حوزۀ حکمت و حلاج در حوزۀ عرفان و ارشمیدس و اینشتین و دیگران در حوزۀ علم و الی آخر.
و اکنون استاد محمدعلی طاهری رحمانیت الهی را در حیطۀ اشتیاق خود یعنی حوزۀ خودشناسی و خداشناسی نظری و عملی یعنی همان عرفان نظری و عملی انعکاس داده است. تعالیم معرفتی او در بخش خدا و هستی و بشر در آثار و سخنان او انعکاس یافته و تعالیم عملی او در بخش عرفان عملی یعنی کار عملی با حلقه ها هم عملاً مورد تجربه و آزمایش قرار گرفته و نتیجه داده است.
موضوع سر این است که شاید حالا که اینطور شد بگویند بله! تعالیم عرفانی و حِکمی همواره در طول تاریخ انعکاس یافته و هر نبی و ولی و عارفی دریافتها و شهود خود را در معرض فهم همگان گذاشته است اما این تفویض حلقه چه صیغه یی است؟! این از کجا آمده است؟! خیلی ساده است؛ مگر ما نشنیده ایم ندیده ایم نخوانده ایم که عده یی از افراد نفس گرم دارند دست شفابخش دارند نگاه رحمت دارند نظر عنایت دارند قدم مبارک دارند مستجاب الدعوه اند چی اند و چی اند!؟ خب! این مسائل از کجا آمده؟ بالاخره یک جنبۀ عملی دارد یا نه؟ حالا ممکن است از طرف شیطان و شبکۀ منفی باشد و ممکن هم هست که از طرف رحمانیت الهی باشد.
چقدر انسانها و پیران و مشایخ و مرشدان و صوفیان و عارفان مشهور بوده اند به دارا بودن نفس رحمانی و نظر الهی؟! اینها همان حلقه های عملی رحمانی یا گاهی شیطانی بوده اما شاید در یک حد محدودتر و ناچیزتر. مثلاً بر یک حبّه قند فوت می کردند و می دادند بیمار می خورد و شفا می یافت یا دست بر سر کسی می کشیدند و او از بیماری نجات می یافت یا نظری می کردند و فردی مانند مولانا متحول می گشت و امثال اینها. حالا این قابلیت و صاحبنظری در عرفان عملی استاد شدت، اهمیت و جایگاه خاصی پیدا کرده است و اکنون بدین صورت در معرض آزمون و بهره برداری قرار گرفته است.
پس معلوم شد که رحمانیت عملی و نه علمی یا معرفتی هم قابل انعکاس است. این انعکاس عملی رحمانیت الهی را ما تفویض حلقه نامیده ایم شما اسمش را بگذارید انعکاس نفس گرم یا نظر لطف یا بخشش الطاف الهی یا نظر عارفانه یا هرچی. اینکه می گویند رحمت عام نیاز به راهنما دارد نه تفویض کننده بدین معنی است که ما بشر را از عرفان عملی و نظر عملی محروم کنیم. خود همین دوستان چقدر از کرامات و عجایب بزرگان دین و معرفت نقل کرده اند و نقل می کنند؟! پس چرا در آنجا از این عرفان عملی انتقاد نمی کنند؟ مگر در آنجا از شفا دادن و نجات دادن و دور کردن شیطان و غیره نقل نشده؟ خب! پس می بینیم که موضوع انتقال و انعکاس عملی رحمانیت الهی در همه جا و میان خیلی از افراد و حتی بزرگان و عالمان شیعه هم سابقه داشته و دارد.
باز ممکن است بگویند بله! انعکاس و انتقال رحمانیت به این صورت هست اما اینکه بیایند و خود همین انتقال و انعکاس دادن را هم انتقال دهند این درست نیست این را نداشتیم! خیلی خب! ما می گوییم اولاً اگر نداشتیم حالا داریم! کافی است فقط امتحان کنیم و در معرض هر نوع آزمایش و نقد قرار دهیم اگر نتیجۀ منفی به دنبال نداشت و بلکه مفید هم واقع شد بپذیریم و گرنه دیدیم جواب نمی دهد خب! نپذیریم و در این صورت اتفاقاً زبانمان درازتر و انتقادمان تیزتر می شود که دیدید جواب نداد؟ در آن موقع ما هم به اشتباه خودمان پی می بریم و دست از لجاجت بر می داریم. ثانیاً مگر اصل خود انتقال و انعکاس نیست؟ خب! یک بار انعکاس به صورت درمان صورت می گیرد و یک بار هم انعکاس به صورت امکان انتقال درمان مثل بعضی از برنامه های گوشیهای موبایل که گاهی فقط خود برنامه بلوتوث می شود و اجرا می گردد اما قابل انتقال به غیر نیست و گاهی اگر اصل برنامه و نرم افزار بود قابلیت انتقال برنامه هم بلوتوث می شود و در آن صورت می شود به دیگران هم بلوتوث و تفویض کرد. پس تفویض حلقه از کجا آمده؟ از همینجا. یعنی امکان انتقال هم انعکاس یافته است و هر کس که گوشی وجودش این بلوتوث را دریافت کرد می تواند به دیگری هم انتقال دهد و او هم به دیگری تا آخر. باور ندارید خودتان هم امتحان کنید اینکه جدال و عناد لازم ندارد. به جای بحث و جدل امکان انتقال برنامه های رحمانیت الهی را در خود خودتان آزمایش کنید و بعد به دیگری انتقال دهید ببینید عملی می شود یا نه.
۵. می گویند: کدام پیغمبر رحمانیت عام را تفویض می کرد؟ در این مورد نیاز به استدلال نیست دوستانمان به انجیل مراجعه کنند خواهند دید که حواریون هم از طریق عیسیع امکان درمانگری را پیدا کرده بودند و در واقع قابلیت درمان به آنها هم تفویض شده بود. خود پیامبر اسلامص شرایع اسلام و از جمله نماز را که حلقه های رحمانیت الهی بودند بر انسانها و بویژه مسلمانان تفویض نمود. عموم پیغمبران صاحب شریعت اینچنین بوده اند. ضمن اینکه قرار نیست ما پیامبران و اولیا و عارفان را با هم مقایسه کنیم هر کدام از آنان یک قابلیتها و اشتیاقهایی داشتند و امکانات و پشتیبانیهایی را گرفتند مثلا معجزات موسی و عیسیع را پیامبر ما و بسیاری دیگر از پیامبران نداشتند اما آیا این عیب و ضعف محسوب می شود؟ البته که نه. هر کدام الگوهایی اند که معرفتهایی را در حوزۀ نظری و عملی بر بشر ارائه نموده اند بویژه پیامبر عزیز ما که معارف شگفت آور نظری و شرایع سرشار از قابلیت و توانمندی را بر انسانها عرضه نمود اما معجزات موسی و عیسی ع را نداشت چون عصر کودکی بشر سپری شده بود و شأن بشر ایجاب می کرد تا کسی همانند او به جای تغذیۀ حواس پنجگانۀ آنان ذهن و فهم آنان را تغذیه کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر