۱۳۹۳-۰۵-۰۶

عید فطر، جشن آزادگی

به نام بي نام او
قابل توجه همراهان محترم عرفان حلقه

به نام خدا

عید فطر، جشن گشایش دوباره چشمان ما به روی زندگی است تا به دور از هر گونه وابستگی و اعتیاد، بار دیگر به دنیا نظاره کنیم و نتیجه یک ماه مبارزه با عاداتی که بر ما استیلا پیدا کرده بودند، به معرض نمایش گذاشته شود.
عید فطر، جشنیبه مناسبت دست یافتن به ارمغان گذر از شب ظلمت به سپیدی نور و رسیدن به مبارک سحر هدایت است؛ جشن پوست اندازی که در آن پوسته سخت بینش­های غلط و باورهای نادرست ما شکسته شده و گلیم افکار پوسیده و محکومیت های مبهم گذشته که منجر به بروز اشتباهات فاحش در زندگی ما شده بودند را به کناری می­افکند، تا بتوانیم در جهشی وجدآمیز خطاب به خود و هستی بگوییم، من آزادم؛ آزاد از قید اسارت در چنگال های شیطانی وابستگی­ها و رنگ تعلق ها.
عید فطر، جشن گشایش سینه­ها و«شرح صدر» است که موجب می­شود انسان با درکی عمیق­تر نسبت به گذشته و با گذر از ظاهر به باطن، تجلیات الهی را دریافته، این درک را در خود نهادینه کند و به حرمت «بسم الله» نایل شده، از ظلم و پوشانیدن تقدس هستی خودداری نماید.
عید فطر، عید گشایش و جشنی است به مناسبت این که از بستگی نجات یافته­ایم و وجود در هم فرو رفته ما منبسط شده، چهره ما از این ضیافت پر برکت گشاده شده، از عبوسی رها گردیده است.
عید فطر است؛ عید رویش و پدیدار شدن مجدد؛ تا بمیریم قبل از مرگ و دوباره بروییم و به دنیا بیاییم بعد از تولد؛ که تا هر کسی یک بار در گذشته خود نمیرد و در تحول معنوی جدیدی دوباره متولد نشود، مفهوم هستی و فلسفه خلقت را درک نخواهد کرد و در خسران و ضرر از این دنیا خواهد رفت؛ بدون آن که خود از این زیان آگاه باشد.
عید فطر است و جشن برداشت محصول. همان گونه که موسم برداشت برای کشاورز، لحظه شادی بخشی است؛ این روز نیز برای همه آن ها که بذر مفیدی کاشته­اند، روزی است پر از شادی و شعف. هر کسی در کنار کشتگاه خود آماده درو است. آن کس که کشتگاه خود را پر بار می بیند، وجد، شادی و مسرت بیشتری احساس می کند و آن کس که بذری نکاشته است، سر در گریبان فرو برده، در روز حسرت خویش قرار می­گیرد.
عید فطر جشن ورزیدگی است برای آنهایی که این دوره را با موفقیت سپری کرده­اند، تا باری دیگر با دستانی پر و با ورزیدگی و پختگی بیشتری به رویارویی با امواج متلاطم و سهمگین اقیانوس زندگی برخاسته، به مبارزه با آفت های آن بپردازند.
عید فطر، جشن غلبه بر خویشتن و رسیدن به پیروزی حاصل از این جهاد است. این روز به طور قطع برای آنان که حضوری فعال در عرصه این مبارزه داشته­اند، به راستی روزی بزرگ، عیدی فرخنده و جشنی با شکوه خواهد بود.
عید فطر، بازگشت به فطرت اصلی را گوشزد کرده، پیدایی، آشکار شدن و بازگشت به آن را برای همه یابندگانش، بسیار شکوهمند جشن می گیرد؛ فطرتی که الهی بوده؛ رسالت انسان بازگشت به آن است.
اینک برای آنان که «لیلة­القدر» خویش را پیدا کرده اند، عید است و جشنی برپاست؛ آن هایی که در ظلمت شب دنیا (جایی که بشر در آن مأوا دارد) آب حیات را یافته، عمر جاودانی را که همانا در پر شدن از آگاهی و معرفت الهی است، پیدا کرده، سرنوشت خویش را به این وسیله رقم زده­اند و تا ابد، تغییری سازنده را برای خود ایجاد کرده اند؛ آنان که شاهد فرود آمدن ملائکه بر قلبشان بوده و رمز هستی را از نگه­دارندگان عرش الهی دریافت کرده، این رمز، بر لوح جانشان نقش بسته است؛ آنهایی که روح القدس بر اعماق وجودشان نفوذ کرده، راز حکمت الهی را در دل آنان نهاده، سینه آنها را گشوده است؛ کسانی که به این نکته پی برده­اند که رمضانی که در آن لیلة­القدری یافت شود، از هزار و هزاران ماه بهتر است و نیز پی برده­اند که هر زمان که لیلة­القدری باشد، رمضانی هم خواهد بود.
و اما اکنون که رمضانی دیگر گذشت، جا دارد با طرح سؤالی جایگاه خود را در گذر چنین ضیافتی الهی ارزیابی کنیم و بینیم در چنین فرصتی چه نصیبی داشته­ایم و در ضیافت رمضان، چه مائده آسمانی­ای را از سفره معرفت الهی تناول نموده­ایم؟
ببینیم با لب فرو بستن از طعام و ورود به حریم خدایی صیام، آیا توانسته­ایم خوراک معنوی کالبد روحانی وجود خود را یافته، این بخش از وجودمان را سیر کنیم و یا در حالی که شکم جسم ما کماکان لبالب است، همچنان آن را گرسنه باقی گذاشته­ایم؟
عید فطر، عید افتخار به نتیجه این جهاد اکبر است. عید فطر از هنرنمایی انسان وارسته به ملائک خبر می دهد و ارزش وجود او را به کاینات عرضه می کند؛ انسانی که باعث مباهات و افتخار آفرینی در عالم خلقت است و به افتخار او می توان جشنی برپا کرد.

تولد شما در فطرتان مبارک

پیام استاد به مناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر

به نام بي نام او
قابل توجه همراهان محترم عرفان حلقه
با تبریک عید سعید فطر به تمامی مسلمانان جهان


بسم الله الرحمن الرحیم

فرا رسیدن عید سعید فطر، جشن وارستگی و بازگشت به فطرت اصلی،جشن رهایی از عادات و وابستگی ها و نیز جشن افتخار به کسانی که با دستانی پر از آگاهی و معرفت الهی، ماه مبارک رمضان را پشت سر گذاشته اند، را به همگان تبریک عرض می کنم.
محمد علی طاهری

19 شهریور 1389

تبریک عید فطر

به نام بی نام او
عید قطر به تمامی همراهان عرفان کیهانی(حلقه)
و تمامی مسلمانان جهان  تبریک عرض می نمایم

بیا که    ترک فلک خوان  روزه غارت  کرد           هلال  عید  به  دور  قدح  اشارت   کرد
ثواب   روزه   و  حج قبول   آن کس  برد            که خاک میکده ی عشق را زیارت کرد

سلام بر تو ای بزرگ ترین ماه خدا و ای عید دوستان خدا
سلام بر تو که پیش از آمدن در آرزوی تو بودیم و پیش از رفتن از اندیشه ی فراقت محزونیم.
سلام بر تو که دیروز چه سخت به تو دل بسته بودیم و فردا چه بسیار به سوی تو مشتاق
( صحیفه ی سجادیه )

با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه مبارک و مقدس رمضان ، ماه تزکیه ی روح و تهذیب نفس
و تنویر قلوب ;

عرض تبریک دارم خدمت  شما همراهان  گرامی و خانواده ی معززتان.

گوهر وجودتان پایدار و برقرار و گامهایتان استوار و ماندگار باد.

با تشکر مدیریت سایت


توجه شما را جلب مینمایم به مقاله استاد محمد علی طاهری


یه امید ازادی استاد عشق

اولین برنامه گفتگو و تبادل نظر - حقوق بشر


پخش زنده
پخش زنده را از این صفحه تماشا کنید

اولین برنامه گفتگو و تبادل نظردر خصوص اقدامات مرتبط با نامه استاد محمد علی طاهری به مقامات حقوق بشر و بررسی دیدگاهها و عملکرد ها با خانم شهناز نیرومنش



۱۳۹۳-۰۵-۰۵

تجمع مسالمت آمیز مقابل دفتر نمایندگی سازمان ملل در تهران

تجمع مسالمت آمیز مقابل دفتر نمایندگی سازمان ملل در تهران؛
حمایت همراهان عرفان حلقه از مردم غزه با برخورد ماموران امنیتی همراه شد
جمعی از همراهان عرفان حلقه که دراعتراض به جنایات رژیم اسراییل در غزه، مقابل دفتر نمایندگی سازمان ملل در تهران تجمع کرده بودند.، با حضور گسترده نیروهای ضد شورش روبه رو شدند. به گزارش نجات با حلقه،تعدادی از همراهان عرفان حلقه صبح پنج شنبه درراستای آموزه های محمد علی طاهری مبنی بر دفاع از حقوق مظلوم ،مقابل دفتر نمایندگی سازمان ملل در تهران تجمع کرده و حمایت خود را از مردم غزه و استاد خود که بیش از سه سال است در اوین به سر می برد،نشان دادند. لباس شخصی ها ونیروهای انتظامی که با کمی فاصله از در ورودی ساختمان سازمان‌ملل، مستقر بودند ،سعی در پراکنده کردن تجمع کنندگان داشتند. این تجمع مسالمت آمیزدرحالی برگزار شد که تعداد زیادی از نیروهای امنیتی با گرفتن مدارک برخی از تجمع کنندگان آنان را تهدید به بازداشت کردند.
سالهاست که محمد علی طاهری بنیانگذار «عرفان حلقه » و شاگردانش از سوی نیروهای امنیتی سپاه با انواع برخوردها ،تحت فشار هستند. چندی پیش محمد علی طاهری که بیش از سه سال است در بند ۲الف اوین در انفرادی به سر می برد،طی نامه ای به احمد شهید که توسط خانم شهناز نیرومنش دریافت و منتشر گردید، از نقض کامل حقوق بشر در این بند خبرداده و دست به افشاگری زد.پس از انتشار این نامه در رسانه ها ،زیبا محمدیان همسر او از سوی اطلاعات سپاه دستگیر شد.
همسر بنیانگذار عرفان حلقه ، ۲۵ تیرماه پس از دوهفته بازداشت غیر قانونی،در حالی آزاد شد که در صورت شکستن سکوت خود،جان او و فرزندانش در خطر خواهد بود. درحال حاضر بنیانگذار دو طب مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی در بند دو الف اوین با انواع فشارها روبرو است و اجازه ملاقات با وکیل خود را همچون گذشته ،ندارد.
منبع:
http://nejatbahalghe.com/?p=243

۱۳۹۳-۰۵-۰۴

برگشت به الفبای ناقص!

برگشت به الفبای ناقص!


پس درواقع انتقال بدیم به سایرِ دوستان که ما برگشت می کنیم به اون الفبای ناقصی که تونستیم تا آخرین فعّالیّتهامون تونستیم بیاییم و اون رو پایه گذاری بکنیم ولی الفبای ناقصیه! حتّی الفبا هم کامل نشده که چه بخواد به اصطلاح بعد از اون چیزی با اون نوشته بشه! یا یک فونداسیون ناقصی اجرا شده روش ساختمونی اجرا نشده که حالا بعضی از دوستان ممکنه بیان روی این بخوان برج درست کنن! درست شد؟

و حالا دوستانی که چه خود شما که اینجا تشریف دارین و چه با دوستان دیگری که در ارتباط هستید؛ موضوع اینه که برگردیم به امانتداری، برگردیم به همون اصلِ موضوعی که خود ما بصورت عام باهاش سروکار داشتیم!

حواشی رو بذاریم کنار! روی حاشیه ها هیچکس مانوری نیاد! هیچکس چیزی نگه چون درست نیست، غلطه! کاملاً حاشیه ها فقط برای خود فرده! و برای وقتیکه قراره بیاد و مطرح بشه و اینها، اشکالات عدیده یی ایجاد میکنه که شاید بعضاً اگر بیاییم بین خودمون ببینیم درگیرش هم شدیم، حملات، بیرونریزیها و مسائل مختلفی که خودتون بهتر استحضار دارین.
این دوتا موضوع خیلی به ما میتونه کمک بکنه و بقیّۀ موارد خب تا اینجا دفاع شده و بازهم قابل دفاع هست.

(دیدار با استاد طاهری - نوروز 92 )

عمده اشکالات روی حاشیه است!

عمده اشکالات روی حاشیه است!



و یک مطلب دیگه هم که توصیه کردم و برای ما ایجاد مشکل کرده، یعنی مشکل عمدۀ مجموعۀ ما بوده؛ حواشیی است که بعضی از دوستان به موضوعِ عرفان کیهانی اضافه کردن! حالا مطالب جدید رو دیگه خودتون در جریان هستین که مطالبی بوده که شخصیست! یعنی آگاهیها و مسائلی که افراد دریافت میکنن شخصی و مختصّ خودمونه!

یه ارتباط عام و جنرال بوده همه تجربه کردیم و یه ارتباطات خاص هست که برای هر کسی باید بیاد و توش تجربه بکنه و ببینه که به چی میرسه و چی پیدا میکنه. توی سوگند نامه تون هم هست " و از یافته های خود"! خب؟ این فراموش شده که از یافته های خود قرار نبوده که سوء استفاده بشه!

بنابراین مشکل عمده یی که البته من برای دوستان سری قبل هم مفصّل تر توضیح دادم اینه که عمدۀ اشکالات بر سر اینه که گفته میشه فلان کس اینو گفت، یعنی توی زندان البته منظورمه، یا ایرادی که به ما می گیرن، سر اینه که فلان مربی اینو میگه! فلان چیز این کار رو کرده! فلان کس اینجوری شده و عمده اشکالات روی حاشیه است. روی خود موضوع به اصطلاح ما تونستیم همواره دفاع موثر داشته باشیم یا حداقل ایراد خیلی مهمی وارد نشده!

(دیدار با استاد طاهری - نوروز 92 )

دعوت به وحدت در جهت مصلحت مجموعه!

دعوت به وحدت در جهت مصلحت مجموعه!

به هرصورت من که نمیدونم دیگه چی بگم. فقط میتونم تشکّر بکنم از زحمات یکایک شما دوستان عزیز. چون میدونم که واقعاً همه از روی عشق، با خلوصِ نیّتِ کامل آنچه که از دستشون برمیومده، هر کس آنچه رو که فکر میکرده درسته انجام داده!

حالا من به دوستان قبلی هم توصیه کردم که اگر احتمالاً بخاطر اختلاف سلیقه ها نسبت به همدیگه دچار سوءِ نظری شدند، دچار سوءِ برداشتی شدند، همه رو فراموش کنند! چونکه من میدونم که همه دوستان واقعاً عاشقانه آنچیزی که ازدستشون برمیومده انجام دادن حالا هرکی با فکر خودش! خب؟

و مشکلی که داریم یک مقداری تفرقه یی که بخاطراختلاف سلیقه ها هست. همه رو بگذاریم کنار، هر کسی به اصطلاح آنچه که انجام داده درست بوده! چون بازم من، قبلاً هم گفتم شهادت میدم با همهٔ وجودم که تک تک دوستان رو ایمان کامل دارم که با حُسنِ نیّت آنچه که انجام دادن، انجام شده، حالا درست و غلط و هر چی که بوده بالاخره پشتش دلسوزی قرار داشته!

خیلی کم، معدود، شاید کسانی با سوء نیّت؛ البته باز اصلاً نمیتونیم روش اسم سوء نیّت رو بذاریم، ولی به هرحال خیلی کم اند معدودند کسانیکه اومده باشن فرض کنید بخاطر نمیدونم چیزایی غیر از مسائل این مجموعه حرکت کرده باشن. پس مصلحت مجموعه بالاخره مدّ نظر دوستان بوده.

(دیدار با استاد طاهری - نوروز 92 )

عرفان کمال محور،

عرفان خدامحورِ خدامحور،
عرفان کمال محور،
راهی جهت رسیدن به کمال و قرب الهی است!
آنهایی که آمدن از طریق عرفان خدامحورِ خدامحور، به قدرت و شهرت و جاه و مقام و نیازهای زمینیشون برسند، راه را اشتباه اومدن! وقتتون را تلف نکنید!

خورشید شدن در دنیای عرفان مطرح است

خورشید شدن در دنیای عرفان مطرح است

در دنیای عرفان محبت کنندگی مطرح است، نیاز به مورد محبت قرار گرفتن نیست و خورشید شدن مد نظر است. خورشید نور دهندگی دارد نور گیرندگی را نیاز ندارد و نمی گوید که نور مرا چه کسی دارد میگیرد پس خورشید بالغ است، اما ما چطور؟ ما اگر نگیریم می بینیم که کدر و در هم و ... هستیم.

عرفان بحث کیفیت را مطرح میکند، در مورد پله عقل و عشق صحبت کردیم، در پله عقل کمیت و در پله عشق کیفیت را مورد بررسی قرار میدهد، وقتی به کیفیت میرسیم یک عاملی یا گیرنده است یا دهنده است، در مورد مهر و محبت که جنبه کیفی دارد.

بچه اصلاً نمیداند عقل چیست و هوش چیست، ولی وقتی میگوییم عجب بچه باهوشیست خیلی خوشش می آید، به آن صورت معنی زیبائی و زشتی را نمیداند، ولی وقتی میگوییم بچه قشنگی است خوشش می آید، اگر بگوییم چه بچه زشتی است، فوراً می بینید که چهره او در هم شد و یک واکنش ناجوری نشان داد.

خلاصه نیاز به منتسب شدن به صفات عالی که در یک بچه در اوج خودش است، ولی هر چه بزرگتر میشود، می بینیم که این حالت کم و کمتر میشود نه این که از بین برود، از بین زمانی میرود که بلوغ اتفاق بیفتد که در مورد همه اتفاق نمی افتد.

ترم5 -جلسۀ1 -بخش1
استاد طاهري 

در مورد حجاب می بینیم که به طور ناخودآگاه یکی از

حجاب

در مورد حجاب می بینیم که به طور ناخودآگاه یکی از تمایلات ما جذب انرژی نوع دوم است. که البته کشورهایی هستند که مسئله حجاب را ندارند، جذب انرژی نوع دوم را به شکلهای دیگری دنبال میکنند ولی برای ما این مسئله [حجاب] به عنوان یک ابزار مورد استفاده و یا سوء استفاده قرار میگیرد که ما ناخودآگاه برای جذب انرژی نوع دوم به مسئله جلب توجه روی می آوریم.

اگر این ابزار را از همه بگیرند مثل کشورهای اروپایی و آمریکایی و ... می بینیم که برای جلب توجه به مسائل دیگری متوسل میشویم. مثلا می بینیم که حالا که دیگر حجاب مطرح نیست، یک کسی آمده یک تیکه مویش را قرمز کرده و یا بنفش کرده یعنی یک چیز جدیدی را ارائه میکند. در حالی که در بحث زیبائی شناسی[ در آنجا] مفهومی ندارد. از هر زاویه بررسی میکنید می بینید هیچ چیزی در آن نمی توانید پیدا کنید[ که زیبا باشد] لذا دقیقاً متوجه میشوید که این فرد گرسنه است و گرسنه انرژی نوع دوم [یا جلب توجه] است.

شما می بینید که یک بچه نیازمند محبت است ولی این بچه هر چه بزرگتر میشود نیازش به مورد محبت قرار گرفتن کمتر میشود، هر چه بزرگتر میشود می بینیم که این نیاز تغییر میکند، عین این قضیه را در بلوغ عرفانی هم داریم.

ترم5 -جلسۀ1 -بخش1
استاد طاهري 

درک "وجه الله" بودن

روزی که انسان با درک "وجه الله" بودن هر یک از مخلوقات خداوند، به تقدس همه چیز در عالم پی برد و دیگر تمایلی به ظلم کردن به هیچ جزئی از اجزای هستی را نداشته باشد، به "درک مقام معصومیت" خواهد رسید و مفهوم "ظَلَمتُ نَفسی" برایش آشکار خواهد شد!

او تنها با رهایی از جهل خواهد توانست از گناه و ظلم فاصله بگیرد و تا به این مرحله نرسد، همواره ظلم جزء لاینفک وجودی اش خواهد بود. با درک "عدالت کیفی" بشر خواهد فهمید که لطف و کرم و فضل خداوند و سمیع و بصیر بودن و رحمانیتش همگی قانونمند هستند! چرا که اگر خارج از چارچوب و قاعده باشند، عدل خداوند نقض می شود. کلیه ذرات هستی نسبت به جایگاهشان موقعیت حساب شده ای دارند که عدالت خداوند را نشان می دهد. به این ترتیب، در هستی حتی به ذره ای ظلم نشده است. در مورد انسان نیز عدالت به گونه ای برقرار است که اگر به درک آن نائل شویم، نه تنها چون و چرایی باقی نمی ماند، بلکه از ظلم اولیه خارج می شویم.

(مقاله ظلم چیست؟ - استاد طاهری  )

عدالت آگاهانه!

عدالت آگاهانه!


امروز یکی از مهمترین رسالت های انسان، تلاش برای نهادینه کردن این اصل است که برای برقراری عدالت، باید به آگاهی هایی دست یافت. زيرا در غیر این صورت باید به عدالت بر مبنای اجبار تن داد! همان طور که اگر قوانین اجتماعی نهادینه نشده باشند، با وجود نظارتی مستمر و همراه با زور، ارتکاب مخفیانه جرائم و تخلفات ادامه خواهد داشت، تا وقتی که بشر به ادراک حقایقی چون "وجه الله "، " جمال یار"، "تن واحده" و... نرسد، عدالت در نظام هستینیز دست نیافتنی است!

(مقاله ظلم چیست؟ - استاد طاهری  )

مبنای ظلم ثانویه

بشر با نادیده گرفتن "مبنای ظلم ثانویه"، تفکّری انتقام جویانه نسبت به ظالم داشته، متأسفانه، دامنه این تفکر انتقام جویانه را به خداوند و به هستی نیز کشانده است و به تدریج این تفکر اشتباه در بین برخی جوامع ریشه دوانده است که این تشکیلات هستی بر مبنای انتقام جویی طراحی شده، خالق فقط قصد دارد که اشتباهات انسان ها را با تنبیه پاسخ دهد!

در نتیجه، این تفکر که گناه نکنیم و ظلم نکنیم تا مورد انتقام جوئی خالق قرار نگیریم، جای تفکر عدم ارتکاب ظلم و گناه برای دسترسی به کمال و تعالی را گرفته است. در حالی که اگر ما اشتباه نمی کردیم اصلاً در ظلمت نبودیم که "مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّور" معنی پیدا کند! طراح هستی فرموده خودت را از ظلمت به نور برسان و به این مخلوقی که توانسته بر "ظلمت جهالت" غلبه کرده به "نور آگاهی" دست یابد، مباهات می کند که ببینید این مخلوق ارزشمند چگونه موفق می شود خودش را از ظلمت به نور برساند!

ولی اکنون ما درباره انسانی که در ظلمت است، چه تفکری داریم؟ آیا توجه داریم که مهم، حرکت از تاریکی به روشنایی است و طرح الهی این بوده است که ما رادر ظلمت قرار دهد تا ببیند ما در جهت رسیدن به نور چه می کنیم؟ آیا این که حق تعالی درباره آدم به ملائک فرمود "اِنّی اَعلَمُ ما لاتَعلَمون"، بیان همین توانمندی انسان نبوده است که البته برا ی ملائک قابل درک نبود؟

اغلب، کلیات طرح هوشمندانه خالق با مطلق اندیشی انسان و به واسطه ترفندهای شبکه منفی (شیطان) که ذهن را از جهت کمال به سمت انتقام جویی و... می برد، از دید بشر مخفی است!

(مقاله ظلم چیست؟ - استاد طاهری  )

اهمیت درک اتصال!

اهمیت درک اتصال!


اصولاً تا ما درك اتصال را پيدا نكنيم حرفها زياد فايده ندارد! بايد اصولا ما خود اتصال را درك كنيم، باهاش كار انجام بدهيم، براي همين هم اصرار داريم دوستان كار فرادرماني را انجام بدهند. مي گوييم انجام داديد، انجام داديد، به اين علت است، مي خواهيم شما عملا اين اتصال خودتان را به كار بگيريد، ببنيد باهاش مي توانيد مشكل يكي را حل كنيد؟ وقتي توانستيد معلوم مي شود كه شما متصل هستيد، آن وقت خودتان درك اتصال را به دست مي آوريد كه هدف از اتصال چيست. اما در غير اين صورت هي ما بگوييم اتصال اتصال اتصال چه فايده اي دارد؟ يك خرده زمان
لازم داريم.

(مطالب دوره دو - استاد طاهری )

حلقه عام!

حلقه عام!


حلقه عام يك تعريفي از آن بكنم خدمتتان؛ ما خودمان هم يك حلقه عام و جنرال داريم، اين ارتباط ويژه، با آن آشنا هستيد؟ ازش استفاده مي كنيد؟ يك حلقه هايي داريم كه حلقه عام و ويژه است، يعني هر كسي بدون دعوت مي تواند بيايد داخلش.
ارتباط فرادرماني گفتيم كه بگو ساعت چي مي خواهي، بگو اسمت چيه، ولي يك ارتباط هايي هم داريم كه عام است و در همه زمان ها، الان اگر اسمش را گذاشتيم ويژه بخاطر اين است كه يك شب هاي خاصي از آن استفاده مي كنيم به دلايلي، اما بزودي عام، هر كسي بدون دعوت و با دعوت مي تواند بيايد داخلش و از اين چيزها داريم در آينده نزديك. يك خرده سطح اطلاعات و فرهنگ مردم در اين زمينه بيايد بالاتر بعد ببينند چي ها داريم!

(مطالب دوره دو - استاد طاهری )

منظور از جنگ تشعشعاتي

جنگ تشعشعاتي !


اصولا منظور از جنگ تشعشعاتي نه چيز جديدي باشد به فرم هايي در طول تاريخ ادامه داشته يكي از فرم هايش همين بحث طلسم و جادو است. همين طلسم و اينها يك فرم پنهان است و جنگي است كه شما چيزي از آن نمي بينيد ولي واقعيتش اين است كه ادامه دارد و اثر دارد و اثرگذار است. مثلا فرض كنيد ما تشعشع مثبت داريم عكس اين هم امكان دارد، هر چي اين ورش را داشته باشيم آن ورش را هم داريم، مثبتش را داريم منفي اش را هم داريم، منفي اش را داشته باشيم مثبتش را هم داريم. بحث درمان داريم مي تواند عكسش هم باشد، مي تواند اختلال شعوري هم باشد.

و خلاصه كلام اين است كه يك ماجراهايي كه به اين صورت ها كه پنهان است وجود دارد كه روز به روز دارد توسعه پيدا مي كند، روز به روز دارد به يك شكل هايي قوي تر مي شود و گسترده تر مي شود. اين مفهوم جنگ تشعشعاتي است و در انتهاي خودش هم به بزرگترين جنگ تاريخ بشريت منتهي مي شود كه نماينده اين ور پيدا مي كند، نماينده آن ور پيدا مي كند. آن ور اسمش دجال است، شبكه منفي نماينده اي پيدا مي كند كه در واقع نامش دجال است اين ور هم كه معرف
حضور است شبكه مثبت هم نماينده اي پيدا مي كند كه معرف حضور هست و بزرگترين جنگ تاريخ بشريت اتفاق مي افتد و رخ مي دهد. عمده اين قضايا تشعشعاتي است و در ابتداي آن تظاهراتي هم كه آن شبكه ها خواهند داشت به همين صورت است. يك طرف بيشتر كمال ارائه مي كند، يك سمت بيشتر قدرت ارائه مي كند همين طوري يك ماجراهاي عجيب غريبي اتفاق مي افتد و يك عده اي جذب اين ور مي شوند. عده ي زيادي جذب آن ور مي شوند و خلاصه كلام در انتهاي خودش رويارويي با دجال.

(مطالب دوره سه - استاد طاهری  )

منظور از علف هرز اين است كه

قانون علف هرز!


منظور از علف هرز اين است كه هوشياري انسان اين است كه در تمام حركت و فعاليت هاي ما كه منجر به ارزش مي شود غفلت دشمنش است يعني غفلت كني كل ماجرا به خطر مي افتد. علف هرز در واقع خواب را از چشم باغبان مي گيرد و باغبان را عليه غفلت تجهيز مي كند و مرتب به او يادآوري مي كند كه غفلت، غفلت، غفلت و او بايد مرتب و مدام روي سر گل و گلستانش باشد، علف هاي هرز را جدا كند تا اين گلستانش، اين باغش اين مزرعه اش بتواند آن محصول مورد نظر را بدهد. اگر بگيرد بخوابد در خانه اش علف هرز محصولش را به باد مي دهد درست است يا نه؟

پس در واقع كمال اينطوري نيست بروي بخوابي بگويي « خوب ديگر ما كاشتيم » مراقبت مي خواهد، بايد روي سر كار باشيم. نمي توانيم بگوييم « درست است ديگر ما اين زمين را آماده كرديم، تخم را پاشيديم، آب هم داديم، كود هم داديم، حالا ديگر برويم بخوابيم » نه فلسفه علف هرز، اگر علف هرز نبود چي مي شد؟ باغبان همين كار را مي كرد، مي گفت من كه كارهايم را كردم مي رفت مي گرفت مي خوابيد. اما الان مي گويد نه، الان يكدفعه مي بيند يك علف هرز كوچك را مي اندازند آن داخل « براي چي مي خواهي اين كار را كني! » همان بحث حوصله ات سر مي رود، اين يك دانه علف هرز يكدفعه مي شود... يك شك كوچك است و بعد مي بيند كه مزرعه را به باد داد، يك علف هرز است يكدفعه مي بيند كه همه چي را به باد داد.

بنابراين اين يك چيزي است كه حاكم است، يك واقعيت است، كسي محصول بخواهد مي داند كه يك چيزي به نام علف هرز وجود دارد و اين در ماجراي ما جدا ناشدني است، در مسئله كمال جداناشدني است و بايستي مراقب علف هاي هرز بود. اولين جوانه اي را كه مي زند بايد برويم سراغش، چيه؟ « بله اينطور اينطور » بايد پيدايش كنيم اگر پيدايش نكنيم و جواب مناسب را ندهيم اين بزودي مزرعه وجودمان را مي گيرد!

(مطالب دوره سه - استاد طاهری )

بنابراين اولا اگر از ما بپرسند چه کسی ظالم تر است؟

بنابراين اولا اگر از ما بپرسند چه کسی ظالم تر است؟ مثلا شمر و یزید ظالم تر هستند یا شما؟ خواهیم گفت که قطعاً آنها. اما اگر ما را به صحرای کربلا ببرند و در موقعیت آنها قرار دهند، آيا مطمئن خواهيم بود كه مانند آنها يا بدتر عمل نمي كنيم؟!

ثانيا محاکمه یک مجرم بر اساس مدارک ارتکاب جرم است و در اکثر موارد در حکمی که بر اساس قضاوت کمّی صادر می شود، توجهی به مسائلی مانند محیط،تربیت، عقده ها و... وجود ندارد. در صورتی که اگر با دید کیفی به مسائل نگاه شود، تک تک ما از منظر تأثیر گذاری بر این عوامل شریک جرمیم!

مجرم، مانند دملی است که که به ظاهر فقط چند سلول را گرفتار مشکل می کند. ولی در حقیقت، در اثر تنش و درگیری سلولهای بسیار زیادی ایجاد شده، از ضعیف ترین قسمت بدن نمود بیرونی پیدا کرده است. در جرائم اجتماعی نیز همین اصل صادق است. صدها مشکل که همه در ایجاد آن شریک هستیم، دست به دست هم می دهند تا کسی خلافی را مرتکب شود و این آسیب اجتماعی معمولا در ضعیف ترین قشر از نظر فرهنگ، اقتصاد و... بروز می کند!

اگر از منظری دیگر به مسئله نگاه کنیم، در قضاوت کیفی باید از فردی که با افتخار می گوید: من دزدی یا خلاف دیگر نکرده ام، پرسید آیا تو گرسنه مانده بودی و دزدی نکردی و یا چون شکمت سیر بود و نیاز نداشتی، از انجام این کار مبرا هستی؟ آیا امکان اختلاس نداشته ای یا در شرایط مهیا این کار را نکرده ای؟...

و آیا در جایی که معیار های عدالت منطبق بر قضاوت ها و برداشت هائی مبتنی بر چشم ظاهربین ما نیست، کسی می تواند از محک عدالت خداوند بگریزد؟

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

مبنای قضاوت!

مبنای قضاوت!

در ابتدا اشاره شد که هرکسی ممکن است در جایگاه خودش در هر لحظه ظلمی بزرگ مرتکب شود، حال با نفی نگاه مطلق گرایانه و جایگزین کردن دیدگاه نسبی به ظلم و ظالم، به این سؤال می رسیم که نسبت هر ظلم به ظلم دیگر چیست؟ با این نگاه نسبی کسی که به ظاهر ظلم ناچیزی مرتکب شده است، می تواند به نسبت خودش از هر یک جنایتکاران معروف تاریخ که به ظلم مشهور شده اند، ظالم تر باشد.در واقع آن کسی که ظلم شناس است، ظلم را نسبی می سنجد.این نکته بسیار ظریف است که از منظر عدالت الهی، سنجش ها و قضاوت ها کیفی و بر اساس وسع هر فرد است.

برای درک بهتر مفهوم کیفی قضاوت، میتوانیم مقایسه ای بین مولانا و فروغ فرخزاد داشته باشیم. در مقایسه ظاهری و کمّی بین آن دو، شاید اکثر افراد، جایگاه مولانا را بالاتر بدانند؛ ولی اگر از بعد کیفیت به مسئله نگاه کنیم می بینیم که مولانا که یک عالم دینی بوده است، در برخورد با شمس تبدیل به مولانای عارف می شود؛ ولی فروغ فرخزاد از زیر خط صفر یعنی از فساد آغاز کرده، به جایی رسیده است که می گوید:
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا به ســـــر ایثار شد
این دگـــر من نیستم من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم

پس چه بسا رشد و تعالی او بیشتر قابل توجه بوده و حاکی از منزلت بیشتر باشد. البته، در اصل، قضاوت کیفی مخصوص خداوند است و بر مبنای "الله علیمٌ بذات الصّدور" صورت می گیرد. بنابراین، هر کسی در جایگاه خودش مورد ارزیابی قرار می گیرد، در حالی که بشر تا کنون فقط به قضاوت کمّی پرداخته است.

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

۱۳۹۳-۰۵-۰۱

عدالت الهي را زير سؤال نبريم

عدالت الهي را زير سؤال نبريم
خيلي از ماجراها هست كه ما نمي‌دانيم.
الان فقط چيزي كه مي‌دانيم كه مي‌توانيم روي آن نتيجه‌ بگيريم اين است كه
يك هوشمندي وجود دارد،
حتماً فكر همه جا شده است.
اين طوري كه خوب يك بچه 6 ساله مي‌آيد خدا را محكوم مي‌كند،
مي‌گويد اين چرا اين‌جور آن چرا آن‌جور، تمام شد،
مگر اينكه بگويند صدايت در نيايد،
ديكتاتوري باشد
كه آن هم محال ممكن است.
لذا يك چيزهايي هست كه ما نمي‌دانيم،
چون نمي‌دانيم براساس آگاهي خودمان مي‌گوييم خدا عادل نيست.
يا مي‌گوييم هست از ترس است
ولي در دل‌مان مي‌گوييم خوب زورمان بهت نمي‌رسد!
ولي متقاعد نيستيم،
به مقام رضا نرسيديم،
مقام رضا يعني اينكه ما از او راضي باشيم.
ترم دوم، جلسه چهارم، زنگ دوم
عرفان کیهانی، محمد علی طاهری

تاریخ اینو گفته که...«ایستادن در مقابل ناحق»....همیشه درس تاریخ اینه

تاریخ اینو گفته که...«ایستادن در مقابل ناحق»....همیشه درس تاریخ اینه....
تا یک جاش می گن...دریا به دهن سگ نجس نمی شه....خوب...تا جاش یکجاش اینکه ........بگو...بگو...بگو....بگو...بگو...هر چقدر دلت می خواد بگو....
آفتاب آمد، دلیل آفتاب.......گر دلیلت بایدت، از وی رخ متاب....
و به اصطلاح خود این قضیه، خودش خودش رو روشن می کنه...اگر شیادی باشه..واگر نمی دونم، این باشه...اگر هر چی باشه....خودش، خودش رو داره چی کار می کنه.... روشن می کنه....اونها هم هر چی دلشون می خواد، هر کسی بگه....
اما یک جاست که نه...پا رو در واقع، می بینید که یکی وایستاده جلو...می گه تو شیادی....خوب اینجا لازمه بهش بگیم: نه برادر من شیاد نیستم... به این دلیل...به این دلیل و دلایل شیاد نیستم...
یکجا اون مدارکت رو می گیره...پرت می کنه..می گه...نه همینی که من می گم..تو شیادی...خوب!....
.این موقعه...به اصطلاح.... دیگه موقعیست که ....حالا منتظری او بزنه....مشت بزنه!...مشت می زنی!.......
بالاخره هر کاری بکنه، دیگه با پاســـخ روبرو می شه......
دیگه برای اینکه اونوقت اگر سکوت و عقب نشینی و اینها دیگه ....گناهه.....
اونجاست که اگر متوصل به اصطلاح بحث زور بشه!...دیگه ماجرا می شه جزو تکلیف...می شه جزو وظیفه...
ایستادن در مقابل به اصطلاح ناحق......خوب.!... «ایستادن در مقابل ناحق»....
ترم چهارم، جلسه اول، زنگ اول(تصویری)
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی....

برای ما تکلیفــــه.... برای ما رسالتــــه

برای ما تکلیفــــه.... برای ما رسالتــــه....
و ما هرگز اینطوری نخواهیم بود...که بگن: نگو... بگیم: نمی گیم........
خوب...هرگز اینطوری نخواهد شد...یکی باید از میدان به در بره...یکی باید متقاعد بشه... حالا دیگه چجوری این قضیه بخواد حاث بشه، نمی دونیم...ولی باید متقاعد بشیم...که اشتباه می کنیم...خوب!...
یا باید فرصت باشه که، نشون بدیم که اشتباه نمی کنیم...یکی از این دوسه تا هست...
بنابراین راههای که می ره جلو...راه امروز قرن حاضر...قرن رویارویی اندیشه هاست...
دیگه می دونید که هر اندیشه ای در تمام دنیا، به راحتی، به آزادی، می یاد رو سایت...هر اندیشه ای...دنیا شده محل تبادل... اصلا نمیشه اندیشه های روز دنیا رو بررسی کرد....آنقدر آزادی پشت رویارویی اندیشه ها خوابیده و هست...
و دیگه قرون وسطی نیست!....
دیگه بحث اینجا نیست که بگه : نگو...بگیم : چرا؟...می گه چون شمشیر دستمه، نگو!...
دیگه این قرن ، قرن این نیست!....
و شمشیر حتما بازنده است...همیشه بازنده بوده.. همیشه بانده بوده...... باز هم بازنده خواهد بود....
این قانون تاریخه...درس تاریخه.!....
بنابراین...دو تا مسئله است..... یا بحثِ اندیشه در مقابل اندیشه است.....یا شمشیر در مقابل اندیشه...
شمشیر در مقابل اندیشه شکست خواهد خورد و شکست می خوره....
و رسالتِ انسان به گفتۀ امیرالمومنین(ع)....ان حیاه دنیا عقیده و جهاد...
اینجاها در واقع معلوم می شه که چطوری به عقیده رسیدی..... و چطوری در برابرش جهد کردی و به جهاد رسیدی....
ترم چهارم، جلسه اول، زنگ اول(تصویری)
محمد علی طاهری، عرفان کیهانی

رفتن به سمت آگاهی هائی چون درک جمال یار،

رفتن به سمت آگاهی هائی چون درک جمال یار، درک حس حضور و...، قابلیتی برای بشر ایجاد می کند که از روی اختیار تخلفی را که می تواند مرتکب شود، انجام ندهد، نه به زور و اجبار!

پس تسلط بشر بر ظلم تنها به این صورت ممکن است که غول ظلم با زنجیر درک "وجه الله" توسط خود بشر به بند کشیده شود! این اتفاق ارزشمند و مبارکی است که اگر در هستی رخ دهد بشر نجات خواهد یافت!

بشر به کسی نیاز دارد که بیاید و از جهل نجاتش دهد؛ چرا که اگر از جهل نجات یابد قادر خواهد بود عدالت را پیاده کند، عدالت خود به خود در آگاهی متولد می شود و ظلم در آگاهی می میرد؛ چرا که ظلم در جهل می روید و رشد می کند.

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

از قهرمان طلبی تا قهرمانی!

از قهرمان طلبی تا قهرمانی!

یکی از ترفندهای شیطان در رابطه با دفع ظلم، فریب ذهن بشر با تفکری است که می توانیم به آن "قهرمان جویی" گوییم. بدین معنی که انسان را بدون آن که در جهت رسیدن به حق خود اقدامی کند، در انتظار قهرمانی می گذارد که حق او را از ظالم بگیرد و این امر همواره بشر را نسبت به احقاق حقش بی تفاوت کرده است. در نتیجه او از اندیشه رسیدن به سطحی از زندگی که در آن، جامعه انسانی چنان برخوردار از آگاهی باشد که حقّی پایمال نشود و به دلیل احترام به تجلیات الهی، تمایلی به ظلم وجود نداشته باشد، باز داشته شده است. بنابر این، شمشیر نجات بخش بشر "شمشیر آگاهی" است که گردن "جهل" را می زند نه شمشیر آهنی. زیرا مشکل بشر، مشکل جهالت است!

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

آگاهی موجب تسلط می شود.

آگاهی موجب تسلط می شود. تسلط این است که قابلیت انجام عمل خلاف باشد، ولی انسان بر اساس آگاهی آن کار را انجام ندهد و قابلیت ظلم باشد ولی او مرتکب آن نشود! بعضی از گناه نکردن های ما ملاک گناهکار نبودنمان نیست؛ همان طور که بسیاری از ظلم نکردن هایمان نشانه ی ظالم نبودنمان نیست. زیرا امکان آن گناه یا آن ظلم وجود نداشته است.باید امکانی باشد تا ما محک زده شویم. اگر امکان و قابلیت ظلم باشد و ما مرتکب آن نشویم، می توانیم بگوییم که ظالم نیستیم. زیرا آگاهانه ازظلم اجتناب کرده ایم!

فرض کنید بتوانیم با یک عمل جراحی روی مغز یک مجرم جانی امکان تخلف کردن را از او بگیریم. آیا این گناه نکردن ارزشمند است؟ آیا به این ترتیب جانی به یک معصوم تبدیل میشود؟ یا این که ارزشمندی زمانی است که بتواند گناه بکند و نکند؛ یعنی تسلط بر عمل خودش داشته باشد؟ تعدادی از اعمال مذهبی مثل روزه و... برای ایجاد این تسلط است. یعنی قابلیت انجام کاری وجود داشته باشد و ما آگاهانه برای انجام ندادنش تصمیم بگیریم!

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

برده داری مدرن!

برده داری مدرن!

امروز بشر به سمت تجربه نوع دیگری از ظلم تحت عنوان "برده داری مدرن" حرکت می کند. در این نوع برده داری انسانها در حد یک ماشین تنزل پیدا خواهند کرد و رسالتی جز این نخواهند داشت که روزی به دنیا بیایند و به اموری روزمره مشغول بوده، رفتار و افکارشان تحت کنترل باشد وبعد از مدتی از رَده زندگی خارج شوند. به این ترتیب حرمت و رسالت انسانی و حریمها بیش از پیش نادیده گرفته شده، نقض خواهند شد.

این یعنی ردّ پله ی عشق؛ یعنی رد رسالت بر پایه شعور عشق. به این ترتیب ذوق و شوق، ایثار و فداکاری، مهر و محبت و همه آنچه که به عنوان ویژگی یک انسان اهمیت دارد، زیر سلطه تفکر ماشینی می رود.به طوری که دیگر کسی نمی پرسد که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم. در این وضعیت، جلوی اضمحلال و ظلم ویرانگری را که بشر به خودش روا می دارد، نمی توان گرفت؛ جز آن که به آگاهی برسد.

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

همه بزرگان در زمان خودشان خون جگر خوردند

همه بزرگان در زمان خودشان خون جگر خوردند

همه بزرگان در زمان خودشان خون جگر خوردند، خون به دل شدند تا دو كلمه را انتقال دادند! بعد از اينكه دار فاني را وداع گفتند همه افتادند دنبال شان «آي فلان، چي بود! چي نبود! » ديگر حالا از ابتدا تا انتها.

مثلا سهراب سپهري؛ در زمان زنده بودنش كي سهراب سپهري را تحويل گرفته است؟! « به سراغ من اگر مي آييد نرم و آهسته بياييد، مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من » اين تنهايي است كه مردم دست مي گذاشتند روي دل شان مسخره بكنند، در زمان زنده بودن انتقاد و مسخره كردن، وقتي مرد الان همه سهراب سهراب سهراب مي كنند. اين قانون مرده پرستي را خصوصا ما شرقي ها داريم، قانون اساس مرده پرستي را ما داريم يكي از مظاهر شركت هم مرده پرستي است و ما داريم. در زمان زنده بودن هيچ خبري نيست، ما براي انديشه ها هيچ ارزشي قائل نيستم، براي گفته ها هيچ ارزشي قائل نيستيم ولي بعدش الان...! حافظ، مولانا، عطار، در حالي كه مدرك بياوريد كه كداميك از اينها در زمان زنده بودنشان مردم فهميدند كه اينها چه مي گويند هيچي.

اين روح مرده پرستي هست و يكي از تحولاتي كه بايد روي ما پيش بيايد اين است كه دنبال معنا و معرفت باشيم وقتي به معرفت برسيم بزرگداشت عملي كار آنهاست.

اميرالمؤمنين چرا به شهادت رسيد؟ چرا راه را شروع كردند؟ نهج البلاغه براي چيه؟ حالا فرض كنيد ما همه اش بگوييم «اميرالمؤمنين، اميرالمؤمنين، اميرالمؤمنين» الان آن حضرت زنده شوند در بين ما، ما بگوييم كه «اين را مي خواهي يا ما يك صفحه از گفته هاي شما را بفهميم، معرفتش را درك كنيم؟ » كدام را توصيه مي كنيد؟ مي گويد « من را ولم كنيد برويد ببينيد چيزي مي توانيد از اين در بياوريد! »

(دوره سه - استاد طاهری )

۱۳۹۳-۰۴-۳۰

سخنی با همراهان عزیز برای شفاف سازی قضیه ی "خودکشی" :

سخنی با همراهان عزیز برای شفاف سازی قضیه ی "خودکشی" :


چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید....

آموختیم که رند یعنی کسی که "واقعیت" و "حقیقت" یک جریان را همزمان در نظر داشته باشد. می توان گفت "واقعیت" یعنی به کار بردن ابزارهای دنیای مادی و "حقیقت" یعنی پشت صحنه ی ماجرا که فراتر از دنیای مادی ست.
از آنجا که با ورود به عرفان حلقه و تفویض حلقه ها، دستیابی به انواع آگاهی ها و شهودات آسان می گردد و بسیاری از دوستان طعم لذت بخش و شیرین حقیقت را می چشند و گاهی حتی در برخورد با کل وقایع تلخ پیرامون خود، نگاه حقیقتی و لذت بخش از نوع نگاه ناظر تک قطبی را دارند! اکثرا تضاد ها برطرف شده و این نگاه حقیقتی باعث آرامش، سکوت، وحدت و عدم پوچی می شود....
تا اینجای قضیه مشکلی نیست، مشکل وقتی است که نتوانیم "واقعیت دنیای مادی" را بررسی کنیم.
واقعیت دنیای مادی پر از جرم و جرائم است،
این نگاه صرفا حقیقتی نباید باعث فراموش کردن "مقام رندی" شود.اگر هوشیار نباشیم، متاسفانه یکی از مواردی که در عرفان رخ می دهد عدم رند بودن و صرفا نگاه حقیقتی داشتن به موضوعات مختلف و از نقطه نظر نویسنده "عدم باهوشی" است!
در واقع، اولین اشتباه محض ما در عرفان حلقه اینست که شخص استاد طاهری و یا هرفرد دیگری که قدم در راه کمال برداشته را صرفا حقیقتی ببنیم و خالی از واقعیت. بعضا می شنویم که وا اسفا، وا مصیبتا سر داده می شود که جناب استاد با شهودات و آگاهی های فرامکان و فرازمان و فراتضاد و ادراک مقام رب و درک جهان ها ی موازی و .... الان از خودکشی و اعتصاب غذا می گوید!!

لطفا تصورات ذهنی مان را اصلاح مجدد کنیم.
اگر در نامه ی جناب استاد از خودکشی صحبت به میان آوردند، نه از سر پوچی، دل مردگی و افسردگی و ضعف
بلکه برای رساندن صدای حق....... یعنی به کاربردن ابزارهای دنیای واقعیت برای رساندن پیام حق طلبی.
ممکن است برای هرکدام از ما این اتفاق افتاده باشد که سکوت معناداری در قبال بسیاری از ظلم های وارده حداقل روی شخص خودمان داشته باشیم و یا داشتن ظرفیت بالا برای دیدن و برخورد کردن با مشکلات
به دلیل اون نگاه وحدتی و آرامش ذهنی که به واسطه ی چشیدن حقیقت عایدمان شده....
اما آیا به راستی وظیفه مان در سطح کلان این است؟!
ما با سکوت و عدم بیان ظلم درمحیط پیرامون خود ظالم پروری راه انداخته ایم...
نگاه همه جانبه به موضوع داشتن و دو وجه "واقعیت" مادی و "حقیقت" محض را توما در نظر داشتن یعنی باهوشی....
جناب استاد با این عمل، مشتاقانه و هوشیارانه و با به کاربستن مقام رندی، برای رسالت خود که فریاد زدن حق علیه ظلم است، تلاش می کنند....
وعده ای از ما همچنان خاموش!
حتی اگر نگاهی عمیق به تاریخ برخی عرفا هم داشته باشیم داستان همین است، به دلیل رسیدن به ادراکات ناب و شهودات دنیای حقیقت، به پستوها کشیده شدند و به خاموشی و سکوت واداشته شدند، و به همان آگاهی ها و شعرها و دریافت ها بسنده کرده اند! اما در حال حاضر آنچه که اهمیت دارد این است که در "عصر هوشمندی" در سطح کلان "تو" چه در دست داری؟ و چه حرکتی می کنی؟

..... "طعم حقیقت" را که چشیده ای و درش که برایت باز شد؟......آسایش نصیبت شد که دنیای وارونه و غیروارونه چیست؟ حالاچه کسی گفت از برای ظلم سکوت کن؟! تو باید طبق قانون حقوق بشر نه از برای خود بلکه از برای تن واحده ات، برای بدبختی های زاده شده در دنیای وارونه مبارزه کنی..
زندگی مبارزه است در هر مرحله و ابعاد وجودیت که باشی زندگی مبارزه است... من آسانترین ها را به شما نداده ام که آن را اولا برای خود نگه داری و دوم این که برای تضادهای قدیمت که به واسطه ی همین ماجراهای دنیای وارونه بود ولی الان به مثابه ی سنگ صیقل زده صاف و یک دست شده، سکوت کنی! من طعم حقیقت را به تو نچشانده ام که آرامش ذهنی ات را در پس شناخت فلسفه ی خلقت برای خودت فقط نگه داری... با مردم هم عصرت هم کلام باش، با مردمت به فنا برس... طعم واقعی خدمت به خلق این است که تو هم در جمع کسانی باشی که دردمندند... از برای گسترده شدن افکار و اذهان عمومی بجنگ.... جنگیدن برای اندیشه های ثبت شده از سمت بزرگان ظاهر نمای دنیای وارونه از بزرگترین جهادهاست... سهم تو از برای انقلاب در روح جمعی ست....آیا پس از این همه حقایق باز می توانی نسبت به ظلم روا شده به "بخش های دیگر هستی" سکوت کنی و هم راستا نباشی؟ رسولان الهی همیشه وظیفه شان این است.... تو رسالتت را در راستای "مردم هم عصرت" بگستران.....

جای جای تاریخ جهان پر است از مردان و زنانی که جانفشانی ها کرده اند که با اعتراض خود
دری برای حق باشند.
این اسمش آن خودکشی نکوهیده که زیر علم شبکه منفی اتفاق می افتد نیست...


Interuniversal Consciousness

https://www.facebook.com/interuniversal.consciousness?fref=tl_fr_box

برای محو ظلم لازم است چشم ما به روی حقایق باز شود

برای محو ظلم لازم است چشم ما به روی حقایق باز شود تا اگر دیروز به خاطر بسته بودن چشم هایمان، مرتکب ظلمی شده ایم، حالا به واسطه آشنائی با این حقیقت که هر موجودی در عالم هستی "وجه الله" است و نائل شدن به درک آن، ادب و احترام نسبت به تجلیات الهی را رعایت کرده، از ظلم فاصله بگیریم. میتوان گفت نگاه ظاهربینانه به هستی، ظلم پنهانی است که عموم بشر درگیر آن هستند اما معمولاً به آن توجهی نمی شود. در حقیقت، ما با چشم ظاهربین به دنیا می آئیم و به آن بسنده می کنیم. در حالی که وظیفه انسان در هستی این است که در سیر کمال، چشم ظاهربین خود را به چشم باطن بین تبدیل کند و به آن جایی برسد که "وجه الله" را درک کرده، و بیابد که همه چیز تجلی اوست: "رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند".

در صورتی که این شرط حاصل نشود، انسان در حق خود، خالق و... مرتکب ظلم شده است؛ چراکه شخصی که از درک فلسفه خلقت عاجز است، قادر به فهم رسالتش در هستی و جایگاهش در مقابل خالق نخواهد بود و با غافل ماندن از طرح عظیم خلقت، هم نسبت به هستی مرتکب ظلم است و هم به دلیل این که طبیعتاً قادر به درک نقش دیگران نیز در این «تن واحده» نخواهد بود، نسبت به آنها نیز ظلم روا می دارد!

به این ترتیب اکثر ما ظالم هستیم، زیرا نمی توانیم آن طور که باید و شاید حق مطلب را نسبت به خالق و نسبت به نقشه عظیم او ادا کنیم و از همین جنبه است که دفع ظلم به صورت جبری را بی اثر می دانیم. زیرا اگر به درک این حقایق نرسیم، با رفع اجباری ظلم، دوباره هرکس بر اساس جهلش می تواند ظلمی جدید روا دارد و به این ترتیب، ظلم همچنان باقی خواهد ماند!

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

حال، این سؤال مطرح می شود که چگونه باید با ظلم مقابله کرد؟!

حال، این سؤال مطرح می شود که چگونه باید با ظلم مقابله کرد؟!

رفع ظلم و ایجاد عدالت به دو صورت امکان پذیر است؛ یکی این که با دستیابی انسان ها به درک و آگاهی، عدالت به خودی خود و به عنوان پیامد آن آگاهی در هستی محقق شود که در اینصورت ارزشمند و ماندگار خواهد بود!

دعوت هایی مانند ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین(ع)، یکی از بارز ترین شاخص های ظلم ستیزی در طول تاریخ است که کسانی به آن پاسخ گفته اند که به آگاهی لازم رسیده اند! این دعوت عاری از معنا و مفهوم استیصال، و تنها برای ایجاد آخرین فرصت برای به خود آمدن و اندیشیدن است؛ فرصتی برای تفکر درباره کمال خود و برای تصمیم گیری درباره رفع ظلم و ایجاد عدالت که رابطه تنگاتنگ با کمال دارد. این پیام که "آیا کسی هست که من را یاری کند؟" سمبل "ظلم ستیزی" و "حق طلبی" و یک پیام ماندگار در تاریخ است که علی رغم گذشت قرنها از آن، هنوز هم باقی و تاثیر گذار است. این پیام در تاریخ ثبت شده است تا ما ظلم ستیزی را به درستی معنا کنیم!

راه دیگر این است که پیاده شدن عدالت، متکی به یک عامل جبری از بیرون باشد که طبیعتاً این عدالت جبری و وابسته به عامل زور، فاقد ماندگاری و ارزشمندی است. هیچ یک از فرستادگان الهی برای جاری کردن عدالت، متوسل به زور نشده اند. زیرا خداوند حاکمی نیست که با اتکاء به امکانات و قدرت خود و یا با چنین فرمانی به آنها بخواهد ظلم را سرکوب و عدالت را حاکم کند و اگر چنین بود، عدالتی که اولیای او در جهت برقراری آن کوشیده اند، اثر ماندگار نداشت.

(مقاله ظلم چیست - استاد طاهری )

معرفي:عرفان كيهاني (حلقه)

معرفي:عرفان كيهاني (حلقه)

مجموعه عرفان حلقه خود را ادامه دهنده راه عرفان ايران دانسته و هدف خود را اعتلاي عرفان اين مرز و بوم اعلام كرده است. مي‌توان ادعا كرد كه در حال حاضر يك نوع رقابت جهاني در زمينه انديشه‌هاي معنوي در جريان است و ملل مختلف شرق و غرب داشته‌هاي خود را در قالب كتب متعدد و مكاتب فرا روان شناسي به جهان عرضه كرده‌اند. اگر به چند كتاب فروشي سري بزنيد مي‌توانيد كتب متعددي در زمينه‌هاي يوگا، اوشو، ذن، مانترا، هاله بيني، ارتباط با ارواح و… پيدا كنيد كه به توضيح اين عقايد به زبان ساده و عمومي براي طبقات متوسط اجتماع پرداخته اند. مكاتب ديگري همچون اكنكار و عرفان سرخ پوستي نيز هرچند كمتر كتاب ترجمه شده‌اي به فارسي دارند اما در جامعه حضور داشته و آموزش داده مي‌شوند. در اين ميان شايد نتوانيد حتي يك كتاب عامه فهم و مناسب براي نسب جوان امروز بيابيد كه عرفان ايران را به يك جوان امروزي معرفي كند به صورتي كه او بتواند به سادگي در زندگي خود از آن بهره عملي ببرد.
تلقي عمومي از عرفان در ايران عبارت بوده است از عده‌اي با قيافه‌هاي خاص كه در اتاق در بسته‌اي جمع شده و در حال سر تكان دادن و هو هو گفتن هستند يا كسي كه در گوشه غاري از دنيا كناره گرفته و در حال رياضت است. اين در حالي است كه امروزه عقايد معنوي به صورت عمومي و براي افراد عادي از طبقات مختلف عرضه مي‌شوند. لذا شايد غير طبيعي نباشد اگر افراد علاقه مند و جستجوگر جذب نحله‌هاي فكري ديگري از فراسوي مرزها شده و تصور كنند عرفان اين كشور، عليرغم سابقه ديرينه و عرضه كردن عرفاي نامدار به جهان انديشه و ادبيات، چيز به درد بخوري براي عرضه به ايشان ندارد. مجموعه عرفان حلقه در سالهاي اخير با متذكر شدن اين خلاء به رفع اين برداشت همت نهاده و مجموعه‌اي نسبتا قابل فهم و با هر دو جنبه تئوري و عملي را عرضه كرده است. خود بار اولي كه پا به كلاس عرفان حلقه گذاشتم انتظار برخورد با مراسم خاص و آدم هاي عجيب را داشتم اما ديدم از اين گونه بازي‌ها خبري نيست و استاد و شاگردان همه افراد عادي با لباس و ظاهر معمولي بوده و هريك به شغل و تحصيل و زندگي روزمره‌اي همچون همه انسان‌هاي ديگر اشتغال دارند. از نخستين مباحث مطرح شده هم اين بود كه چرا عرفان يك چيز عمومي است و از زندگي تك تك ما قابل حذف نمي‌باشد.
انديشه عرفان حلقه «انسان شمول» است. در كلاس‌هاي عرفان نيز حلقه تمامي طبقات اجتماعي به چشم مي‌خورند. افراد متمول در كنار افرادي با زندگي ساده تر، خانم‌هاي مقيد با حجاب كامل در كنار خانم‌هايي با تقيّد كمتر به ظواهر مذهبي، اشخاص تحصيل كرده در كنار پيشه‌وراني با تحصيلات پايين تر و نيز افراد آشنا به مباحث ديني يا پزشكي در كنار مردمان نا آشنا تر. مطالب اين كلاس ها در قسمت‌هايي شامل توضيح آيات قرآن و آموزه هاي ديني است، اما امكان استفاده از مباحث تئوري و عملي اين عرفان منحصر به دين و آيين خاصي نبوده و اقليت‌هاي ديني مسيحي، كليمي و زرتشتي نيز در كلاس‌ها حضور داشته اند. نكته جالب تر آن است كه بعضا افراد ماترياليست هم در اين كلاس‌ها شركت كرده اند كه عمدتا پس از كسب تجربيات شخصي، به وجود خدا ايمان آورده اند.
اين موضوع منجر به انتقاداتي به جريان عرفان حلقه شده است و بيان مي‌شود كه در اين انديشه داشتن باور و اعتقاد مذهبي يا عمل به واجبات ديني يا حتي پايبند بودن به اصول اخلاقي مهم نيست. ادعايي كه تنها يك برداشت بدبينانه است. در واقع ورود به عرفان و استفاده عملي انسان از رحمت عام خالق خود، مشروط به داشتن باور خاصي شمرده نشده است. عرفان حلقه خود را انسان شمول مي‌داند و از اين منظر رحمانيت الهي همچون خورشيدي است كه به همه يكسان مي‌تابد چنان كه
بني آدم اعضاي يك پيكر اند كه در آفرينش ز يك گوهر اند
اما اين باورها به تدريج براي افراد تبديل به ارزش شده و به آن گرايشي عميق پيدا مي‌كنند كه در آن احساس اجبار وجود نداشته بلكه تمايلي دروني و معنوي در جهت كمال ايجاد شده است. ادعاي عرفان حلقه اين است كه افراد بايد ابتدا چيز مثبتي ببينند و دريافتي معنوي را تجربه بكنند تا بتوانند پاك شوند و درخواست پاكي از كسي كه چيزي تجربه نكرده است درخواست خطايي است. در واقع پاك شدن و تزكيه انديشه و رفتار در اين عرفان بسيار با اهميت است اما پيش نياز استفاده از رحمانيت الهي دانسته نمي‌شود و هدفي است كه بايد با استفاده از رحمانيت پروردگار به آن دست يافت. حتي ناپاكان در قدم اول نياز بيشتري به رحمت خداوند دارند تا بتوانند به زندگي خود تكاني دهند.
شيوه استفاده از رحمانيت خداوند در عرفان حلقه شيوه «جمعي» است. طبيعتا راه تلاش و اتصال و ارتباط فردي براي هر كس كه جوياي آن باشد باز است اما تجربه نشان داده است كه در طول تاريخ افراد اندكي توانسته اند به صورت فردي به اتصالات عرفاني با خالق خود دست پيدا كنند و اين عمل مستلزم رسيدن به اضطرار يا اشتياقي زايد الوصف است. اما آيا راهي جمعي در عمل وجود دارد؟ اين راه جمعي در واقع تحقق يد الله مع الجماعه است. به اين منظور عرفان حلقه خود را معرف هوشمندي الهي حاكم بر جهان هستي دانسته و از اتصال جمعي به اين «هوشمندي» يا «شعور» جهت ايجاد تحولات و بهبودهاي جسمي، ذهني، رواني و نيز كسب آگاهي و تجربيات معنوي بهره مي‌گيرد. در واقع هوشمندي، كه شبكه شعور كيهاني نيز ناميده شده، در مرتبه اي پايين تر از خود خداوند قرار دارد اما واسطه فيض الهي و ابزار بهره مندي از آن است. مخالفان عرفان حلقه در اين جا به يك سوء تفاهم دامن زده اند و عرفان حلقه را مادي و بدون خدا دانسته اند. امري كه با برداشت و بيان مطرح در خود مجموعه عرفان حلقه همخواني ندارد.
به بهره مندي از اتصال به هوشمندي الهي اصطلاحا قرار گرفتن در حلقه گفته مي‌شود و در واقع چيز حلقوي وجود ندارد نام «عرفان حلقه» () نيز اشاره به روش عملي اين عرفان دارد. روند پيشرفت شخصيتي و تحول عرفاني حاصل از اين اتصالات به صورت دسته بندي شده در ترم‌هاي مختلفي پي‌گيري شده، در هر ترم چند حلقه به شركت كنندگان ارائه مي‌شود و تاثير عملي آنها آزموده مي‌گردد.
فرادرماني
ترم نخست اين عرفان از جنبه تئوري به معرفي مباحث پايه‌اي درباره انسان، عرفان ايراني-اسلامي و «فرادرماني» پرداخته و از جنبه عملي امكان آزمايش وجود هوشمندي حاكم بر جهان هستي و اتصال به آن را فراهم مي‌كند. اين آزمايش عبارت است از قرار گرفتن در حلقه فرادرماني، اسكن شدن توسط هوشمندي و بررسي اين مسئله روي خود و ديگران. در صورتي كه فرد با آزمايش مكرر فرادرماني در ترم نخست از واقعي بودن اثر آن در درمان بيماريها اطمينان حاصل كند مي‌تواند در صورت تمايل به ادامه كلاس‌ها بپردازد. براي استفاده از فرادرماني تنها شرط «شاهد بودن» و بررسي بي طرفانه با ذهن آزاد است و در آن هيچگونه تكنيك يا قدرت و مهارت شخصي دخالت ندارد. شركت كنندگان پس از پايان ترم اول گواهي فرادرمان گري و كارت عرفان كيهاني دريافت كرده و كتبا متعهد مي‌شوند كه از ارتباط با شبكه شعور كيهاني در راه خدمت به جامعه و اهداف انساني استفاده كنند و از هرگونه عوام فريبي و اعمال منفي بپرهيزند.
افرادي هم مدعي شده‌اند اين روش خرافي بوده و كلاه برداري و شيادي است. البته تنها پول اخذ شده، شهريه شركت در كلاس‌ها به مقدار 50 هزار تومان براي هر ترم است كه اين امر در هر كلاس آموزشي امري طبيعي است و از ديگر افراد براي فرادرماني هيچ پولي دريافت نمي‌شود. اين شهريه نيز در ابتدا دريافت نمي‌شد اما با ايجاد مشكلات و سوالاتي كه: اگر شهريه نمي‌گيريد پس حتما از جايي تامين مالي مي‌شويد، حتما منظوري داريد كه دختر من را مجاني سر كلاستان مي‌بريد، حتما… روال ثبت نام و اخذ شهريه ايجاد شد. ضمن اينكه شهريه موجب حذف سياهي لشكر و جدي گرفتن كلاس از سوي مدرس و شاگرد مي‌شود.
به مرور تعدادي از پزشكان و متخصصان شركت كننده در كلاس‌هاي عرفان حلقه بود كه فرادرماني را روي بيماران آزمايش كرده بودند، كميته‌اي تحت عنوان كميته تحقيقات پزشكي تشكيل دادند و مبادرت به جمع آوري و انتشار مدارك پزشكي نمودند و پس از آن پروپوزال‌هاي تحقيقاتي درباره بيماري‌هاي مختلف تهيه شده تا فرادرماني به عنوان يك شاخه علمي با نتايج عملي تكرار پذير به ثبت برسد و به عنوان شاخه‌اي از طب مكمل از سوي ايران به جهان عرضه شود. اين پروپوزال ها با همكاري تعدادي از بيمارستان‌هاي تهران در حال انجام بود و از جمله در زمينه درمان بيماري لاعلاج برونشتكازي به نتايج جالب توجهي رسيد اما با ممانعت وزارت بهداشت و درمان از ادامه تحقيقات، متوقف گرديد. در بخش ضمايم كه در انتهاي اين مطلب ارائه شده است مي‌توان نشريات پزشكي منتشر شده در اين زمينه را دانلود و مطالعه نمود. اين نشريات حاوي مدارك و مستندات پزشكي به همراه معرفي مختصر تئوري علمي فرادرماني است. انتشار اين نشريات در حال حاضر متوقف شده و از فعاليت كميته تحقيقات پزشكي نيز جلوگيري شده است.
محمد علي طاهري، بنيان گذار عرفان حلقه، فرادرماني و سايمنتولوژي در ايران
با محدود شدن و از بين رفتن امكان همكاري‌هاي داخلي، ارتباط با نهاد هاي علمي خارجي افزايش يافت. شاخه علمي فرادرماني و نتايج حاصل شده از آن با جوايز و تقديرهايي از سوي بعضي موسسات معتبر خارجي مواجه شد كه مي‌توانيد ليست اين جوايز تا پايان سال 1389 را در اينجا( http://www.mataheri.com/Awards.html)مشاهده كنيد. در اين ليست جوايز معتبري همچون نشان لیاقت علمی و پژوهشی و درجه آفیسر OFFICER از کاخ سلطنتی بروکسل، بلژیک (European Innovation Award) وجود دارد. اما اين گونه افتخارات مطلقا در رسانه‌هاي رسمي منتشر نمي‌شوند و تنها يك بار در گذشته اخبار علمي شبكه چهار سيما خبر دريافت دكتري افتخاري از دانشگاه طب سنتي ارمنستان را پخش كرد.
همچنين دوره فرادرماني در دانشگاه طب مكمل ارمنستان با همكاري موسسه عرفان حلقه طراحي شده و مدتي بر طبق يك قرارداد مطقابل برگزار گرديد. اين دوره با توجه به مشكلات ايجاد شده همچون دستگيري آقاي محمد علي طاهري و مربيان عرفان حلقه در ايران، عدم امكان تامين مواد آموزشي از سوي موسسه عرفان حلقه و غيره، پس از مدتي تعطيل شد و دلايل تعطيلي نيز در كنار تمايل به ادامه مجدد همكاري طي نامه رسمي از سوي دانشگاه اعلام شد اما مخالفان عرفان حلقه براي اين تعطيلي دلايلي همچون كلاه برداري مجموعه عرفان حلقه از شاگردان و مطلع شدن دانشگاه طب سنتي ارمنستان از آن، ساخته و منتشر كردند.
تنها موسسه كم اعتبار در ليست مذكور، آكادمي اكو انرژي آذربايجان است. مخالفان عرفان حلقه نيز بعضا بر همين يك مورد تاكيد و تبليغات فراوان كرده و دكتري افتخاري دريافت شده را مدركي پولي دانسته اند. همچنين برخي از سايت‌ها نظير مشرق، دريافت اين جوايز علمي از كشورهاي خارجي دليلي بر همكاري با سرويس‌هاي اطلاعاتي غربي معرفي مي‌كنند!
عقايد و اهداف
عرفان كيهاني در ابتدا به شفاف كردن بحث عرفان پرداخته و بيان مي‌كند كه عرفان چيست و چه چيزهاي جزو عرفان قرار مي‌گيرند. عرفان از اين منظر عبارت از كيفيت گرايي است. براي پيشبرد امور زميني نياز به توجه به كميت ها است و براي پيشبرد امور آسماني نياز به ارتقاي كيفيت. اين دو مسئله بايد در زندگي همراه با هم پيش بروند و آدمي در اين جهان از هيچ يك بي‌نياز نخواهد شد، بلكه بايد دو پله «عقل» و «عشق» را شناخته و از هريك در جاي خود استفاده كند. روش انجام كارهاي زميني تلاش و كوشش است اما پيش برد امور معنوي (آسماني) نيازمند اشتياق است و تسليم تا انسان امكان بهره مندي از رحمت خداوند را بر پله عشق پيدا كند.
به طور معمول ما هر امر ماورايي را جزو عرفان محسوب مي‌كنيم. در انديشه عرفان حلقه، عرفان به دو بخش «كمال گرا» و «قدرت گرا» تقسيم مي‌شود. عرفان قدرت، عبارت است از اموري همچون ذهن خواني، آينده بيني، ديدن درون زندگي و شخصيت افراد، احضار و ارتباط با ارواح و موجودات غير ارگانيك، انجام كارهاي خارق العاده مانند راه رفتن روي آتش يا نفس نكشيدن در زير خاك و… البته برخي از اين امور نيز صرفا شعبده و چشم بندي اند اما تعدادي نيز واقعا در حال انجام اند خصوصا كشورهايي مانند هندوستان و انگلستان هر يك از جهتي مهد عرفان قدرت اند. اين قبيل كارها بعضا به اشتباه كرامت ناميده مي‌شود و افراد سالهاي زيادي از عمر خود را صرف تلاش براي به دست آوردن آن مي‌كنند اما بايد پرسيد نفوذ به حريم خصوصي افراد، راه رفتن روي آب و نسوختن با آتش چه تاثيري در ارتقاي آگاهي و كمال بشري دارد؟
در مقابل، عرفان كمال است كه انگيزه آن كنار ارتقاي جنبه‌هاي مثبت وجود آدمي و رسيدن بشر به پاسخي قانع كننده براي سوالات اساسي خود است. سوالاتي همچون از كجا آمده ام؟ به كجا مي‌روم؟ چرا به اينجا آمده ام؟ و غيره. از اهداف اصلي عرفان حلقه شناخت «دانش كمال» است و بيان مي‌شود كه تنها اين دانش است كه به انسان در كسب آرامش و يافتن پاسخ سوالات خود كمك كرده و قابل انتقال به زندگي بعدي نيز هست. هر يك جنبه هاي مثبت (كمال) و منفي (قدرت) در عرفان از بخشي از هوشمندي حاكم بر جهان هستي تغذيه مي‌شوند كه در اصطلاح شبكه مثبت و شبكه منفي ناميده مي‌شود. خداوند بالاتر اين دو هوشمندي و در وحدت كامل قرار دارد. اما خلقت او مانند نور تك رنگي كه با عبور از يك منشور به رنگ‌هاي مختلف تجزيه مي‌شود، در اين جهان به صورت دو قطبي متجلي شده و در جهان‌هاي متعدد يا موازي ديگر به بي‌نهايت صورت ديگر متجلي مي‌شود.
چون كه بيرنگي اسير رنگ شد موسي‌ي با موسي‌ي در جنگ شد
.......
دستچيني از تمام منابع به همت ایدی حلقۀ هوشمندی.....

استاد محمد علی طاهری کیست؟

استاد محمد علی طاهری کیست؟

استاد محمد علی طاهری بیش از سه دهه مشغول ارائه ی نظریه های خود و پژوهش عملی پیرامون آن ها بوده است و هم اکنون 55 سال سن دارد.
تا کنون چندین کتاب و ده ها مقاله از ایشان منتشر شده است . اما شمارکتب انتشار نیافته از ایشان بسیار زیاد است.
ایشان منبع این نظریه های خود را کشف الهامی می داند که می تواند اکنون به تجربه درآید. از این نظر تمامی نظریه های ایشان ، قابل تجربه و تعمیم و تکرار قلمداد می شود. بنابراین نظریه های علمی با قابلیت پژوهش عینی وعملی هستند.
در حال حاضر چندین مرکز پژوهشی معتبر در دنیا مشغول بررسی نتایج عملی نظریه های ایشان هستند.
برخی نظریه های ایشان عبارتند از:
1- نظریه ی فرا کل نگری که پایه ی نظریه های بینشی، درمانی و علمی ایشان است.
2- نظریه ی پیوند شعوری که مبنای طب مکمل ایرانی فرادر مانی است و در دانشگاه های معتبر داخلی تدریس شده است.
3- نظریه ی هوشمندی کل با معرفی به عنوان مرجع بهره برداری برای درمان های جسم وروان و ذهن .
4- نظریه ی فرادرمانی و اصلاح شعوری در بخش نرم افزاری بدن که تحقیقات پزشکی آن را ثابت کرده است.
5- نظریه ی همفازی شعوری و تاثیر آن برپذیرش و گیرندگی در عمل های جراحی پیوند عضو.
6- نظریه ی ویروس های غیر ارگانیک به عنوان عامل بیماری های ذهن وروان.
7- نظریه ی سایمنتولوژی یا ذهن ـ روان شناسی فراکل نگر که طب مکملی برای درمان بیماری های ذهن وروان است.
8- نظریه ی جهان های مجاور و اکوسیستم هایی که در ارتباط با اکوسیستم شناخته شده ی ما قرار دارند.
9- نظریه ی همفازی کیهانی و تعریف بیماری هایی که در اثر عدم همفازی عارض می شود با معرفی روش درمان.
10- نظریه ی همفازی کالبدی و تعریف عارضه هایی كه در اثر عدم همفازی ایجاد می شود با معرفی راه حل عملی.
11- نظریه ی سیستم عصبی ثانویه با تعریف عملکرد کالبد اختری.
12- نظریه ی جهان های موازی و نظریه ی چند بیگ بنگی و استفاده ی عملی ازآن در تبیین فرآیند هستی درعوالم پسین.
13- نظریه ی آنتن های مغزی ، عملکرد مغز و فرآیند ارتباطی کالبدهای گوناگون با بدن.
14- نظریه ی سنسور های ذهنی و فراذهنی و راه های عملی فعال شدن آن.
15- نظریه ی تفکیک WQ و MQ از IQ تشریح ماهیت هوش ، عقل و حافظه.
16- نظریه ی تشعشع شعوری و تشریح ابعاد آثار نگاه ، کلام واندیشه بر هستی.
17- نظریه ی شعور وضد شعور ، محور وجودی و آشکاری آن در برگردان صوتی کلام .
18- نظریه ی تعادل یونی و الکترونی بدون ابزارهای فیزیکی.
19- نظریه ی ماهیت طب سوزنی و حجامت و تاثیرات تشعشع اشیاء تیز.
20- نظریه ی کالبد روح جمعی و تاثیرات مثبت در روح جمعی بشر.
21- نظریه ی مدیریت کل نگر و تیپ های شخصیتی.
22- نظریه جهش هویتی و ارتقای شخصیتی .
23- نظریه میدان شعوری ، انتقال اطلاعات بدون انتقال ماده و تغییر شخصیت آن .
24- نظریه ی دلایل بازگشت اعتیاد و راه عملی ترک قطعی که درکمپ های گوناگون تجربه شده است .
25- نظریه ی آسیب شناسی های رفتاری، و روش عملی رفع ناهنجاری های طبقه بندی شده ی خانوادگی و اجتماعی.

‏عزت طاهري Ezat Taheri‏

‏عزت طاهري Ezat Taheri‏


به نام خدا


فرزندان عزيزم،
تمامي آزاد انديشان عرصه گيتي
به خصوص همراهان عرفان حلقه و دلبستگان راه حقيقت و فرزندم محمد علي طاهري،

با کمال تشکر از تمام زحمات و حمايت هايي که تا كنون از سوي همراهان عرفان حلقه ، از نامه فرزند دربندم صورت گرفته است، وظيفه خود مي دانم از محبت و توجه تک تک عزيزانم که لطف خود را به هر صورت ممکن در اين مسير داشته اند قدرداني کنم.

در اين برهه زماني خاص بيش از هر وقت ديگر و به احترام اصل وحدت جمعي ،تقاضا دارم تا همه دست به دست هم داده و باورداشته باشيم که هدف يکايک ما چيزي جز آزادي مردي نيست که براي همه ما معلم عشق و ايستادگي و براي من فرزندي مهربان و وفادار بوده است ، و نخستين خواسته اينجانب از همه شاگردان و علاقه مندان ايشان و فعالان حقوق بشر ، پرهيز از هرگونه تفرقه است تا صداي واحد فرزندم، براي اعاده حق همه زندانيان و هم بندان او باشيم.

اجازه دهيد به اقتضاي سنم ،شما را فرزندان خود خطاب کرده و يادآور شوم كه مجاهدت فرزندم محمدعلي در آن بود که با درس عشق و برابري در عرفان حلقه ، نوع بشر را ابتدا از بند منيت و خودمحوري رهانيده ،و سپس او را از سرچشمه هاي معرفت سيراب سازد. پس بر همه ماست که در راه آزادي او و در تلاش براي احقاق اين خواسته به حق ،تنها و تنها از مسيري که او به ما آموخت پيروي کنيم و به دور از هر حب و بغضي، حمايت خود را از دادنامه او که خطاب به آقاي "احمد شهيد " به رشته نگارش درآمده ، معطوف نماييم.

جا دارد تا از همه کوشندگان ، چه آنها که اين روزها شبانه روز در حال فعاليت هاي گوناگون هستند و چه آنان كه با امضاي کمپين کوشيده اند تا ياري رسان آزادي فرزندم محمدعلي باشند قدر داني کنم. بي ترديد در اين روزهاي تلخ دوري از فرزند ، مهرباني شما مرهم داغ دوري و اسارت او بر قلب من است.

خدا را شاهد مي گيرم که ورود من به اين عرصه در مقام مادري که دل نگران فرزندش است ، و مشتاق به وحدت همه علاقه مندان و
پويندگان راه كمال 'که همگي ايشان را فرزندان خود مي دانم' تنها و تنها به دليل تلاش براي تجميع همه نيروها در راه آزادي محمدعلي است و لاغير. بنابراين ضمن تشكري قدرشناسانه از همه عزيزان، مجدانه مي خواهم تا کمپين جديد زير را که ، به اسم و به خواست اينجانب و جهت رفع تمام سوبرداشتها مبني بر حمايت من از گروهي خاص و تاكيد بر حمايت مادرانه من از تمام تلاشها با هرگونه اختلاف سليقه راه اندازي شده است، امضا نموده و از هرگونه اقدامي که موجب تضعيف وحدت گردد خودداري کنند.

من، عزت الملوك طاهري، مادر «محمدعلي طاهري»» كه بيش از سه سال در زندان ظلم و جور تحت شديدترين فشارها، مظلومانه از كمال و حقوق انساني گفته است، ضمن حمايت از تمام كمپينها و تلاشها، در جهت آزادي ايشان و ديگر زندانيان بي گناه، شما را دعوت به حمايت از اين كمپين جديد مي نمايم.
"عزت الملوك طاهري"
28 تير 1393/ 19 ژوييه 2014



http://www.gopetition.com/petitions/free-mohammad-ali-taheri-sentenced-to-five-years-and-74-lashes-for-insulting-sanctities-practicing-alternative-medicine.html

Free Mohammad-Ali Taheri, Sentenced To Five Years and 74 Lashes For Insulting Sanctities,...
www.gopetition.com
ما، امضاکنندگان، تقاضا داريم که جامعه بين المللي با اعمال انواع فشارها بر جمهوري اسلامي ايران خواستار آزادي فوري محمد علي طاهري و رفع همه اتهامات وارده عليه وي شود...

توجه توجه

توجه توجه
ندای دعوت به وحدت مادر معظم استاد طاهری
و ارائه ی کمپین جدید برای حمایت از استاد نازنین،برای رفع تمام سوبرداشت ها
"خدا را شاهد می گیرم که ورود من به اين عرصه در مقام مادری که دل نگران فرزندش است ، و مشتاق به وحدت همه علاقه مندان و
پویندگان راه كمال 'که همگی ایشان را فرزندان خود می دانم' تنها و تنها به دلیل تلاش برای تجمیع همه نیروها در راه آزادی محمدعلي است و لاغیر. بنابراين ضمن تشكري قدرشناسانه از همه عزيزان، مجدانه می خواهم تا کمپین جديد زیر را که ، به اسم و به خواست اینجانب و جهت رفع تمام سوبرداشتها مبني بر حمايت من از گروهي خاص و تاكيد بر حمايت مادرانه من از تمام تلاشها با هرگونه اختلاف سليقه راه اندازی شده است، امضا نموده و از هرگونه اقدامي که موجب تضعیف وحدت گردد خودداری کنند.
من، عزت الملوك طاهري، مادر «محمدعلي طاهري»» كه بيش از سه سال در زندان ظلم و جور تحت شديدترين فشارها، مظلومانه از كمال و حقوق انساني گفته است، ضمن حمايت از تمام كمپينها و تلاشها، در جهت آزادي ايشان و ديگر زندانيان بي گناه، شما را دعوت به حمايت از اين كمپين جديد مي نمايم.
"عزت الملوك طاهري"
٢٨ تير ١٣٩٣/ ١٩ ژوييه ٢٠١٤ "

‏جنبش ما طاهری

https://www.facebook.com/jonbeshmataheri?ref=stream

خانم زيبا محمدیان،همسر استاد محمد علی طاهری

خانم زيبا محمدیان،همسر استاد محمد علی طاهری

شنيده ها حاكي از آن است خانم زيبا محمدیان،همسر استاد محمد علی طاهری پس از گذراندن بیش از دو هفته بازداشت,تحت شدید ترین فشار ها از زندان اوین آزاد شده اند و از حال ايشان هيچ خبري در دست نيست.

خبرنگار عرفان حلقه

ديد كل نگر يا انطباق با كل!

ديد كل نگر يا انطباق با كل!

سوال:
ارتباط گستردگي را احساس كنيم آن حالت ها را ولي در ارتباط هاي بعدي احساس نكنيم مشكلي نيست؟

جواب:
يك مسئله اي كه وجود دارد در ارتباط گستردگي ممكن است ظرف يكي دوتا ارتباط به ما منظور را بگويند بعد از آن بروند سر اصل ماجرا، يكبار، دوبار، سه بار- منظور را مي گويم- ممكن است هميشه هم باشد ممكن است نه، يك بار، دوبار، سه بار نشان بدهند منظور اين است اما بعد از آن بروند سر اصل مطلب يعني تطابق. اين تطابق ما يعني بالا بردن ظرفيت يعني گستردگي، يعني ارتقاء ظرفيت به عبارتي، يعني انطباق انسان با عظمت هستي، يعني انعكاس انسان با عالم هستي، يعني شكستن قيودات ذهني. وقتي در سطح عالم هستي منعكس مي شويم خيلي از قيدهاي ذهني ما، مشكلات ذهني ما خود به خود حل مي شود چون اين قدر ناچيز مي شود، اينقدر پيش پا افتاده مي شود كه ديگر نمي توانيم به آن معطوف شويم. اين ملموس است يا ملموس نيست؟

اصلا در يكسري كارهاي زميني هم ممكن است همين باشد. مثلا فرض كنيد يك نفر يك چهار پايه اي گذاشته جلوي خودش و چيزهاي خرده ريزي مي فروشد، دو تا آدامس، براي اين كسي كه ?? تومان- ?? تومان يا صد تومان- صدتومان وسايل مي فروشد دنيايش چه جوري است؟ و يك كسي كه كلي يكدفعه يك كشتي وسايل خريد و فروش مي كند، دنياي او چه جوري است؟ در دنياي او يك جزئياتي گم است، يك بسته آدامس گم است ولي در مورد اين اگر يك آدامسش را ببرند آن روز دنيايش بهم مي ريزد. لذا كارهاي جزيي اينجوري مكروه است، كارهايي كه با جز سر و كار داشته باشيم مكروه است به اين علت است.

حالا انسان ها فرض كنيد به دو دسته كلي تقسيم شان كنيم- البته مي شود به بي نهايت دسته تقسيم كرد- يك دسته جزء نگرند در جزئيات غرق هستند، يك عده اي تصور كنيد در كل. آن كسي كه در كل غرق است خيلي از حرف هاي شما را ممكن است شنيده، نشنيده برود، يك آدم جزء نگر تا شما يك كلمه مي گوييد، برمي گردد مي گويد « چي گفتيد؟ با من ؟ » يك آدم كل نگر كه در سطح هستي معطوف شده است خيلي از حرف هاي شما را اصلا نمي شنود، منظور از نمي شنود نه اينكه نشنيده باشد خيلي از حرف ها اصلا اهميتي ندارد مثل همان كشتي، يك كشتي آدامس معامله مي كند، محسوس است.

فرض كنيد كساني كه آسترونومي كار كردند، ستاره شناسي كار كردند، با آسمان كار كردند، ستاره ها را نگاه مي كنند و كار مي كنند امكان ندارد يكسري جزئيات زميني را ببينند، ديگر نمي توانند ببينند چرا؟ چون در يك عظمتي خواه ناخواه غرق مي شود و يكسري جزئيات را ديگر نمي تواند ببينند، اگر هم بخواهد ببيند نمي تواند ببيند. لذا ما چاره اي نداريم اگر بخواهيم از يك جايي جلوتر برويم كه الان در مقدمه عرفان و خودشناسي هستيم، اگر بخواهيم جلوتر برويم راهي نداريم كه ديد عظمت را، انطباق با عظمت را پيشي بگيريم و دنبال كنيم. تا به دنبال اين قضايا تيك هاي شخصيتي و اين مسايل بيرون ريزي هايش تمام شود، اين فاز يك به خوبي و خوشي تمام شود، مقدمه اي و يا فوندانسيوني پايه ريزي شده باشد كه در اين فوندانسيون يا اين چيزي كه پايه ريزي شده تازه بگويد « چه خبر است؟ من اينجا چكار مي كنم؟ »

بعد از اين بيرون ريزي ها و اين مسايل و اين انطباق ها هم كمك كند تا ما از جزء نگري- جزء نگري منظور اين است كه اجزايي كه مي تواند ما را متوقف كند- همان كه شما مي رويد به خوبي و خوشي به يك مهماني برمي گرديد با جار و جنجال اين عمومي است چرا؟ يكي بند كرده است به يك جزئياتي، يك جزئي را از يكي گرفته حالا اين جزء نظام آسايش جمعي را به خطر مي اندازد. اگر آن آدم كل نگر بود اين عيب را نمي توانست ببيند، اين عيب را نمي ديد.

اين عظمت صرفاً چراغ هايي را به دست او مي دهد كه بتواند عيب خويش را ببينند، عيب خودش را ببيند و مسلما فرصت پيدا كردن عيب ديگران را نمي تواند داشته باشد طبيعتاً ! بنابراين اين مسئله ديد كل نگري يا انطباق با كل در قالب ارتباط گستردگي بحث بسيار مهمي براي ما هست!


مطالب دوره 7 - استاد طاهري

دوستان مطالعه نمایید

دوستان مطالعه نمایید

این شمار شبنامه اختصاص می یابد به مطلبی درخور که توسط یکی از همراهان نوشته شده بود، عیناً مطلب را منتقل می کنیم.

شب نامه شماره هفدهم …
نشر اکاذیب و شایعات، در جنگهای روانی در جهت تضعیف روحیه طرف مقابل یکی از ترفندهایی است که مخالفان هر گروهی پیش می گیرند.
داستان جنگ احد و شایعه به قتل رسیدن پیامبر درسهای بسیاری برای ما دارد.
زمانی که شایعه کردند پیامبر کشته شده است همراهان پیامبر چند راه را انتخاب کردند.
گروهی به فکر بازگشت به آیین بت پرستی افتادند که قرآن از آن با جمله ی(انقلبتم علی اعقابکم ) تعبیر می آورد.
گروهی راه مدینه را در پیش گرفتند.
گروه سوم گفتند که اگر پیامبر کشته شد خدای پیامبر زنده است و وظیفه ی اسلامی در جای خود باقی است.
با این راه ها که می بینیم بسیار شبیه راهی است که ما در پیش داریم به این نکات باید توجه شود.
می بینیم اگر گروه اول و دوم به اسلام ایمان آورده بودند، نباید بعد از شنیدن این خبر از راه بر می گشتند. و وظیفه آنها ادامه راه و مبارزه بود.
مسئله فرد پرستى یكى از بزرگترین خطراتى است كه مبارزات هدفى را تهدید مى كند، وابستگى به شخص معین اگر چه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن كوشش و تلاش براى پیشرفت، به هنگام از دست رفتن آن شخص است.
اگر پیامبر به خاطر شخص خویش قیام كرده بود لازم بود این فكر را در مردم تقویت كند كه همه چیز به وجود او بستگى دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت، ولى رهبران راستین همانند پیغمبر اكرم ص هیچگاه مردم را به چنین افكارى تشویق نمى كنند، بلكه به شدت با آن مبارزه مى كنند، و به آنها مى گویند: هدف ما، از خود ما بالاتر است و هرگز با نابودى ما نابود نخواهد شد و لذا قرآن با صراحت در آیه فوق مى گوید: » وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاكِرین؛ و محمد صلّى اللّه علیه و آله نیست جز فرستاده اى كه پیش از او هم پیامبران گذشتند. آیا اگر او بمیرد یا كشته شود عقبگرد مى كنید؟ و هر كه عقبگرد كند، هرگز به خدا زیانى نمى رساند، و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. سوره (آل عمران آیه ى 144)
یكى از لشكریانش به هر كس كه بر مى خورد، مى گفت: رسول خدا (ص) كشته شد به فكر نجات خود باش، و بعد از آنكه به مدینه برگشتند، خداى تعالى این آیه را نازل كرد:» وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ … انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ» (كه منظورش برگشتن به كفر بود)» وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً».
و این کفر یعنی بعد از شناخت و درک حقیقت چشم بر آن گذاشتن!
همراهان عزیز، استاد راهی را به ما نشان دادند که حق است. پس ادامه راه و مبارزه برای آن حقی است بر گردن ما و برگشتن از آن برای کسی که آن را باور کرده و ایمان آورده است کفری است نابخشودنی!
حمایت ما از استاد، جدای از آنکه ادای دین به معلم راهمان است، حمایت از حق است. حقی که خداوند بر گردن ما گذاشته است که در برابر ظلم ظالم و پایمال کردن حق کسی که مورد ظلم قرار گرفته است نباید سکوت کرد و سکوت در این شرایط یعنی شریک جرم بودن.
می توانیم هر کدام از ما به راهمان ادامه دهیم و در همین راه از حق استاد که در حال پایمال شدن است حمایت همه جانبه کنیم.
اگر به حلقه های رحمانیت الهی ایمان آورده اید، اگر بر ریسمان او چنگ انداخته اید،
پس بسم الله


منبع :

http://shabnameye1.wordpress.com/2011/12/12/%D8%B4%D8%A8-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D9%81%D8%AF%D9%87%D9%85-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B0%DB%8C%D8%A8-%D9%88-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B9%D8%A7%D8%AA%D8%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC/

۱۳۹۳-۰۴-۲۹

دجال هرگز نخواهد گفت من دجال ام!

دجال هرگز نخواهد گفت من دجال ام!

دجال هرگز نخواهد گفت من دجال ام! او حتماً خواهد گفت من امام زمان ام! من مهدی ام! من مسیح ام! یا هر چیز دیگر! لذا شاید در ظاهر ما دو امام زمان خواهیم داشت که یکی اصلی و حقیقی است و دیگری دروغین و قلابی! چنانکه از احادیث و روایات بر می آید امام زمان اولی همان دجال است و دومی امام زمان حقیقی سلام الله علیه است. اوست که مصلح است و می آید تا افساد و تخریب دجال را اصلاح کند. اوست که اباصالح است و می آید تا همه را به یکدیگر به صلح و آشتی دعوت نماید و خودش سرچشمه و پدر صلح است.

دجال معلم دورۀ دکترای قدرتنمایی و خودنمایی است اما امام زمان معلم دورۀ دکترای کمال و خدانمایی است. این متن مهم را که در یکی از روزنامه های کشور چاپ شده دانلود کنید و بخوانید:

مطلب ارزشمند استاد نازنینمان در روزنامۀ «صبح اقتصاد»:
دانلود بفرمایید:



شیخ صنعان‏

نامه به استاد الهی قمشه یی

نامه به استاد الهی قمشه یی

استاد عزیز! در این عصر مبحث عقل فعال از خاک نظریه سر بر آورده و صورت شکوفۀ عمل به خود گرفته؛ اعیان ثابته و لوح محفوظ از لابلای کتابهای فلسفی-عرفانی به متن دلهای بشری راه یافته؛ معاد جسمانی از محافل کلامی- فلسفی به حلقه های عرفانی مشتاقان کمال بازگشت نموده؛ حالا از مرغانی چون فارابی و ابن عربی و شیخ سهروردی و دیگران تنها پرواز می آموزند و خود پر می کشند و پروازها بر جای می نهند! عشق و شور و شوق از متن اشعار پر کشیده و با حلقه های رحمانی و فیض روح القدس در شعور الهی انسانهای عاشق کمالجو آشیان گرفته؛ اکنون دیگر صلات نماز نیست اتصال است روزه امساک بدنی نیست ترک عادات و رسوم است؛ حالا عرفان ریاضت کشیدن نیست حرکت است حرکت از ظاهر به باطن از عقل به عشق از سجاده به باده از تلاش به تسلیم و ... .
حال جناب استاد! این شاگردتان تمنایی دارد! عرفان حلقۀ ما را در یابید! حمایت کنید! ان تنصروا الله ینصرکم!

سالهاست که عرفان نظری ابن عربی و حکمت متعالیۀ صدرا و تألّه فلسفه مآب فارابی را با روح حافظ و مولانا و سعدی و عطار و ... نعم القرین نموده ام و نهایتاً سجادۀ اندیشه های دفتری خویش را با صبغۀ رحمانی عرفان کیهانی رنگین ساخته ام. این نیز جز با گوشۀ چشم پیر مغانم حاصل نمی گشت که:

به جایی نرسد کس به توانایی خویش/ الاّ تو چراغ رحمتش داری پیش

استاد مهربان و هنردوستم! منتظر پیک بشارت از چین چشمۀ اشارت جناب عالی هستم!

شیخ صنعان
منبع: http://www.sheyxsanan25.blogfa.com/post/6
شیخ صنعان - نامه به استاد الهی قمشه یی

۱۳۹۳-۰۴-۲۷

فلسفه "رمضان", "روزه" و "شب قدر" در گفتگو با استاد محمد علی طاهری - بخش 2

فلسفه "رمضان", "روزه" و "شب قدر" در گفتگو با استاد محمد علی طاهری - بخش 2


هر لحظه ای اعم از شب و روز می تواند لیله القدر باشد؛ چه در ماهی که رمضان نام دارد و چه در ماه های دیگر. لیله القدر برای هر کسی زمانی است که به شناخت منزلت خود و هستی پی برد و قدر الهی را درک کند. اما چرا شب خاصی را در ماه رمضان به این نام قراردادند؟ به خاطر اینکه رسیدن به قدر در رأس اهداف رمضان است و به این ترتیب، همه حداقل سالی یک بار به یاد این می افتند که باید به شب قدر خود برسند. رمضان می تواند فرد را سبک کند تا آماده جهش شود..

در آستانه ماه مبارک رمضان و به منظور بهره مندی بهتر و کامل تر از این ایام, «بخش دوم» گفت و گو با استاد محمد علی طاهری در خصوص فلسفه و آشنایی با معرفت "رمضان", "روزه" و"شب قدر" که در سال 1388 انجام شده منتشر می گردد. این گفتگو در 23 شهریور 1388 در روزنامه همشهری منتشر شده  ولی (به دلایل نامعلوم) اکنون, فایل آن از وبسایت همشهری حذف شده است. استاد طاهری در این گفت و گوی خواندنی با نگرشی نو و عارفانه با اشاره به ریشه لغوی رمضان به تشریح فلسفه شکل گیری رمضان و روزه و شب قدر و ابعاد معرفتی آنها می پردازد. وی در بخشی از سخنان خود در مورد "شب قدر" می گوید:

" هر لحظه ای اعم از شب و روز می تواند لیله القدر باشد؛ چه در ماهی که رمضان نام دارد و چه در ماه های دیگر. لیله القدر برای هر کسی زمانی است که به شناخت منزلت خود و هستی پی برد و قدر الهی را درک کند. اما چرا شب خاصی را در ماه رمضان به این نام قراردادند؟ به خاطر اینکه رسیدن به قدر در رأس اهداف رمضان است و به این ترتیب، همه حداقل سالی یک بار به یاد این می افتند که باید به شب قدر خود برسند. رمضان می تواند فرد را سبک کند تا آماده جهش شود. کسی که ترک اعتیاد و وابستگی کرده، برای این جهش آماده  و مستعد تر است."

و در جایی دیگر می گوید: "ممکن است یکی از ترفندهای شیطان این باشد که ما را معطوف می کند به شبی خاص؛ به طوری که فکر می کنیم فقط در این شب امکان دریافت فیضی خاص است و یا با دید فیزیکی منتظر مواجهه با ملائکه هستیم و وقتی صبح شد و دیدیم خبری نشد، می گوییم خوب! شب قدر امسال هم گذشت. به این ترتیب، تا سال بعد در غفلت به سر می بریم و شاید سال های سال، به همین صورت، رمضان را از دست بدهیم. در صورتی که ماه رمضان و شب قدر پیامبر (که در آن قرار گرفته است)، برای ما یک یادآوری است تا با استفاده از برکاتی که روح جمعی در این زمان ها ایجاد می کند، به رمضان و شب قدر خودمان برسیم. "

کارشناس: در متون دینی گفته شده است که در ماه رمضان، شیطان در بند است و نمی تواند در انسان نفوذ کند.

استاد طاهری: اگر ماه رمضان، برای ما رمضان باشد، شیطان نمی تواند نفوذ کند. راه مهار شیطان چیست؟ این است که انسان مستقیم رو به سوی خدا داشته باشد. اگر پشت سرمان یا چپ و راستمان را نگاه کنیم، راه شیطان را باز کرده ایم. این می تواند یکی از رمزها درباره چگونگی ورود موجودات غیرارگانیک و شیطان باشد. در این ماه محو شدن پیش می آید؛ امر خدا به «فاستقیموا الیه» پاسخ داده می شود و معطوف شدن به او پیش می آید؛ لذا شیطان و موجودات غیر ارگانیک نمی توانند نفوذ کنند. بنابراین دست شیطان کوتاه است. روح جمعی هم تحت تأثیر آن، نقش خودش را ایفا می کند و برای دیگران هم در این امر مؤثر است.

درباره مبارک بودن ماه رمضان هم، صحبت کردیم؛ اما حالا که صحبت از روح جمعی شد، با این مثال بهتر می شود به این مطلب پی برد: می توان گفت از یک جهت، مثل فصل حراج، که خریدار موقعیت مناسب تری برای خرید دارد و حراج برایش مبارک است، رمضان موقعیت مناسبی برای کسانی دارد که بخواهند از آن بهره مند شوند. ماه رمضان فصل حراج فیض الهی است. اگر این فیض نباشد، فی نفسه تفاوتی با زمان های دیگر ندارد. اما اینکه اعمال دراین ماه متفاوت از ماه های دیگر است، مربوط به روح جمعی این ماه است. در ماه های دیگر هم افراد روزه می گیرند، اما فضا، فضای همخوان نیست، «یدالله مع الجماعه»، روح جمعی اثر اعمال را تشدید می کند. روح جمعی یک پیامی را باخودش حمل می کند. یعنی برکت ایجاد می کند. بنابراین، رمضان یک فرصت استثنایی است که اگر کسی از آن استفاده کند، سود کرده است. پس، لحظه لحظه ماه رمضان برای بعضی افراد مفید است و برای عده ای دیگر که استفاده نمی کنند، برکتی ندارد و حتی زجرآور است.

در اصل میان دو مکان و یا دو زمان هیچ تفاوتی نیست و یا به عبارت دیگر، در پیشگاه الهی، همه زمان ها و همچنین همه مکان ها یک قدر و منزلت دارند. اما اثر تشعشعاتی ما می تواند مکان ها را از هم متفاوت کند. حتی اگر روزی ساکن مریخ، ماه یا کره دیگری شویم، باز برای خود پرستشگاه، عبادتگاه و مسجد می سازیم. خودمان جایی را انتخاب می کنیم. از حالا به بعد این مکانی که به عنوان مسجد، عبادتگاه و ... ساخته ایم با جاهای دیگر تفاوت پیدا خواهد کرد و از نظر عرفانی تبدیل به میکده می شود؛ یعنی محلی برای توزیع می از خم معرفت الهی می گردد و تشعشع ویژه پیدا میکند. هر زمانی هم می تواند در اثر روح جمعی ویژگی خاصی پیدا کند.

خداوند، لازمان، لامکان و لاتضاد است. بنابراین، خدای اینجا و خدای آنجا نداریم؛ خدای دیروز، امروز و فردا نداریم. منظور از "انی معکم اینما کنتم" این است که خدا سلسله مراتبی از تجلیات خود دارد که ما را همراهی می کنند. آن ها نمایندگان و قوانین او هستند. خدای لاتضاد نسبت به یک زمان یا مکان نظر خاصی ندارد؛ اما قوانینی که در هستی قرار داده است، تفاوت ایجاد می کند. بطور کلی آنچه ما را به سمت کمال هدایت می کند، صواب است و برعکس آن گناه است. این قانون است. وقتی زمانی مبارک است که ما صواب را رعایت می کنیم.زمان برای کسی برکت دارد که درآن رشد و معرفتی پیدا کرده است و البته با توجه به روح جمعی، هرکدام ما در هر زمانی که متحول شویم، فایده اش برای همه بشریت است.

کارشناس: بر اساس تعلیم قرآن کریم، هرکس این ماه را دریافت، باید روزه بگیرد:فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ

استاد طاهری: برای بهره مند شدن از ماه رمضان خواست خود فرد تعیین کننده است. باید وارد فضای رمضان شویم، تا بهره مند گردیم. کسی که بخواهد، این ماه برایش مثمر ثمر است و بر اساس درکی که خواهد داشت، از روزه گرفتن هم بهره مند می شود. این بهره درخود ماه نیست؛ در استفاده از آن است. درهمه ادیان اشاره به وابستگی انسان و اثر آن در این زندگی و زندگی پس از مرگ شده است. عادت، باعث وابستگی می شود. از طرف دیگر، هرچیزی که عادت شد، ارزش خودش را از دست می دهد. عمل متکی به عادت، ارزش و اعتبار ندارد. در هر لحظه انسان برای کاری که می کند، باید اختیار کرده باشد درغیر این صورت، کاری که انجام می دهد، از روی عادت بوده، فاقد ارزش است. روزه، عادت و وابستگی را برطرف می کند.

کارشناس: روزه در زبان عرب، «صوم» یا «صیام» به معنای توقف است. آب راکد را «صائم» می گویند و شتری که از خوردن و حرکت باز ایستاده، «صائم» است. بنابراین «صوم» عبارت است از توقف و خودداری از انجام فعل، چه خوردن باشد و چه راه رفتن یا سخن گفتن و ... .در قرآن کریم آمده است: «کتب علیکم الصیام» یعنی روزه بر شما واجب شد.

استاد طاهری: این واجب شدن روزه برای خدا نفعی ندارد؛ بلکه توصیه ای ضروری برای انسان است. یکی از دلائلش این است که به هر حال انسان به یک اصلاح نرم افزاری نیاز دارد که آن برنامه اصلاح نیز برایش تدارک دیده شده است. هدف ادیان از عهد عتیق این بوده که نوعی ضد ضربه شدن و معرفت خاصی و پوشش و حفاظ خاصی را برای انسان ایجاد کنند و محافظت های الهی را به ارمغان بیاورند. مثلا وقتی که یک معتاد قصد ترک اعتیاد دارد، او را در یک اتاق می گذارند و دو سه هفته ای به او مواد مخدر نمی رسانند. بعد از سه هفته برنامه اش تغییر می کند. در رمضان هم غذا طبق برنامه قبلی به بدن نمی رسد تا برنامه دیگری اجرا شود.

انسان مانند ضحاک مار دوش است و مارهای روی دوش او ذهن و روان هستند. اگر به این مارها غذا ندهیم؛ یعنی طبق عادت نظرشان را تأمین نکنیم، ما را آزار می دهند. برای مهار این دو باید برنامه داشته باشیم و گر نه اوضاع بدتر می شود. این برنامه «اگراین ...آنگاه آن» در درون خود ما هست. روزه باعث شکستن همه این برنامه های شرطی می شود.

کارشناس: در ادامه آیات مربوط به روزه (آیات 183 و 187 سوره بقره) آمده است: «فاذا سئلک عبادی عنّی فانّی قریب اُجیب ودعوة الداع اذا دعان...» - وقتی بندگان من از تو سراغ مرا می گیرند بگو من نزدیک هستم به هر صدا کننده ای که مرا بخواند، پاسخ می دهم پاسخ درخواست را از من بخواهید و به من اطمینان کنید.

فعل «سأل» وقتی با حرف «عن» بکار می رود یعنی به دنبال چیزی گشتن. «سأل عنی» یعنی دنبال من می گردند. یعنی آنهایی که دنبال من هستند جواب می گیرند.

استاد طاهری: در فرهنگ ما این اشکال وجود دارد که وقتی گفته می شود دعا کنید، یاد بدهکاری ها و کمبود های خودمان می افتیم. چیزی که باید درخواست شود، روزی آسمانی است که بغیر حساب است و کمیت پذیر نیست. گنجینه های فضل ودانش و عشق الهی بی انتهاست و درآیه شرطش کنار خودش آمده است. می گوید [اگر] مرا بخوانید ( و جویای من باشید)؛ جواب [این خواسته] را می دهم.

کارشناس: در متون روایی، روزه حفاظی در برابر آتش دوزخ معرفی شده است.

استاد طاهری: این که گفته شده روزه حفاظ شما از آتش دوزخ است، می تواند معانی مختلفی داشته باشد. برای مثال، اعتیاد آتش است و این برای انسان، نوعی دوزخ است. حتی اعتیاد به یک چای! برای کسی که وقتی چای نخورد، سردرد می گیرد، این همان آتش جهنم است؛ گرچه جهنمی کوچک! و اگر اعتیاد به مواد مخدر باشد جهنمی بزرگتر است.

منظور از آتش دوزخ می تواند آتش ناشی از جهل هم باشد. مثلا در جایی که می گوییم: «خَلصنا من النار یا رب»، منظور کدام آتش است؟ اگر بگوئیم آتش جهنم(اخروی)، یعنی فرد از ترس جهنم دعا می کند؛ در حالی که انسان آزاده از ترس جهنم دعا نمی کند و خواسته او رهایی از آتش جهل و دوری از خداوند است.

در مورد حفاظ هم باید گفت: ما حفاظ های دائمی داریم که مثل زره برای سرباز عمل می کنند؛ ولی حفاظهایی هم هستند که همان طور که سپر در موقع حمله دشمن به کار گرفته می شود، عمل می کنند. این سپر در هنگام مبارزه به صورت موردی و در مواقع ضروری به کار گرفته می شود. حفاظهای عبادی مثل زره است برای یک سرباز رسمی که باید همیشه این زره را به تن داشته باشد و گرنه سرباز رسمی نیست، افراد با ایمان نیز، چون ایمان دارند، بالطبع حفاظی هم دارند.

تجربه نشان داده است همه کسانی که بدون حفاظ لازم، وارد درک مفاهیم معرفتی شده اند و عمیقاً پیش رفته اند، مورد حمله قرار گرفته اند. این حملات به ذهن و روان آنها، گاهی باعث شده است که یک جایی تعادل خودشان را از دست بدهند. کم نیستند کسانی که در تیمارستان ها بستری هستند و وقتی بیوگرافی آنها را مطالعه می کنیم، می بینیم در دوره ای از زندگی شان به شدت به مسائل نماز، قرآن و... توجه نشان داده اند؛ بدون این که از حفاظ الهی برخوردار شده باشند.

الان برای ما این دستورالعمل وجود دارد که بدون حفاظ وارد حلقه (اتصال و ارتباط با خدا) نشویم و دیگر اینکه می دانیم از اقطار آسمان ها نمی توانیم بگذریم مگر با حفاظ. آسمان ها همان صندوق های اطلاعات هستی (درجات معرفت) هستند. هر گاو صندوقی نگهبانی دارد. این گاو صندوق ها طوری طراحی شده اند که فقط کسانی بتوانند به آنها دسترسی پیدا کنند که با حساب و کتاب حرکت کرده باشند. "سلطان" یا سلطه و تسلط؛ مجموعه ای از آگاهی ها و حفاظهای خاصی است که سلامت رسیدن به آن گاو صندوق ها را ضمانت کند.

لزوم وجود حفاظ، به دلیل وجود این قانون است که نزدیک شدن به شبکه مثبت، باعث تحریک شبکه منفی می شود و اگر به شبکه مثبت نزدیک بشویم، شبکه منفی ما را راحت نمی گذارد. برای مثال، همین که قرآن را باز کنیم، شبکه منفی حساس می شود. اگر ببیند فقط روخوانی می کنیم و دنبال معرفتی نیستیم، زیاد حرکتی نمی کند؛ اما اگر ببیند به دنبال معرفت و کشف رمز و ... هستیم، به طور جدی تهدید می کند و چون از اقطار سماوات می خواهیم بگذریم، به ما یورش می آورد.

نکته مهم این است که کسانی دارای حفاظ می شوند که هم هدف کمال دارند و هم در مسیر کمال متکی به خداوند هستند. یعنی آنهایی که «خدا محورِ خدا محور» ند، آنچنان خدا آنها را هدایت می کند و به آنها حفاظ می دهد که بتوانند عبور کنند. افرادی که نتوانسته اند عبور کنند و در بالا درباره آنها. صحبت کردیم، «خدا محور – خود محور» بوده اند تفاوت اساسی در «خدامحورِ- خدا محور» با «خدامحورِ- خود محور» در میزان تسلیم آنها است.

اگر از طرف رب اتصالی برقرار شود، انسان حفاظت می شود و گر نه آسیب می بیند.

(این را هم باید گفت که وقتی از شبکه منفی بحث می شود، تصور همه این است که شیطان در برابر خدا قرار دارد. این به آن معناست که خدا ضدی دارد؛ تعامل پذیر است و برای اثبات خودش تلاش می کند. در حالی که هر چیزی که از جهان تک قطبی به جهان دوقطبی آمده، دوگانه شده است: عشق الهی، عشق شیطانی، شهوت الهی، شهوت شیطانی، حلقه، حلقه تضاد است. به همین دلیل، هوشمندی هم مانند یک نور بی رنگ که اگر از یک منشور بگذرانیم، طیف رنگی ایجاد می کند، در جهان دوقطبی تبدیل به دو رنگ مختلف شده است : مثبت و منفی .

این مثبت و منفی هر دو از خودش، یعنی از خدا آمده اند. اگر بگوئیم از دو منشأ است، به دوئیت قائل می شویم که خلاف اصل وحدت است.

در دو جهان غیر خدا هیچ نیست         هیچ مگو غیر که آن هیچ نیست

و هر کدام از شبکه مثبت و منفی برای خود کارهایی می کنند.

چون که بی رنگی اسیر رنگ شد        موسئی با موسئی در جنگ شد

در هر دو شبکه حفاظ هست و هم شبکه مثبت و هم شبکه منفی برای خود اهداف و استراتژی خاص دارند و در قبال آن روش هایی را اتخاذ می کنند. گاهی شبکه منفی به نوعی ما را فریب می دهد که مثلا، قدرت یعنی کرامت. ممکن است کسی 50 سال از روی آتش این طرف وآن طرف برود و همه فرصت و سرمایه زندگی را از دست بدهد. وقتی از او می پرسند چه می دانی؟ ناتوان است. پس شبکه منفی از ابزارهای مختلف استفاده می کند که یکی از آنها موجود غیر ارگانیک است. پیش گوئی، ذهن خوانی و... به کمک موجودات غیرارگانیک و یا مستقیم از طریق شبکه منفی انجام می شود.)

کارشناس: از معصومین(ع) نقل شده است که روزه زکات بدن است.

استاد طاهری: قبلا گفته ایم که زکات نوعی مراوده با هستی است. یعنی در ازاء هر چه از هستی می گیریم، باید بخشی از آن یا چیزی که به آن مربوط می شود را به هستی برگردانیم: زکات اندیشه ، زکات مال، زکات فرزند خوب، زکات بلوغ فکری و هر چه به ما بخشیده شده است. زکات بدن این است که در ازاء این که درطول سال از غذا و... استفاده می کنیم، به اندازه یک ماه از آن را به نیازمندان برگردانیم. یعنی دریک ماه حداقل 30 وعده غذایی را که بدن ما از آن تغذیه می کرده است، صرفه جوئی کنیم و آن را به کسانی برگردانیم که ناتوان هستند. فایده ای که این کار برای خود بدن دارد، این است که بعد از 11 ماه تمام برنامه های نرم افزاری آن به هم می ریزد تا به چرخه اطلاعاتی معیوب و عادات ما اجازه تداوم ندهد. زیرا عادات و چرخه اطلاعات معیوب باعث ایجاد منافذی بین کالبدهای در هم پیچیده وجود ما می شود که محلی برای نفوذ موجودات غیر ارگانیک خواهد شد.

با توجه به نکته اول، برای کسی که 11 ماه نگاهی به اجتماع نداشته است، ماه روزه فرصتی است تا به جامعه خود (که نسبت به آن بدهکار است) توجه کند و بخش صرفه جویی شده از روزی خود را به آن بپردازد. این جنبه اجتماعی روزهاست که بخشی از حق معلوم فقرا از اغنیاء حاصل شود. در قدیم که جوامع انسانی در روستاها یا شهرهای کوچک بود، همه با همدیگر نوعی تعامل داشتند. فقرا و گرسنگان هم به نوائی می رسیدند. این تعامل در جامعه تعادل ایجاد می کرد و جامعه را از حسرت زدگی مصون نگه می داشت. در جامعه حسرت زده تشعشع منفی وجود دارد که روی همه افراد جامعه اثر می گذارد؛ چون در روح جمعی انعکاس پیدا می کند و تشعشع آن، همه را در بر می گیرد. مثل هم اکنون که خیلی ها ثروت دارند ولی انگار ندارند؛ چون احساس خوشبختی نمی کنند.

روزه جنبه مهم دیگری هم دارد که جنبه معرفتی آن است. این که بگوئیم خدا روزه ما را قبول کند یعنی چه؟ یعنی گرسنگی ما را خدا قبول کند؟! قبول کردن خدا یعنی رسیدن به همان خشنودی او که راجع به آن صحبت شد. پس، خدا زمانی روزه ما را قبول می کند که رشدی بکنیم. او بی نیاز مطلق است و نیازی به طاعت ما ندارد. روزه باید برای ما تحول و پختگی ایجاد کند.

کارشناس: شب قدر یکی از شب های ماه رمضان است و درباره فضیلت آن بسیار تذکر داده شده است. آیات شریفه قرآن که «و ما ادریک ما لیله القدر* لیله القدر خیر من الف شهر» مشهورترین این اشارات است.

استاد طاهری: لیله القدر مرکز ثقل رمضان است. ما در شب نا آگاهی قرار داریم. انسان را در این ظلمت قرار داده اند تا از ظلمت، خودش را به نور برساند. در این ظلمت و تاریکی است که ما باید به قدرشناسی (شناخت قدر خود و هستی) برسیم. یعنی باید از ظلمت به سوی نور حرکت کنیم (من الظلمات الی النور). اگر در روشنایی چراغ ببینیم که هنر نیست. هنر این است که در ظلمت (تاریکی شب) بتوانیم گمشده خود را پیدا کنیم. یعنی راهمان به سمت نور را بیابیم.

آنچه در عالم هستی وجود دارد قدر و منزلتی دارد و قرار است ما این قدر و منزلت را که منجر به درک قدر الهی می شود، در ظلمت و تاریکی پیدا کنیم. آنجا که خداوند به ملائکه فرمود: «انی اعلم ما لاتعلمون»، اشاره به همین افتخار آفرینی بود.

دوش وقت سـحر از غصـه نجــاتـم دادند          وانـدر آن ظلمـت شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی         آن شـب قـدر که این تازه بـراتـم دادند

قرار است به آب حیات برسیم که همان آگاهی الهی است و قرار است درآن ظلمت شب به آن دست پیدا کنیم. هنر ما این است که ما را دراین ظلمت قرارداده اند و ما در این ظلمت می توانیم آب حیات را پیدا کنیم. آب حیات، همان آگاهی است که می تواند مسیر نور را به ما نشان بدهد. پس چه چیزی باید پیدا کنیم؟ آب حیات. اگر آب حیات پیدا شود، چه می شود؟ مسیر زندگی انسان عوض می شود و به سلامتی دل و اندیشه دست می یابد (سلام هی حتی مطلع الفجر). برای رسیدن به این آگاهی، باید ارتباط انسان (به عنوان یک جزء) با عالم ملکوت (به عنوان کل) برقرار شود.

باید فضایی به وجود بیاید تا این اتفاق خاص بیفتد. آن فضا و شرایط که انسان را برای رسیدن به قدر مهیا می کند، رمضان است. به همین دلیل، قدر در دل رمضان است.

هر لحظه ای اعم از شب و روز می تواند لیله القدر باشد؛ چه در ماهی که رمضان نام دارد وچه در ماه های دیگر. لیله القدر برای هر کسی زمانی است که به شناخت منزلت خود و هستی پی برد و قدر الهی را درک کند. اما چرا شب خاصی را در ماه رمضان به این نام قراردادند؟ به خاطر اینکه رسیدن به قدر در رأس اهداف رمضان است و به این ترتیب، همه حداقل سالی یک بار به یاد این می افتند که باید به شب قدر خود برسند. رمضان می تواند فرد را سبک کند تا آماده جهش شود. کسی که ترک اعتیاد و وابستگی کرده، برای این جهش آماده  و مستعد تر است.

ماه رمضان و لیله القدر گردش دارد و در همه فصول و همه ایام قرار می گیرد. خود این چرخش وحرکت در فصول مختلف نشان می دهد که برای رسیدن به تحول مورد نظر، نباید خودمان را به زمان خاصی محدود کنیم. ممکن است یکی از ترفندهای شیطان این باشد که مارا معطوف می کند به شبی خاص؛ به طوری که فکر می کنیم فقط در این شب امکان دریافت فیضی خاص است و یا با دید فیزیکی منتظر مواجهه با ملائکه هستیم و وقتی صبح شد و دیدیم خبری نشد، می گوییم خوب! شب قدر امسال هم گذشت. به این ترتیب، تا سال بعد در غفلت به سر می بریم و شاید سال های سال، به همین صورت، رمضان را از دست بدهیم. در صورتی که ماه رمضان و شب قدر پیامبر (که در آن قرار گرفته است)، برای ما یک یادآوری است تا با استفاده از برکاتی که روح جمعی در این زمان ها ایجاد می کند، به رمضان و شب قدر خودمان برسیم. بنابراین، اگر این ایام و این شب ها گذشت و به معرفتی که باید می رسیدیم، نرسیدیم، نباید فکر کنیم که در زمان های دیگر نمی توانیم به نتیجه برسیم.