۱۳۹۳-۰۳-۲۶

دلایل اصلی که باعث قطع ارتباط ما با حلقه های رحمانیت می شود

سوال (26): دلایل اصلی که باعث قطع ارتباط ما با حلقه های رحمانیت می شود کدامند؟ آیا هوشمندی در این خصوص نقشی دارد؟ یا خودمان؟

پاسخ:در مورد عملکرد که روی ما هست البته این مثال را من بارها زدم، یک مربی تعلیم رانندگی با شاگردش چه جوری عمل می کند، روز اول خود مربی استارت می زند و دستش روی فرمان و پاهایش روی پدالها است و با تمام توان خودش این شاگرد را مورد حمایت قرار می دهد. جلسات بعدی یواش یواش دخالت خودش را کم و کمتر می کند و یک جائی پاها را بر می دارد از روی پدالها تا ببیند که این شاگرد خودش مستقل دارد اداره می کند یا نمی کند. اصولاً همه تعلیم ها همینطور است، وقتی که بطور نا محسوس متوجه شد که شاگرد خودش دارد هدایت می کند، آنوقت خودش را کامل می کشد کنار و می گوید خودت بران و یک موقع هم از ماشین پیاده می شود و می گوید حالا برو یک دوری بزن و بیا.
در مورد تسهیلات الهی حلقه هایی که ما در آن قرار می گیریم، لازم است ما در مواقعی مورد تست و آزمایش قرار بگیریم به چند دلیل؛ یک دلیلش این است که ما در این مدتی که بعنوان مثال با کنترل ذهن، با کنترل دشارژ حمایت مان کردند، چقدر روی خود ما تاثیر گذاشته ، ما چقدر تاثیر پذیر بودیم ، بعد چه اتفاقی می افتد؟ در یک موقع می کشند کنار می بینند که نه ما خودمان هم تاثیر پذیرفتیم و نهادینه شده، یک موقع تا دستشان را می کشند کنار، یکدفعه ما قاطی می کنیم مثل همان مربی که در موقع حرکت مداخله نمی کند ، می خواهد ببیند که این شاگرد خودش می تواند روشن کند و حرکت کند ، می بیند که شاگرد روشن می کند در حرکت دچار مشکل می شود و خاموش می کند، می فهمد که نه هنوز باید خودش روی پدالها کنترل و هدایت داشته باشد تا شاگردش مسلط بشود. در مورد ما هم همینطور است و به چند منظور گهگاهی می آیند پایشان را بر می دارند، یکدفعه می بینیم ما که با کنترل ذهن خوبی داشتیم می رفتیم الان کنترل ذهن هم نداریم، اصلاً ، بر گشتیم عین روز اول مان، این نشان می دهد که در واقع ما در این مدت اهمیت موضوع را نتوانستیم به نهادمان انتقال بدهیم، نتوانستیم به عنوان یک ارزش افزوده نهادی این موضوع را نهادینه اش کنیم، این دلیل اول.
دلیل دوم این که ممکن است ما بعد از یک مدتی از داستان کنترل ذهن یا دشارژ ، دچار غرور بشویم. یعنی شبکه منفی بیکار نمی نشیند. کنترل ذهن نداریم یکجور است، کنترل ذهن داریم یکجور دیگر است . می آید و می گوید، ببین چه کنترلی داری، چه صلابتی داری، دیدی چطوری خودت را نگه داشتی و حمله نکردی به طرف و مشت وحدت را نثارش نکردی و با دیوار به وحدت نرساندی، عجب کنترل ذهنی. یعنی شبکه منفی از هر طرف می داند که چکار کند، چه نورانیّتی ، چه محاسنی، نور خدا می بارد، می رویم جلو آیینه، عجب اصلاً رحمانیت الهی دارد می بارد، نور خدا دارد می بارد، اصلاً ببین که به کجا رسیدی.
آن موقع که نداشتیم مثلاً کنترل ذهن نبود، یکجور وقتی هم که هست یکجور دیگر، یعنی در هر حال آب به این آسیاب می ریزد، اینطرف باشد می خواهد  به منظورش برسد، آنطرف باشد هم بالاخره می خواهد به منظورش برسد، بعد امکان دارد بعد از مدتی دچار غرور بشویم. یعنی همان کنترل ذهن، کنترل دشارژ باعث سقوط ما می شود. همه چیز همینطور است، هر چیزی اصولاً همان چاقوی جراحی دو لبه است.
یکی از درس های شیطان اسمش عزازیل بود، یعنی عزیز خدا، حالا چرا این اسم ها گذاشته شده، همه سمبُلیک است، ببینیم که چه چیزی می خواهد به ما بگوید، می خواهد بگوید که بِرَوی بالایِ بالا، عزیزخدا هم که بشوی، همان عزیز خدا شدن می تواند عامل سقوط تو باشد، چرا؟ چون کافی است بگوئید ببین چطوری عزیزخدا شدم، کافی است که یک چنین مطلبی عنوان بشود، که دیدی عزیز خدا شدم، دیدی این را فهمیدی و .. . لذا در این مورد می خواهد بگوید، عزیزخدا هم بشوی در معرض سقوط قرار داری و همان مطلب می تواند عامل سقوط باشد .
دلیل سوم اینکه، بعضی ها بعد از یک مدتی نسبت به حلقه ها دچار شک و تردید می شوند. مثلاً در دوره های بالاتر ما می دانیم که این یک روند طبیعی است، بعد از یک دوره هایی که می آید بالاتر راجع  به این که اصلاً حلقه هست یا نیست دچار شک و تردید می شوند و کاری که این هوشمندی اتوماتیک رویشان انجام می دهد، این است که قطع می کند، یکدفعه می بینید  که دیگه خبری نیست، تا یک مدتی آنها را می گذارد سرگردان بمانند، از یک طرف طبیعی است برای اینکه هر کسی حق دارد در هر جائی در هر مرحله ای به شک بیافتد ، اما معمولاٌ عامل شک از شبکه منفی است، می آید کار می کند می گوید، نه بابا حلقه چیه، این اصلاً مال خودت است تو فقط آگاه شدی، چون آگاه شدی عملکردت بهتر شده، حلقه چیه؟ بمحض اینکه به این مرحله می رسد و می گوید آره، آنروز، فردایش، پس فردایش یک اتفاقی می افتد قیچی می کنند، یک حلقه اش را،دو حلقه اش را . . . معلوم نیست دیگه هوشمندی است چهار تا حلقه یا همه اش را می گیرد، این جزء لاینفک همه ما هست، این جزء درس هاست.
بعضی از حلقه ها مثل همین حلقه بارش و حلقه هایی که در دوره های بالاتر اینها ثابت است، مثل همفازی کالبدی که می آید یک کاری می کند، مثل همفازی کیهانی که یک چیزهایی را می دهد، یک چیزهایی که ادراکی است، اما بعضی چیزها مثل کنترل ذهن دشارژ و اصولاً کنترل اینها حتماً تست می شود، اما حلقه هائی مثل شرح صدری اینطوری نیست.
هدف از قطع حلقه توسط هوشمندی ، یک آزمایش رسیدن به توانایی لازم ما هست و یکی جلوگیری از غرور منیّت ما می باشد، یکی اینکه اصلاً ببینند ما خودمان به چه توانایی بالاتری منهای تسهیلات رسیدیم. و این یک فرصتی است برای ما خودمان را محک بزنیم.
(دوره 5  جلسه 4 زنگ اول) CD صوتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر