سوال (33): لطفا در خصوص دین ارثی و دین اعتقادی توضیح بدهید. دیدگاه و حرکت درست در این مورد چگونه است؟
پاسخ : ببینید یک مساله ای که هست این است که هر نسلی لازم است یک بار مرور کند ، لازم است یک بار تجدید نظر بکند ، ببیند که این امانتی که دستش داده میشود درست است یا درست نیست . مثلا یک تحویلدار بانک ، یک مسئول انبار مهمات ، یک نفر کشیک این اسلحه اش را به اون تحویل می دهد ، تحویل گیرنده باید یک بار چک بکند ، آیا ما چک کردیم ؟ یا همین جوری و دیمی رسیده به ما ؟ البته این یک بحثی دارد که اصولا همه وارث هستند ، اعتقاد اولیه ما ارث هست . ما چشم باز کردیم دیدیم که در یک خانواده ای هستیم ، من خودم شیعه اثنی عشری ، گفتیم که چه خبره ؟ گفتند که بله این است ، اینجوری است ، تو این هستی باید اینکار را بکنی . حالا اگر در اسرائیل متولد می شدم چی میشد ؟ در افریقا ، در تبت و ... متولد میشدم چی میشد؟حالا در این قضیه وارث شدیم ، این چه چیزی برای ما دارد ؟ اگر خوب انتخاب کردیم هنر پدر و مادر ما بوده ، به ما چه مربوط است . اگر بد انتخاب کردیم باز مشکل اونها بوده ، به ما چه . ما وارث هستیم ، اما سلاحی که به ما تحویل داده شده ، یکبار باید باز بینی بشود تا تازه بشود اعتقاد ما . اینکه الان هست اعتقاد خود ما نیست ، ارثی است ، این بخشی از آن ارث است . حالا بعد از این ما باید بررسی کنیم ببینیم که چی به ما ارث رسیده ، مسائلش چه جوری است ، قضایا و چارچوبها بررسی بشود تا بشود اعتقاد شخصی . این اعتقاد اولیه ( ارثی ) ما بشود اعتقاد شخصی ما . یعنی من بیایم بگویم این اعتقاد خودم هست نه اعتقاد پدر و مادرم . الان کثیری از این هفت میلیارد نفر خودشان نمی دانند چرا این مسلک شان هست .
در بحث شناخت ترفند های شیطان یکی از شگرد های شیطان همین مساله است ، بلافاصله اولین چیزی که به ما می دهد یک غرور اولیه می دهد ، غرور مذهبی اولیه به هفت میلیارد نفر ، می آید در گوش من می گوید ، می دانی چیه تو آقای دنیائی ، می رود در گوش اون یکی می گوید ، می دانی چیه تو آقای دنیائی بقیه ول معطل هستند . توئی که سیک ( یکی از گروه های مذهبی هند ) هستی ، توئی که برهمائی هستی ، توئی که ... هستی ، فقط تو رستگار هستی ، بقیه گمراهند . این در واقع همان چیزی است که ابلیس را ساقط کرد ، چه چیزی ابلیس را ساقط کرد ؟ غرور ابلیس را ساقط کرد . اولین چیزی که شیطان به ما می دهد غرور است ، بعد هم ما می گوئیم که بله من رستگارم و این هفت میلیارد بقیه بیچاره ها بدبختها و ... و خیلی مسائل دیگر . در مرحله دوم می آید می گوید ، ببین تو که آقای دنیا هستی ، قیافه ات باید با همه ی دنیا فرق بکند . اصلا تو را از ده کیلومتری ببینند باید بدانند که تو آقای دنیائی . خوب نتیجه چه می شود ؟ همین می شود که شده ، یکی با آن قیافه ی خاص شده سیک ، این یکی کله اش را از ته تراشیده ، یکی لباس نارنجی پوشیده . خلاصه ، این را یک جوری کردند ، اون یکی را یک جور دیگری و هفت میلیارد نفر را هر یک را شکل و قیافه اش را یک جوری می کند . از این خاخام ها که از اینجا و اونجا بافته و یک چیزی را هم گذاشته روی کله اش ، بعد رفته اون کنار ایستاده ( شیطان ) و دارد به هفت میلیارد انسان می خندد ، که من همه اینها را سرکار گذاشتم ، همه ی اینها یک خدا دارند ، همه ی اینها با یک هوشمندی سروکار دارند ، همه ی اینها یک ماجرا را دنبال می کنند ، ولی من توانستم گروه گروه در بین آنها کثرت ایجاد بکنم . حالا ماجرا به اینجا ختم پیدا نمی کند بحث بعدی این است که قیافه مشخص بشود ، دوباره قیافه هم یک غرور می آورد ، یعنی طرف که دارد با لباس نارنجی وکله تراشیده می رود ، با یک نگاه عاقل اندر سفیه به همه نگاه می کند و در دلش می گوید که این بدبختها همه می روند به جهنم و فقط من هستم که می روم بهشت . در مرحله بعد ( شیطان ) می آید می رود در بین یک گروهی که همه یک شکل و قیافه واحدی دارند ( وابسته به یک مذهب هستند ) بعد می بینیم که چشم دیدن همدیگر را ندارند هر کدام می گوید که فقط خودش درست می گوید .
در یک جمع خوب باید حرف ها مشترک باشد . مثلا ما شیعه هستیم ، شیعه اثنی عشری هم هستیم ، ده نفرمان یک جا جمع بشوند ، می بینیم که هر کسی یک چیزی می گویند . دوباره بین این ده نفر به یک شکل دیگر این است که فقط خودش درست می گوید . انا خیَرُ مَنهُ ( من از او بهترم ) ، یعنی در قالب های متعددی این قضیه تکرار میشود . همه اش می شود – من از او بهترم - لباس اش این را می گوید ،حرفش این را می گوید ، من از او بهترم ، من از او بهترم ، دوباره دور می زند میاید و می گوید ، حرف من تعریف من درست است . میاید سر تعریف ، تعبیر ، تاویل ، تفسیر و اینها ، می گوید که فقط من درست می گویم ، بقیه را اصلا ولش کنید ، من درست می گویم ، بقیه اصلا هر چه می گویند بیخود می گویند و همینطوری این منیت می آید تا آخر ، بعد به اینجا که می رسد خطرناکتر می شود . وقتی به تعبیر و تعریف و اینها می رسد می گوید که ریختن خون اون یکی مباح است ، می آید در گوش افراد می گوید (منظور شیطان می گوید ) ، ببین این که این راه را دارد میرود ، حق در خطر است ، تو باید حق را نجات بدهی . در گوش ابن ملجم مثلا می گوید در خطر است ، تو باید حق را نجات بدهی ،بجنب و شمشیرت را تیز کن ، جلویش را بگیر خفه اش کن ، خونش مباح است و... بعد می بینیم که در هند این اون را می کشد فلان جا ..... شیعه و سنی چقدر کشته شدند ، جنگ های صلیبی و در همه ای دنیا چه اتفاقاتی افتاده و می افتاد . بعد می آید می گوید بنام حق در مقابل حق ، ابن ملجم ها را درست می کند ، یهوداها را درست می کند . خلاصه کلام خودمان پای همدیگر را گرفتیم و او ( شیطان ) هم همین جوری دارد به اصطلاح به ریش مان می خندد و ما نمی دانیم چه خبره ، فقط توی دلمان خوشحال هستیم که ظاهرا داریم در راه خدا قدم می زنیم .
فردا یقه مان را می گیرند و بعد می بینیم که ما نه تنها در راه خدا نبودیم بلکه دقیقا زیر علم او ( شیطان ) بودیم .
همان غرور مذهبی ، همان غرور با خدا بودن ، همان غرور فهمیدن و .... همه ی اینها سرچشمه و محور اصلی اش همان – من از او بهترم – است .
اما بهر صورت رمز خاک و آتش و شناخت ترفند های شیطان که قضیه ی شعور و ضد شعور یکی از چیزهای خیلی مهم و کلیدی اش هست و یک سری چیزهای دیگر مثل همین ماجرایی که انسان بسمت کسب تفکر اشتراکی در حرکت است ، اینها در واقع ترفندهای شیطان را روز بروز کارآئی اش را کمتر و خلاصه دست اش را کوتاه تر می کند .هر چه انسان آگاه تر می شود ترفندهای شیطان باید کارائی اش کمتر بشود . دیروز فریب می خوردیم فریب انسان با آگاهی امروز دیگر بسیار سخت است که در این قرن با این اطلاعات انسان ، بعید است که ترفند های ساده ای مثل این مساله ( مطالب فوق)، از شبکه منفی یا شیطان روی انسان پیاده بشود.
واقعا خفت و خاری دارد برای آنهایی که اسیر این ماجراها ، اون غرور اولیه و بعد و بعد و ..... اینها بشوند .
( دوره 8 جلسه 3 زنگ 2)CD صوتی
پاسخ : ببینید یک مساله ای که هست این است که هر نسلی لازم است یک بار مرور کند ، لازم است یک بار تجدید نظر بکند ، ببیند که این امانتی که دستش داده میشود درست است یا درست نیست . مثلا یک تحویلدار بانک ، یک مسئول انبار مهمات ، یک نفر کشیک این اسلحه اش را به اون تحویل می دهد ، تحویل گیرنده باید یک بار چک بکند ، آیا ما چک کردیم ؟ یا همین جوری و دیمی رسیده به ما ؟ البته این یک بحثی دارد که اصولا همه وارث هستند ، اعتقاد اولیه ما ارث هست . ما چشم باز کردیم دیدیم که در یک خانواده ای هستیم ، من خودم شیعه اثنی عشری ، گفتیم که چه خبره ؟ گفتند که بله این است ، اینجوری است ، تو این هستی باید اینکار را بکنی . حالا اگر در اسرائیل متولد می شدم چی میشد ؟ در افریقا ، در تبت و ... متولد میشدم چی میشد؟حالا در این قضیه وارث شدیم ، این چه چیزی برای ما دارد ؟ اگر خوب انتخاب کردیم هنر پدر و مادر ما بوده ، به ما چه مربوط است . اگر بد انتخاب کردیم باز مشکل اونها بوده ، به ما چه . ما وارث هستیم ، اما سلاحی که به ما تحویل داده شده ، یکبار باید باز بینی بشود تا تازه بشود اعتقاد ما . اینکه الان هست اعتقاد خود ما نیست ، ارثی است ، این بخشی از آن ارث است . حالا بعد از این ما باید بررسی کنیم ببینیم که چی به ما ارث رسیده ، مسائلش چه جوری است ، قضایا و چارچوبها بررسی بشود تا بشود اعتقاد شخصی . این اعتقاد اولیه ( ارثی ) ما بشود اعتقاد شخصی ما . یعنی من بیایم بگویم این اعتقاد خودم هست نه اعتقاد پدر و مادرم . الان کثیری از این هفت میلیارد نفر خودشان نمی دانند چرا این مسلک شان هست .
در بحث شناخت ترفند های شیطان یکی از شگرد های شیطان همین مساله است ، بلافاصله اولین چیزی که به ما می دهد یک غرور اولیه می دهد ، غرور مذهبی اولیه به هفت میلیارد نفر ، می آید در گوش من می گوید ، می دانی چیه تو آقای دنیائی ، می رود در گوش اون یکی می گوید ، می دانی چیه تو آقای دنیائی بقیه ول معطل هستند . توئی که سیک ( یکی از گروه های مذهبی هند ) هستی ، توئی که برهمائی هستی ، توئی که ... هستی ، فقط تو رستگار هستی ، بقیه گمراهند . این در واقع همان چیزی است که ابلیس را ساقط کرد ، چه چیزی ابلیس را ساقط کرد ؟ غرور ابلیس را ساقط کرد . اولین چیزی که شیطان به ما می دهد غرور است ، بعد هم ما می گوئیم که بله من رستگارم و این هفت میلیارد بقیه بیچاره ها بدبختها و ... و خیلی مسائل دیگر . در مرحله دوم می آید می گوید ، ببین تو که آقای دنیا هستی ، قیافه ات باید با همه ی دنیا فرق بکند . اصلا تو را از ده کیلومتری ببینند باید بدانند که تو آقای دنیائی . خوب نتیجه چه می شود ؟ همین می شود که شده ، یکی با آن قیافه ی خاص شده سیک ، این یکی کله اش را از ته تراشیده ، یکی لباس نارنجی پوشیده . خلاصه ، این را یک جوری کردند ، اون یکی را یک جور دیگری و هفت میلیارد نفر را هر یک را شکل و قیافه اش را یک جوری می کند . از این خاخام ها که از اینجا و اونجا بافته و یک چیزی را هم گذاشته روی کله اش ، بعد رفته اون کنار ایستاده ( شیطان ) و دارد به هفت میلیارد انسان می خندد ، که من همه اینها را سرکار گذاشتم ، همه ی اینها یک خدا دارند ، همه ی اینها با یک هوشمندی سروکار دارند ، همه ی اینها یک ماجرا را دنبال می کنند ، ولی من توانستم گروه گروه در بین آنها کثرت ایجاد بکنم . حالا ماجرا به اینجا ختم پیدا نمی کند بحث بعدی این است که قیافه مشخص بشود ، دوباره قیافه هم یک غرور می آورد ، یعنی طرف که دارد با لباس نارنجی وکله تراشیده می رود ، با یک نگاه عاقل اندر سفیه به همه نگاه می کند و در دلش می گوید که این بدبختها همه می روند به جهنم و فقط من هستم که می روم بهشت . در مرحله بعد ( شیطان ) می آید می رود در بین یک گروهی که همه یک شکل و قیافه واحدی دارند ( وابسته به یک مذهب هستند ) بعد می بینیم که چشم دیدن همدیگر را ندارند هر کدام می گوید که فقط خودش درست می گوید .
در یک جمع خوب باید حرف ها مشترک باشد . مثلا ما شیعه هستیم ، شیعه اثنی عشری هم هستیم ، ده نفرمان یک جا جمع بشوند ، می بینیم که هر کسی یک چیزی می گویند . دوباره بین این ده نفر به یک شکل دیگر این است که فقط خودش درست می گوید . انا خیَرُ مَنهُ ( من از او بهترم ) ، یعنی در قالب های متعددی این قضیه تکرار میشود . همه اش می شود – من از او بهترم - لباس اش این را می گوید ،حرفش این را می گوید ، من از او بهترم ، من از او بهترم ، دوباره دور می زند میاید و می گوید ، حرف من تعریف من درست است . میاید سر تعریف ، تعبیر ، تاویل ، تفسیر و اینها ، می گوید که فقط من درست می گویم ، بقیه را اصلا ولش کنید ، من درست می گویم ، بقیه اصلا هر چه می گویند بیخود می گویند و همینطوری این منیت می آید تا آخر ، بعد به اینجا که می رسد خطرناکتر می شود . وقتی به تعبیر و تعریف و اینها می رسد می گوید که ریختن خون اون یکی مباح است ، می آید در گوش افراد می گوید (منظور شیطان می گوید ) ، ببین این که این راه را دارد میرود ، حق در خطر است ، تو باید حق را نجات بدهی . در گوش ابن ملجم مثلا می گوید در خطر است ، تو باید حق را نجات بدهی ،بجنب و شمشیرت را تیز کن ، جلویش را بگیر خفه اش کن ، خونش مباح است و... بعد می بینیم که در هند این اون را می کشد فلان جا ..... شیعه و سنی چقدر کشته شدند ، جنگ های صلیبی و در همه ای دنیا چه اتفاقاتی افتاده و می افتاد . بعد می آید می گوید بنام حق در مقابل حق ، ابن ملجم ها را درست می کند ، یهوداها را درست می کند . خلاصه کلام خودمان پای همدیگر را گرفتیم و او ( شیطان ) هم همین جوری دارد به اصطلاح به ریش مان می خندد و ما نمی دانیم چه خبره ، فقط توی دلمان خوشحال هستیم که ظاهرا داریم در راه خدا قدم می زنیم .
فردا یقه مان را می گیرند و بعد می بینیم که ما نه تنها در راه خدا نبودیم بلکه دقیقا زیر علم او ( شیطان ) بودیم .
همان غرور مذهبی ، همان غرور با خدا بودن ، همان غرور فهمیدن و .... همه ی اینها سرچشمه و محور اصلی اش همان – من از او بهترم – است .
اما بهر صورت رمز خاک و آتش و شناخت ترفند های شیطان که قضیه ی شعور و ضد شعور یکی از چیزهای خیلی مهم و کلیدی اش هست و یک سری چیزهای دیگر مثل همین ماجرایی که انسان بسمت کسب تفکر اشتراکی در حرکت است ، اینها در واقع ترفندهای شیطان را روز بروز کارآئی اش را کمتر و خلاصه دست اش را کوتاه تر می کند .هر چه انسان آگاه تر می شود ترفندهای شیطان باید کارائی اش کمتر بشود . دیروز فریب می خوردیم فریب انسان با آگاهی امروز دیگر بسیار سخت است که در این قرن با این اطلاعات انسان ، بعید است که ترفند های ساده ای مثل این مساله ( مطالب فوق)، از شبکه منفی یا شیطان روی انسان پیاده بشود.
واقعا خفت و خاری دارد برای آنهایی که اسیر این ماجراها ، اون غرور اولیه و بعد و بعد و ..... اینها بشوند .
( دوره 8 جلسه 3 زنگ 2)CD صوتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر