۱۳۸۹-۰۵-۰۸

به چه مانند کنم...



به چه مانند کنم موی پریشان تو را؟
به دل تیره شب؟
به یکی هاله دود؟
یا به یک ابر سیاه-
که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه؟
به نوازشگر جان؟
یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟
یا بدان شعله شمعی که بلرزد به نسیم؟
به چه مانند کنم حالت چشمان تو را؟

به یکی نغمه جادویی از پنجه ی گرم؟
به یکی اختر رخشنده به دامان سپهر؟
یا به الماس سیاهی که بشویندش در جام شراب؟
به غزل های نوازشگر حافظ در شب؟
یا به سرمستی طغیان گر دوران شباب؟
به چه مانند کنم سُرخی لبهای تو را؟
به یکی لاله شاداب که بنشسته به کوه؟
به شرابی که نمایان بّوَد از جام بلور؟
به صفای گل سرخی که بخندد در باغ؟
به شقایق که بُوَد جلوه گر بزم چمن؟
یا به یاقوت درخشانی در نور چراغ؟
مرمر صاف تنت را به چه مانند کنم؟
به بلوری رخشان؟
یا به پاکی و دل انگیزی برف؟
به یکی ابر سفید؟
یا به یک مخمل خوشرنگ نوازشگر نرم؟
به یکی چشمه نور؟
یا به سیمای گل انداخته از دولت شرم؟
به پرندی که کند جلوه گری در مهتاب؟
به گل یاس که پاشیده بر آن پرتو ماه؟
یا به قویی که رود نرم و سبک در دل آب؟
به چه مانند کنم؟
من ندانم
به نگاهی تو بگو-
به چه مانند کنم...؟!
 زنده یاد مهدی سهیلی

شمس من و خدای من

۱۳۸۹-۰۴-۳۰

اطلاعیه مهم

دوستان عزیز عمر این وبلاگ کوتاه بود و از تاریخ 10 مرداد ماه 1389، این وبلاگ *منحل* می شود و ازین پس تمام اطلاعیه های جناب استاد طاهری، از وبلاگ شخصی ایشان به آدرس

http://mohammad-ali-taheri.blogfa.com/

بسم الله الرحمن الرحیم

مطالب این وبلاگ، صرفا جهت اطلاع¬ رسانی¬ های ضروری در خصوص عرفان کیهانی (حلقه)، طب مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی و طرح سایر نظریات شخصی در حوزه ¬های مختلف علوم ارائه می¬ شود و بدیهی است برای هرگونه  استفاده از این مطالب و نقل قول آن (به هر صورت اعم از خبر رسانی، اعلام و ...) اخذ اجازه کتبی از اینجانب ضرورت دارد.

در ضمن، هر گونه نقد در حوزه¬ های فوق، منوط بر این که با رعایت امانتداری و بهره¬ گیری از کل مطلب و با تحلیلی کارشناسانه انجام شود، مورد استقبال است.

لازم به ذکر است اینجانب هیچگونه الزامی به پاسخگویی به اظهار نظر از سوی منابع یا نویسندگان ناشناس و مطالب و مباحث غیر کارشناسانه مندرج و منعکس در رسانه¬ های مختلف از قبیل وبلاگ¬ ها، روزنامه¬ ها و ...

را ندارم و از هر گونه پاسخ به آنچه با هدف ایجاد جنگ روانی، استهزاء، نشر اکاذیب، ترور شخصیتی و اهانت  مطرح می¬شود، پرهیز خواهم کرد.

اطلاعیه مهم:

در خصوص فعالیت مؤسسه فرهنگی هنری عرفان کیهانی و فعالیت های آن موارد ذیل را به اطلاع عموم می ¬رسانم:

اینجانب، به عنوان مدیر مؤسسه و محققی که سابقه تحقیقاتی در رشته¬ های مختلفی را داشته¬ ام و بدون هرگونه  سوءنظر و صرفا در چارچوب قانون و ارتقای سطح فکری و فرهنگی با عرضه طب های مکمل ایرانی فرادرمانی و سایمنتولوژی و طرح نظریات علمی، اقدام به اشاعه و تعلیم فراگیران رشته ¬های فوق نموده¬ ام و با عنایت به این که کلیه اقدامات خود را در چارچوب¬ های قانونی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران انجام داده¬ ام، اکنون  بنا بر صلاحدید مقامات ذی¬صلاح، اتخاذ تصمیمات ذیل را اعلام می¬ دارم:

1- از تاریخ 89/5/10 برگزاری کلیه کلاس های عرفان کیهانی در کلیه نقاط ایران از سوی مربیان این مجموعه  ممنوع است و هرگونه تخلف در این خصوص، هیچگونه ارتباطی به اینجانب نخواهد داشت.

2- شورای هماهنگی عرفان کیهانی منحل اعلام می¬ گردد.

3- از تاریخ 89/5/10 کلیه دفاتر مربوط به توزیع محصولات فرهنگی مؤسسه عرفان کیهانی در کلیه نقاط ایران تعطیل خواهد بود.

4- به غیر از کمیته¬ های پزشکی، سایمنتولوژی، دامپزشکی، گیاه¬ پزشکی، علمی و سلولی-¬ ملکولی، سایر کمیته ¬ها  منحل اعلام می¬ گردد.



منبع : وبلاگ شخصی محمد علی طاهری

۱۳۸۹-۰۴-۲۴

و مکرو مکر الله و الله خیر الماکرین...



و مکرو مکر الله و الله خیر الماکرین...


برخی ها تصو دارند آیات الهی فقط برای خواندن و به به و چه چه کردن است. فقط آنرا دست بگیرند روی سر بگذارند


و ادای انسان هدایت شده را در بیاورند و از این طریق زمینه طرح خود را فراهم نمایند.


تصور می کنند در جریان زندگی آنطور که باید صدق نمی کنند.


باید به عرض این افراد رساند که تصوری باطل دارند.


در این مدت بحرانی خیلی از افراد که خیلی اداعاها میکردند آن روی خود را نشان دادند و خیلی ها هم


سعی کردند و می کنند که آبروی یک انسان شریف را با مکر و حیله باطل به خطر بیاندازند و فکر میکنند خداوند


جهان هستی را به حال خود رها کرده و قوانینی که بارها آن ها را به ما گوشزد کرده تحقق نمی یابد.


همه ما برای این افراد طلب خیر و هدایت می کنیم و ازخدا می خواهیم که حقیقت را آنطور که هست بر


همه آشکار کند و چون محور حرکت ما براساس رحمانیت است میخواهیم که آبروی این افراد گمراه نرود و در


عوض آن هدایت شوند.


توسط آرش گلزادی


۱۳۸۹-۰۴-۲۳

پیام جدید استاد طاهری به تاریخ 22 تیرماه 1389 :



بسم الله الرحمن الرحیم


با سلام و تشکر از کلیه دوستان عزیز


به اطلاع کلیه مربیان عرفان کیهانی می رساند تا تاریخ 10 مرداد ماه 1389 کلیه کلاس ها را به پایان رسانده و ثبت نام جدیدی
 صورت نگیرد.


بدیهی است فقط کمیته های پزشکی، سایمنتولوژی، دامپزشکی، گیاه پزشکی و علمی، در راستای اهداف تحقیقاتی مؤسسه فرهنگی هنری عرفان کیهانی (حلقه) به فعالیت های خود ادامه خواهند داد.


لازم به ذکر است شورا و سایر کمیته ها و نیز دفاتر مربوطه تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشند.


با آرزوی توفیق الهی


محمد علی طاهری


توسط روابط عمومی مجموعه عرفان حلقه


۱۳۸۹-۰۴-۲۰

عرفان حقیقی

به نام بی نام او







امروزه که عرفان در سراسر جهان مورد استقبال عمومی قرار گرفته است، بازار ظاهرسازی های عرفانی نیز گرم است و عده ای سعی دارند سخن و عمل خود را به عرفان پیوند بزنند و با رنگ و لعاب عرفانی دادن به آن، مخاطب و اعتبار کسب کنند.



در این شرایط که هم عرفان و هم ادعای عرفان رونق دارد، می توان بدون شناخت کافی، انواع تفکرات منسوب به عرفان را کاذب جلوه داد و از طریق انتقادهای غیر علمی و غیر اخلاقی به نوعی دیگر کسب شهرت کرد و می توان همه آن ها را به طور دقیق مطالعه و به طور منصفانه تحلیل کرد تا با ارائه این تحلیل، هر یک از مردم هشیار سراسر جهان بتوانند آگاهانه راه خود را انتخاب کنند.



«الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18- زمر)



آن کسانى که به سخن گوش مىدهند و از بهترین آن پیروى مىکنند، ایشانند کسانى که خدا هدایتشان کرده و اینان خردمندانند».



سخن گفتن از عرفان کاری آسان و دشوار است . آسان است؛ زیرا بسیاری از مردم به راحتی درباره آن اظهار نظر می کنند و وقتی از آن ها سوال شود که عرفان چیست، بعضی از موسیقی ها، نقاشی ها، اشعار، طرز لباس پوشیدن ها، آداب و مراسم خاص و حتی برخی تکنیک ها و همچنین، انواع و اقسام نظریه های جدید و قدیم و اغلب متضاد عرفانی در ذهن آن ها نقش می بندد و گاهی دامنه عرفانی که از آن صحبت می کنند، به انواع خرافه ها، دعانویسی ها و انواعی از کرامات ظاهری و باطنی که نوعی قدرت نمایی است نیز کشیده می شود و البته گاهی از لطیف ترین و زیباترین مکشوفات و معرفتهای تاریخ بشری نیز سخن به میان می آید.
اما صحبت از عرفان وقتی دشوار است که این افراد بخواهند اصالت ادعا های موجود را محک بزنند و به اطمینان قلبی برسند. زیرا آن ها معمولاً از روش دفاع از اندیشه خود و نفی دیگران استفاده می کنند و سخنانشان حاکی از انواع و اقسام ادعا ها و استدلال هایی است که اغلب در همان حوزه ای قابلیت پذیرش دارد که از نظر خودشان پذیرفته شده است ( اصول اعتقادی و منطق استدلالی اختصاصی) و کمتر از معیارهائی استفاده می کنند که برای همه مخاطبین قابل ارزیابی، پذیرش و کاربرد باشد ( اصول اعتقادی و منطق استدلالی عام). در بازار مکاره عرفان، همه خود را بر حق می دانند و دیگران را ناحق می پندارند. «... کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (53- مؤمنون)- ... هر گروهى به آنچه دارند (به روشى که برگزیده اند)، خشنود هستند.»

به این ترتیب، پس از هزاران سال تمدن بشری، این سوال هنوز مطرح است که به راستی عرفان حقیقی چیست و در آسمان پر ستاره سیر تاریخی تکامل معرفتی انسان، چه جایگاهی دارد؟ آیا ملاک و میزان و محک محکمی برای سنجشی عام ، پایدار و قابل اتکاء عمومی و انتخاب راه از بیراهه وجود دارد و چگونه می توان با اتکا به آن، به درستی ادعاها و انتخاب راه صحیح از بین راه های متضاد دست زد؟ شاید عده ای گمان کنند که داشتن این نوع ملاک های عام دلیل بر این است که در توجه به عرفان باید آموزه های دینی را کنار گذاشت؛ زیرا اختلاف ادیان مانع از این است که صاحبان همه ادیان بتوانند عرفان دینی مشترکی داشته باشند.



اشتباه این افراد در این است که فراموش کرده اند ادیان الهی یکدیگر را تایید می کنند و هر کدام از آن ها نسبت به دین قبلی دستورالعمل های کامل تری دارد و به رعایت اصول بیشتری در زندگی دعوت می کند. اما ارزش رعایت همه این اصول (که کمیت دین هستند) به این است که کیفیت آن ها حفظ شود و ارتقا یابد و نکته مهم این است که عرفان حقیقی کیفیت مشترک همه ادیان و راه دل است.



عرفان حقیقی چنگ زدن به حلقه های رحمانیت الهی است که برای صعود انسان در مسیر کمال به صورت بی دریغ در اختیار انسان قرارداده شده است. لطف خدا حد و اندازه ای ندارد؛ ولی انسان به دلیل این که اسیر ترفندهای شیطان است، همواره میل به خودخواهی و کثرت طلبی دارد.



توحید، راه وحدت است و موحد رهروی است که نه تنها به درک وحدت رسیده است؛ بلکه میل به وحدت دارد و در مقابل موحد، منافق قرار دارد که میل به کثرت دارد. به همین دلیل، یکی از معیارهای کیفیت سنجی، میزان برقراری صلح و حرکت به سوی وحدت است. حرکت از وحدت به کثرت و ایجاد شکاف در جامعه بشری (نفاق) از هر منظری که در نظر گرفته شود، حرکتی در خلاف جهت کمال انسان محسوب می شود و اولین محک برای شناخت عرفان غیر اصیل از عرفان اصیل است. بنابراین، هر طریق و روش انحصار طلبانه ای که استفاده از لطف و رحمت خداوند و ارتقا در مراتب توحید را مختص خود بداند، عرفانی و دینی نیست و در جهت تفرقه در راه خدا و فرقه فرقه کردن عرفان گام بر می دارد.



«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (64- آل عمران)- بگو: اى اهل کتاب، بیایید از آن کلمهاى که پذیرفته ما و شماست پیروى کنیم: آنکه جز خداى را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضى از ما بعضى دیگر را سواى خدا به پرستش نگیرد. اگر آنان رویگردان شدند بگو: شاهد باشید که ما مسلمان هستیم.»



عرفان و شریعت (مذهب) که دو بال دین هستند، با هدف رسیدن به کمال و تعالی، ارتباط با خدا و حرکتی از کثرت به وحدت را دنبال می کنند. در عرفان حقیقی انسان خود را با همه اجزای جهان هستی در پیوندی می بیند که تن واحد هستی را شکل می دهد و همه اجزاء عالم را با همه کثرت آن (عدم تشابه هیچ یک از اجزای هستی با یکدیگر) تجلی یکتائی و بی همتائی او می بیند و کل هستی را در وحدت و یکتائی مشاهده میکند.



حلقه های رحمانیت الهی، انسان را به این درک می رسانند که به وسعت جهان هستی است و سطح اندیشه های اورا از سطح خود و قوم و نژاد و ملت خود به سطحی گسترده و کیهانی (اینتریونیورسال) که شامل کل جهان های موازی و مجاور و عوالم دیگر می گردد، ارتقاء می دهند تا از این رهگذر به درکی متعالی و صلح با خدا، خود، جهان هستی و انسان های دیگر (مقام انسان صالح) نائل شود و رسالت انسانی خود را به جا آورد.



برخورداری از این عرفان، در عین حال که منجر به آشتی بیشتر با دین می شود، نه تنها امکان طرح و بررسی افکار و آرای مختلف را سلب نمی کند، بلکه بدون تعصب با آن مواجه می شود و هر روز بالندگی بیشتری را به ارمغان می آورد.



عرفان کیهانی (حلقه) نیز عام و انسان شمول بوده، بخش مشترک عرفان ادیان الهی است و به همین دلیل، بخش اختصاصی عرفان که در هر دینی متفاوت از دین دیگر است، در آن بررسی نمی شود.



محمد علی طاهری






منبع : وبلاگ درمان با عرفان

خبر



دوستانی که به هر یک از زبان های خارجی مسلط بوده و مایل به همکاری با گروه ترجمه هستند با ایمیل


interuniversal.translator@gmail.com

و عزیزانی که در زمینه جمع آوری آخرین نظریات فیزیک (و زیر شاخه هایش)،  ژنتیک و همچنین سوالات پاسخ داده نشده

 علمی توانایی داشته و از دانش کافی  برخوردار هستند با کمیته علمی عرفان حلقه به ایمیل زیر در ارتباط باشند


interuniversal.science@gmail.com



با تشکر

۱۳۸۹-۰۴-۱۸

افتتاح چند وبلاگ

وبلاگهای زیر افتتاح شد :







1 -- وبلاگ روابط عمومی عرفان کیهانی http://interuniversal-pr.persianblog.ir


2 -- وبلاگ راه راست با این آدرس : http://rah-e-rast.persianblog.ir


3 -- لطفا همگی این وبلاگ را بخوانید : http://interuniversalfans-goder.blogspot.com


و با اجرای آن همه نوشته ها را با هم می خوانیم


4 -- وبلاگ http://avaychakavak2.persianblog.ir مهربان تر از برگ

5 -- وبلاگ http://ebrahimezaman2.blogfa.com


منبع : شمس من و خدای من

۱۳۸۹-۰۴-۱۶

ویژه نامه فرهنگ آموزش

ویژه نامه فرهنگ آموزش





منبع : وبلاگ موقت روابط عمومی موسسه عرفان کیهانی

با اولیای الهی

با اولیای الهی

محمدعلی طاهری


نقش اولیاءالله در زندگی انسان¬های حقیقت¬جو قابل انکار نیست. زیرا این انسان¬های متعالی، در مسیر کمال افراد حقیقت-طلب، نقش «علائم الطریق» را ایفا می¬کنند. آن¬ها بهترین دعوت کنندگان به پیام¬های آسمانی «لا اله الا الله» و «فاستقیموا الیه» هستند و انگشت اشاره¬ی هر کدام، به سوی خداوند است.


اگر مسیر کمال را به کوه بلندی تشبیه کنیم، اولیاء¬الله بلد راه کوهنوردان برای رساندن آن¬ها به قله¬ی این کوه هستند. هر کوهنوردی که قصد فتح قله را دارد، باید به بلد راه متوسل ¬شود و با هدایت او مسیر را طی کند. بلد راه هیچ¬گونه منیتی ندارد و کسی را به سوی خود دعوت نمی¬کند. او رهروان را به سوی قله¬ای فرا می¬خواند که قبلا آن را فتح کرده است. نگاه کوهنوردانی که به او متوسل می¬شوند نیز، به سوی قله است؛ اما در عین حال، قدرشناس او هستند و کمک او را نادیده نمی¬گیرند.


همه¬ی اولیاءالله با رمز گشایی از پیام¬های آسمانی و با عملکرد خود، همواره برای این هدایت اعلام آمادگی کرده اند. آن¬ها توجه مردم را تنها به سوی خدا جلب می¬کنند. کسانی که با توسل به آن¬ها به رشد و تعالی معنوی رسیده¬اند و محور وجودی آن¬ها محور الله شده است، بهتر از هر کسی از وجود این نعمات الهی برخوردار شده اند و به مقام و منزلت الهی آن¬ها واقف هستند. یکی از با ارزش¬ترین انگیزه¬ها¬ی سفرهای زیارتی نیز قدردانی از همین منزلت الهی است.


اولیاء¬الله، گل سرسبد وجود


عالم هستی برای حضور انسان خلق شده است تا همه¬ی هنر خود را در آن به نمایش بگذارد. اگر صحنه¬ی عالم را به زمین فوتبالی تشبیه کنیم، که تلاش و تکاپوی انسان¬ها در آن، مانند تلاش بازیکنان فوتبال در نظر گرفته شود، اولیای الهی کسانی هستند که توانسته¬اند با گل زدن، به موفقیت برسند و به عنوان آقای گل، این تلاش را به ثمر برسانند. بنابراین، می¬توان گفت که عالم هستی برای به ظهور رسیدن آن¬ها طراحی شده است و آن¬ها گل سرسبد وجود هستند.


رابطه¬ی کتب آسمانی و اولیاء الهی


بهترین کسانی که می¬توانند از پیام¬های آسمانی رمزگشایی کنند، اولیاءالله هستند. دلیل این که پیامبر اسلام(ص) به امت خود فرمودند دو امانت گرانبها برای شما به جا می¬گذارم و این دو امانت را قرآن و عترت معرفی کردند، همین است.


در حقیقت، دلیل این که ایشان ما را به عترت ارجاع داده¬اند،‌ این است که آن‌ها بهتر از دیگران پیام‌های قرآن را درک می-کنند. قرآن قانون اساسی است و عترت کسانی هستند که این قانون را به خوبی درک و اجرا می‌کنند.


باز هم می¬توان از یک مثال استفاده کرد: رعد و برق ابتدا به مرتفع‌ترین بناها برخورد می‌کند و این بناها بیش از هر بنای دیگر جریان الکتریکی را جذب می¬کنند. همه¬ی ما نیز در معرض نور هدایت الهی هستیم؛ اما این نور بهتر از همه به مستعدترینهای ما اصابت و اثر می کند. انبیاء و اولیاء الهی بهترین دریافت کنندگان الهامات و معارف الهی هستند که آن¬ها را درک می¬کنند و از این طریق بهتر از دیگران از پیام¬ها و تعالیم کتب آسمانی بهره¬مند می¬شوند.


همان‌طور که یک مقاله¬ی علمی برای کسانی بیشتر قابل استفاده است که با آگاهی¬های قبلی خود، برای فهم آن آمادگی دارند. در مورد هدایت الهی هم همین‌طور است. انبیا و اولیا برای استفاده از کتب آسمانی آمادگی بیشتری دارند و گیرندگی آن‌ها از همه بالاتر است.


وراثت رسالتی اولیاءالله


در برخی از متون دینی، ائمه¬ی معصومین(ع) وارثان انبیاء معرفی شده¬اند. این وراثت، وراثت ژنتیکی نیست. در جنگهای قدیم، هر لشکری عَلَمی داشت که بر پا بودن آن، نشانه¬ی پابرجایی این لشکر بود. به همین دلیل، علمدار نقش مهمی ایفا می¬کرد. در همه¬ی این جنگ¬ها علمدار فرد از جان گذشته‌ای بود که بیش از همه در معرض خطر قرار داشت. علمدارها زودتر از سایر افراد لشکر کشته می‌شدند؛ اما افتخار لشکر بودند. اگر با کشته یا مجروح شدن علمدار، علم می‌افتاد، دوباره کسی آن را بلند می‌کرد و به این ترتیب، تعداد زیادی از علمدارها یکی پس از دیگری علم را برافراشته نگه می¬داشتند. هر علمداری که پرچم علمدار قبلی را بلند می¬کرد، وارث او بود. هر وارثی، رسالتی به عهده دارد. این وراثت، «وراثت رسالتی» است. ائمه¬ی معصومین(ع) نیز در زنده نگه داشتن رسالت الهی وارث انبیا هستند؛ یعنی علمدار کمال هستند.


در عصر ظهور هم عده ای وارث خیر و عده ای وارث شر هستند و هر کدام از ما به یک شکلی در برپایی علم حق یا باطل می توانیم علمدار باشیم و اثبات کنیم که وارث حسین‌ها هستیم یا وارث یزیدها. در این عصر، منجی موعود، اصلی-ترین علمدار جبهه¬ی خیر و بهترین وارث انبیاء است.


صراط بودن اولیاءالله


برای انجام هر کاری باید به کاردان آن مراجعه کرد. در حقیقت، راه انجام کار، رجوع به همان کاردان است. اولیاء الهی کاردان راه کمال هستند که کوتاه‌ترین راه را نشان می‌دهند. صراط مستقیم، کوتاهترین فاصله بین بنده و خداوند است. وقتی امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند "من صراط هستم" یا عیسی مسیح(ع) می‌فرمایند "من «در» هستم؛ تا چه کسی این در را بکوبد"، راهنمایی می¬کنند که برای یافتن کوتاه¬ترین راه (صراط مستقیم) باید از آن¬ها تبعیت کرد. زیرا پیروی از بلد راه یعنی حرکت در راه. بدون هدایت بلد راه نمی¬توان از رسیدن به مقصد از طریق کوتاه¬ترین راه مطمئن بود. احتمال دارد کسی بدون این راهنمایی به مقصد برسد؛ اما وجود بلد راه، تضمین و ضمانت است. پس می¬توانیم بگوییم بلد راه مساوی است با خود راه. همچنین می¬توان به او «باب الله» هم گفت؛ زیرا از طریق او می¬توان به حریم کمال وارد شد.


این حدیث از امام رضا(ع) نقل شده است که خداوند فرمود: «کلمه «لا اله الا الله» دژ من است و هرکس وارد این دژ شود از عذاب من در امان است». سپس ایشان فرموده¬اند: «این شروطی دارد و من یکی از آن شرط‌ها هستم». «لا اله الا الله» دژی است که هرکس به درک آن برسد، از عذاب دوری خداوند در امان می¬ماند. اما ممکن است هر کسی به اشتباه گمان کند که به حقیقت «لا اله الا الله» دست یافته و به این دژ وارد شده است؛ در حالی که کمتر کسی داخل این دژ (دارای محور وجودی الله) است و آن را تشخیص می¬دهد. امام که خود در این دژ قرار دارد، می فرماید از هدایت من کمک بگیر تا تو را به دژ الهی وارد کنم.


عشق به اولیاء¬الله


هیچ انسانی نمی¬تواند بدون عطف به تجلیات الهی به عشق الهی راه پیدا کند. زیرا تنها با عطف به تجلیات الهی، انسان از عطف به خود رها می¬شود و قلب او آمادگی عشق الهی را خواهد یافت. هر یک از تجلیات الهی می¬تواند این نقش را ایفا کند؛ اما از میان همه¬ی موجودات عالم که تجلیات خداوند هستند، بعضی از آن¬ها بیشتر جلوه¬گری می¬کنند و شاخص می-شوند. انسان¬هایی که در مسیر کمال قدم بر می¬دارند، همواره از رحمانیت خداوند بهره¬مند می¬شوند و هر چه این بهره¬مندی بیشتر می¬شود، انعکاس رحمت در وجود آن¬ها نیز بیشتر می¬شود و به این ترتیب، دلها را مجذوب خود می¬کنند. اولیاء الله به عنوان شاخص ترین این افراد هستند که به دلیل انعکاس رحمت الهی، زیباترین تجلیات او بوده، عشق به آن¬ها منجر به عشق الهی می¬شود.


لزوم شناخت اولیاءالله


بدون شناسایی بلد راه و نقشه¬ای که او برای پیمودن راه در اختیار می¬گذارد، احتمال خطا بسیار است. بسیاری از انسان¬ها در زندگی خود هدف کمال را انتخاب می¬کنند؛ اما به دلیل این که دچار جهل هستند و الگوی مناسبی ندارند و یا در عمل از الگوهای حقیقی راه کمال تبعیت نمی¬کنند، خداپرستان نادانی خواهند بود که به نام حق در مقابل حق می¬ایستند.


اولیای الهی ابر انسان¬های معرفت¬طلب تاریخ کمال بشر هستند که پیروان خود را از این خطر نجات می¬دهند. هر کدام از ما که خود را «شیعه» می¬نامیم، باید بدانیم که شیعه یعنی مشایعت کننده و پیرو. ما در صورتی شیعه¬ی واقعی خواهیم بود که پای خود را جای پای معصومین (ع) بگذاریم و در صورتی از شفاعت آن¬ها بهره¬مند می¬شویم که از آن¬ها پیروی کرده باشیم.


در عصر ظهور نیز تنها کسانی در جبهه¬ی حق قرار می¬گیرند که هدف و روش اولیاءالله را شناخته باشند و با رهروی در راه آن¬ها و آشنایی با اندیشه و هدف منجی موعود بتوانند به تشخیص حق از باطل (که برای انسان¬های نا آگاه دشوار است) دست یابند و به درکی رسیده باشند که به کمک آن بتوانند از تعالیم ولی عصر (عج) بهره¬مند شوند و او را در رسیدن به اهداف الهی مشایعت کنند.


بدون بصیرت و معرفت، همراهی با اولیاءالله ممکن نیست و جهل و نا آگاهی، از ما تنها سامری¬ها، ابوسفیان¬ها، ابن ملجم-ها، یزیدها و امثال این طاغوت¬ها را به جا خواهد گذاشت.


۱۳۸۹-۰۴-۱۳

پیام استاد طاهری



برگرفته http://interunversal-pr.persianblog.ir از


پیام استاد طاهری


به نام خدا


ضمن تشکر از همه دوستان و عزیزان که در طول این مدت ، با صبوری ، حفظ آرامش نمودند ، به اطلاع می رساند فقط کمیته های پزشکی ، سایمنتولوژی ، علمی ، دامپزشکی و گیاه پزشکی موسسه عرفان کیهانی فعال بوده و سایر کمیته ها فعلا و تا اطلاع ثانوی فعالیتی نخواهند داشت .


بدیهی است در جهت تسهیل در امور تحقیقاتی و علمی فوق و تا اطلاع ثانوی کلیه کلاسهای مربیان تعطیل خواهد بود .


توفیقات الهی همگان را خواهانم .


محمدعلی طاهری


13 تیر ماه 1389


۱۳۸۹-۰۴-۱۲

آشنايي با فرادرماني

بــه نــام بی نــام او

هــر يـک از مــا خـود مسيح عالميم هـــر اِلَـــم را در کــف خــود مرهميم

جـانـها در اصــل خـود عيسي دمـند يــک دمــش زخمنـد و ديـگر مرحمند

گـر حـجـاب از جـانهـا بــرخـواسـتـي گفتي کـه هر جاني مسيح آراستي

( مولوي )

آشنايي با فرادرماني

فرادرماني شاخه اي از درمانهاي مکمل مي باشد و ماهيتي کاملا عرفاني داشته و زيرمجموعه اي از عرفان کيهاني (حلقه) به شمار مي آيد

( بنيان گذاري شده توسط استاد محمد علي طاهري - منطبق بر عرفان ايران ). در اين شاخه درماني ، بيمار توسط فرادرمانگر به شبکه شعورکيهاني

( شبه آگاهي و هوشمندي حاکم بر جهان هستي ، روح القدس ، ... ) متصل شده و ضمن ارايه اطلاعاتي از نحوه اتصال خود از طريق ديدن رنگها ، نورها ، احساس حرکت و فعاليت نوعي انرژي در درون بدن و همچنين از طريق گرم شدن، سرد شدن و... ، اعضاي معيوب و تنش دار بدن او مشخص شده و با حذف علايم ، روند درمان آغاز مي شود.

نام "فرادرماني" از آنجا بر روي اين شاخه گذارده شده که از نوعي نگرش به نام فرا کل نگري ناشي شده است. در اين نگرش ، انسان به وسعت و عظمت جهان هستي نگاه مي شود ، نه صرفاً مشتي گوشت و پوست و استخوان.

جهان انسان شد و انسان جهاني از اين پاکيزه تر نبود کلامي

( شبستري )

در اين نگرش انسان مجموعه اي است از جسم ، روان ، ذهن و کالبدهاي متعدد ديگر ، مبدل هاي انرژي مختلف (چاکراها) ، کانالهاي محدود و مسدود انرژي

( کانالهاي مطروحه در طب سوزني ) ، حوزه هاي مختلف انرژي مانند حوزه پولاريتي بدن ، حوزه بيوپلاسما ، شعور سلولي ، فرکانس مولکولي و... بينهايت اجزاي تشکيل دهنده ناشناخته ديگر.

در اين مکتب عرفاني براي درمان انسان ، به همه اجزاي وجودي او توجه شده و کل وجود ، بطور همزمان در ارتباط با شبکه شعور کيهاني قرار ميگيرد تا با صلاحديد و هوشمندي آن ، نسبت به رفع اختلال در اجزاي مختلف ، کارهاي فرادرماني لازم ، توسط شبکه روي بيمار صورت گرفته و مراحل درمان را طي کند.

بنابراين ، از اين ديدگاه ، براي درمان همه نوع بيماري مي توان از اتصال به شبکه شعورکيهاني کمک گرفت و فرادرمانگر اجازه ندارد که هيچ نوع از انواع بيماري ها را غير قابل علاج بداند ، زيرا براي شعور و هوشمندي کيهاني هر نوع اصلاح و رفع هر اختلالي در بدن امکان پذير مي باشد.

تذکر : فرادرماني ، انرژي درماني ( نيرودرماني ) نيست ، زيرا انرژي درماني متکي به حوزه پولاريتي بدن درمانگر مي باشد ؛ در حاليکه فرادرماني به شبکه شعور کيهاني متکي است. حوزه پولاريتي را همه انسانها دارند ، ولي در بعضي از افراد قويتر از سايرين مي باشد. "انرژي درماني" جزء بسيار کوچکي از "فرادرماني" مي باشد.

درمان به عنوان يک روش عرفاني ، در راه

رسانيدن « درمانگر» به اهداف زير ، مورد استفاده قرار مي گيرد

_شناسايي و آشنايي عملي با هوشمندي و شعور الهي

_شناختن گنج درون و رسيدن به دانش کمال

_رهايي از گرفتاري در خويشتن

_خدمت به خلق و آشنايي با عبادت عملي و امکان تحقق بخشيدن به آن

فرادرماني براي « بيمار (فرادرمانگير) » نيز به عنوان

يک حرکت عرفاني براي متحول نمودن او به کار گرفته مي شود

زيرا در اين مکتب شفاي جسم بدون تحولات مثبت دروني ، فاقد ارزش هاي لازم مي باشد و اتصال بيمار به شبکه شعور الهي ، توجه او را به منبعي هوشمند جلب نموده و او را با حقيقتي شگرف آشنا مي کند که به دنبال آن ، زمينه ايجاد تحولات دروني او را فراهم مي سازد.

ساقيا بده جامي زان شراب روحاني تا دمي بياسايم زين حجاب جسماني

( شيخ بهايي )

نکته خيلي مهم:

سن ، جنسيت ، مليت ، ميزان تحصيلات ، مطالعات ، معلومات ، تعاليم و تجارب عرفاني و فکري ، استعداد و لياقت هاي فردي و... همچنين نحوه و نوع تغذيه ، ورزش ، رياضت و... در کار با شبکه شعور کيهاني هيچگونه تأثيري ندارد. زيرا ، اين اتصال و برخورداري از مدد آن ، فيض و رحمت عام الهي بوده که بدون استثنا شامل حال همه انسان ها مي باشد.

بيا که دوش به مستي سروش عالم غيب نويد داد که عام است فيض رحمت او

( حافط )

شـبـکـه شـعـور کـيـهـانـي

شبکه شعور کيهاني ، مجموعه هوش و خرد يا آگاهي حاکم بر جهان هستي بوده که به آن آگاهي نيز گفته ميشود و يکي از سه عنصر موجود در جهان هستي

مي باشد ( آگاهي ، ماده ، انرژي ). نظر به اينکه ، آگاهي نه ماده است و

نه انرژي ، بُعد زمان و مکان بر آن حاکم نبوده و درمان به کمک اين شبکه از راه دور و نزديک امکان پذير مي باشد و همچنين فاقد کميت بوده و قابل اندازه گيري نيست و همان گونه که ذکر شد ، فقط با ايجاد انگيزش هايي در بدن بيمار ، نقطه اثر آن آشکار مي شود.

نکته مهم:

در اين مکتب درمان توسط درمانگر انجام نمي شود و او نمي تواند از بابت قدرت شبکه ٬ چيزي را به خود نسبت دهد و درمانگر صرفاً نقش يک واسطه را بازي مي کند تا حلقه اي بنام حلقه وحدت (حلقه وحدت- حبل الله) که حلقه بسيار هوشمندي مي باشد تشکيل شود.

سـلـسلــه مــوي دوســت حـلـقـه دام بلاســت

هرکه دراين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست

( سعدي )

با توضيح فوق مشخص مي شود که فرادرماني به انرژي و مهارت درمانگر بستگي نداشته و نيازي به داشتن استعداد و قدرت و انرژي خاصي نمي باشد ، بلکه درمان ، توسط هوشي بسيار برتر هدايت مي شود و قابليت هاي فردي تأثيري در انجام آن ندارد. در نتيجه ، فرادرمانگر نيز دچار هيچ نوع عارضه اي مانند خستگي و تحليل جسمي نمي شود و نيازي به جبران انرژي از طبيعت و غيره را نخواهد داشت. در ضمن وجود لايه محافظ فرادرمانگر را از خطر تشعشع شعور معيوب سلولي و ساير تشعشعات منفي بيمار و همچنين از تداخل موجودات غيرارگانيک ، محافظت مي نمايد.

نکته مهم ديگر در اين مکتب اين است که شخص با سعي و کوشش و تلاش خود درمانگر نمي شود بلکه با اجازه درمانگري و تجهيز به لايه محافظ ، پس از مکتوب نمودن «سوگند نامه» به او «تفويض» ميشود.

به سعي خود نتوان برد پي به گوهر مقصود خـيـال بــود کــه ايــن کــار بــي حــوالـه بــود

( حافظ )

در اين مکتب فرد از تمام توانايي ها و قابيلت هاي فردي کاملاً خلع سلاح شده و بدون داشتن هيچ گونه وسيله و روشي که بتواند آن را به خود نسبت دهد ٬ با تفويض اتصال و لايه محافظ، اقدام به درمانگري مي نمايد و در اين راستا براي درمان و درمانگري از هيچ گونه تمرکز ، تصور و تخيل ، ذکر و مانترا ، ترسيم سمبل ، تلقين و روش هاي خود هيپنوتيزم و... استفاده نمي شود.

همچنين در اين مکتب اعتقاد بر اين است که انسان در اين رابطه مي تواند از توانمندي هاي معنوي بسيار زيادي برخوردار باشد که توان فرادرمانگري يکي از آن ها است و از اين اتصال مي توان در شناخت گنج هاي دروني بهره برداري نموده و به « روشن بيني » که به معناي روشن ديدن و اشراق ، رسيدن به وضوح و فهم و درک روشن از جهان هستي مي باشد ، رسيده و زمينه ارتقاء روح فردي و جمعي جامعه را فراهم نمايد و اين خود مي تواند باعث اعتلاي انسان شده و از درد و رنج او بکاهد زيرا درد و بيماري شايسته انسان ، همان اشرف مخلوقاتي که خداوند براي خلق او به خود تبريک گفت ، نيست و تلاش براي رهايي از درد و رنج و خفت و خواري ، نه تنها «کارمايي»

(عکس العمل منفي) براي او به وجود نمي آورد بلکه جزء رسالت انسان نيز

مي باشد ؛ خصوصاً اينکه علت برخي از دردها و بيماري ها صرفاً ناشي از

طرز فکر و بينش هاي غلط او مي باشد.


اسـکـن

اسکن به معناي زير ذره بين گذاشتن کل وجود فرد مي باشد ؛ شخص بيمار (فرادرمانگير) ، ساعتي از روز را به فرادرمانگر اعلام نموده و فرادرمانگر نام وي را به شبکه اعلام ميدارد ، که در آن ساعت مورد نظر ، تشعشعات شعور الهي توسط شبکه شعور کيهاني به وي تابيده ميشود و شخص بيمار بايد در آن ساعت عمل اسکن را انجام دهد.

اسکن به اينگونه مي باشد که شخص در هر حالتي که راحت ميباشد

( نشسته ، خوابيده ٬ ايستاده ٬ در اتومبيل و... ) قرار گرفته و چشمان خود را

( نه براي تمرکز ، بلکه براي توجه و پرت نشدن حواس ) مي بندد. در اين هنگام پس از گذشتن لحظاتی دريافت حالاتي را که در ابتداي توضيحات ذکر شد احساس مي نمائيد و فرايند درمان آغاز ميشود.

شرط اساسي براي نتيجه گرفتن از فرادرماني ، حضور بي طرفانه در اين حلقه مي باشد ، درست مانند يک شاهد و نظاره گر ، و نيازي به داشتن اعتقاد و ايمان نيست.

چنان پر شد فضاي سينه از دوست که فکر خويش گم شد از ضميرم

( حافظ )

تذکر: هنگام اسکن نيازي به تمارين مختلف تمرکزي ، تجسم سمبل ، مانترا و هرگونه فعاليت اضافي ديگر نيست ؛ تنها چشمان خود را بسته و به شبکه رحمانيت الهي دل سپرده تا شبکه هوشمندي الهي ٬ فرايند درمان را انجام دهد.

ضمنا ممکن است شخص بيمار در دريافت ارتباطات ؛ دچار بروز عارضه ها و دردهايي بشود و او را نگران کند. بايد گفته شود که اين عوارض ، بيرون ريزي ٬ تخليه بيماري و درد ناشي از آثار بيماري مي باشد ، که در اين زمان به روند دريافت ارتباطات خود ادامه داده تا روند درمان ادامه یابد.

نکته: ممکن است دردي در نقطه اي از بدن برايتان آشکار شود که تا بحال در آن نقطه از بدنتان سابقه بيماري نداشته ايد و يا دردي را حس کنيد که قبلا دچار آن بوده و فکر مي کرده ايد که بهبود یافته اید. اين درد ناشي از بيماري است که طي ساليان دراز در بدن شما نهفته شده و ممکن است بعدها خود را بطور مزمن و خيلي شديد آشکار کند ، که اين اسکن آن بيماري را آشکار کرده و مورد درمان قرار مي دهد.

بيرون ريزي

بيرون ريختن بيماريها و نابسمانيها در فرادرماني و تلاطم هاي موجودات غيرارگانيک در تشعشع دفاعي.

ساعات اتصالات:

اين اتصالات براي بیمار (فرادرمانگير) به صورت ۲۴ ساعته اعلام ميشود و شخص ميتواند در هر کدام از ساعات شبانه روز که بخواهد ، اسکن خود را انجام دهد ؛ و در صورت تمايل نيز ميتوانيد ساعت خاصي را براي انجام اسکن خود به ما اعلام داريد. به علت اينکه بُعد زمان و مکان بر آگاهي حاکم نيست ٬ بنابراين بيمار در هر نقطه اي از جهان وجود داشته باشد اين اتصالات را دريافت مي نمايد و نيازي به اعلام نام کشور سکونت ايشان به جهت تبديل ساعت نيز نمي باشد.

از اين نعمت و فيض الهي بهره مند گردنند

موانـع تـا نـگردانـي ز خــود دور

درون خــانــهء دل نـايـدت نـــور

با آرزوی توفیق الهی