۱۳۹۳-۰۴-۲۷

فلسفه "رمضان", "روزه" و "شب قدر" در گفتگو با استاد محمد علی طاهری - بخش 1

فلسفه "رمضان", "روزه" و "شب قدر" در گفتگو با استاد محمد علی طاهری - بخش 1

در آستانه ماه مبارک رمضان و به منظور بهره مندی بهتر و کامل تر از این ایام, «بخش اول» گفت و گو با استاد محمد علی طاهری در خصوص فلسفه و آشنایی با معرفت "رمضان", "روزه" و"شب قدر" که در سال 1388 انجام شده منتشر می گردد. این گفتگو در 23 شهریور 1388 در روزنامه همشهری منتشر شده  ولی (به دلایل نامعلوم) اکنون, فایل آن از وبسایت همشهری حذف شده است. استاد طاهری در این گفت و گوی خواندنی با اشاره به ریشه لغوی رمضان به تشریح فلسفه شکل گیری رمضان و روزه و ابعاد معرفتی آنها می پردازد.

در آستانه ماه مبارک رمضان و به منظور بهره مندی بهتر و کامل تر از این ایام, «بخش اول» گفت و گو با استاد محمد علی طاهری در خصوص فلسفه و آشنایی با معرفت "رمضان", "روزه" و"شب قدر" که در سال 1388 انجام شده منتشر می گردد. این گفتگو در 23 شهریور 1388 در روزنامه همشهری منتشر شده  ولی (به دلایل نامعلوم) اکنون, فایل آن از وبسایت همشهری حذف شده است. استاد طاهری در این گفت و گوی خواندنی با اشاره به ریشه لغوی رمضان به تشریح فلسفه شکل گیری رمضان و روزه و ابعاد معرفتی آنها می پردازد. وی در بخشی از سخنان خود می گوید:

" رمضان یعنی زمانی که ما درمعرض تابش نور شدید فیض الهی قرار می گیریم. حاصل فیض الهی بر بشر، اشراق و ادراک، از جمله، درک حضور حق است. بیشتر اوقات که ما درمحضر او قرار می گیریم، متوجه این محضر نیستیم و حضور او را درک نمی کنیم. رسیدن به این درک، درجات مختلفی دارد. برای پیامبر اسلام(ص) شرایطی در اثر این فیض الهی ایجاد شده است که حاصل آن، نزول قرآن بوده است. بنابراین، در درجه اول، رمضان، اشاره به وضعیتی خاص است؛ نه زمانی خاص. "

و در جایی دیگر می گوید: " حالا ما از یک طرف با یک اسم درباره این ماه مواجه هستیم و از طرف دیگر با یک مفهوم خاص از آن که برای هر فردی می تواند معنا پیدا کند. رمضان هر فردی زمانی است که در آن زمان به شکستن رنگ تعلق برسد. ممکن است موسی در یک جایی به رمضان خودش رسیده باشد و عیسی هم در زمانی به رمضان خودش. یعنی هر کدام در زمانی توانسته اند محو شوند و به رنگ تعلق خود تسلط پیدا کنند. اگر این اتفاق بیفتد، این ماه و این زمان، خاص می گردد و به واسطه همان اتفاق، «مبارک» می شود. "

"بخش اول" این گفت و گوی خواندنی و راه گشا را در  ادامه مطلب بخوانید.

فلسفه "رمضان", "روزه" و "شب قدر" در گفتگو با استاد محمد علی طاهری

کارشناس: رمضان از ریشه «رمض» بوده، یکی از معانی آن، شدت تابش آفتاب بر خاک است.

استاد طاهری: رمضان یعنی زمانی که ما درمعرض تابش نور شدید فیض الهی قرار می گیریم. حاصل فیض الهی بر بشر، اشراق و ادراک، از جمله، درک حضور حق است. بیشتر اوقات که ما درمحضر او قرار می گیریم، متوجه این محضر نیستیم و حضور او را درک نمی کنیم. رسیدن به این درک، درجات مختلفی دارد. برای پیامبر اسلام(ص) شرایطی در اثر این فیض الهی ایجاد شده است که حاصل آن، نزول قرآن بوده است. بنابراین، در درجه اول، رمضان، اشاره به وضعیتی خاص است؛ نه زمانی خاص.

نامگذاری‌ ماه رمضان به این نام، برای این است که همه بدانند باید در این ایام، به این موضوع معطوف باشند. همانطور که ما روز معلم، روز کارگر، روز پرستار و ... داریم تا اگر روزهای دیگر یاد آن ها نبوده ایم، در روزی که به نام آن ها نامگذاری می شود، از آن ها قدردانی کنیم، رمضان هم قرار داده شده است تا اگر درباره رجوع به خود و ایجاد شرایطی برای برخورداری از فیض الهی غفلتی داریم، آن را جبران کنیم. از این نظر، ماه رمضان یک یادآوری است.

در زمان بت پرستی برای مردم عربستان، ماه رمضان مفهوم خاصی نداشته است. مردم مشغول خدایان خود بوده اند. در تاریخ اسلام، ابتدا ماه رمضان برای پیامبر رمضان واقعی شد؛ نه برای دیگران. پیامبر(ص) در یک حالت انقلاب درونی و در حالت محو عرفانی ماه رمضان را سپری کردند و اوج تحولات معرفتی ایشان منجر به دریافت یکجای قرآن شد که به همین مناسبت، باعث شد ماه نزول قرآن، از نظر معنوی شهرت یابد و به همه اعلام شود همان طور که رمضان پیامبر(ص) چنین دستاوردی داشته است، ماه رمضان می تواند برای همه تغییر دهنده زندگی باشد. مگر زندگی پیامبر(ص) عوض نشد؟ اگر برای ایشان مؤثر بوده، برای همه می تواند باشد.

کارشناس: بعضی از اهل لغت منشأ نام گذاری ماه ها را شرایط جغرافیائی، آب وهوائی و ویژگی خاص فرهنگی مردم دانسته اند، مثلا درابتدا، ماهی را که در آن گوئی زمین از شدت گرما می سوزد، رمضان نام گذاشتند؛ ماهی را که در آن مردم به منظوری خاص اعم از تجارت یا غیره آماده سفر می شدند، ذی القعده خواندند (برای قعود و نشستن شتران و مهیا شدن جهاز سفر) و ماهی را که در آن باید هرنوع تجارت یا جنگی متوقف اعلام می شد، محرّم نام گذاشتند.

استاد طاهری: احتمال دارد که این نام گذاری فقط به ویژگی های فصول منتسب نباشد، اگر به عقب برگردیم، می بینیم از آن روزی که انسان گفت «من کیستم؟» و «خالق کیست؟»، تاریخ بشریت آغاز شد .

اولین پرسش کننده حضرت آدم بود و از آن به بعد بشر معطوف شد به این که سازنده کیست و چه چیزی ساخته است. چون برنامه های اصلی وجودی انسان مثل میل طبیعی به پرستش (که امروزه بیشتر تصنعی شده است) فعال بود، به دنبال این نیاز درونی، زمان و مکانی خاص برای آن اختصاص یافت؛ مانند: معبد برای عبادت. همه اینها گونه ای طلب آگاهی بود. یعنی بشر می خواست بداند «از کجا آمده»، «چرا آمده» و «به کجا می خواهد برود». لذا زمانی که علم بشر صفر بود و هنوز منطقی نبود که بگوید این کار را بکنم تا چه بشود یا چه نشود، همان نیازی که در درون او شعله ور بود، او را واداشت زمان و مکان خاصی را برای پرستش اختصاص دهد. برای مثال، برای آتش پرستی آتشکده را ساخت و بعد که به خورشید پرستی وماه پرستی و... رو آورد روزهایی را نام گذاری کرد مانند ,Sunday Monday و ... (روز خورشید ، روزماه و...). سپس به تدریج بعد از یک تاریخچه چند هزارساله، یک روز را منحصراً به خدا اختصاص داد که در آن روز انجام کار شخصی حرام و ممنوع شد. درعهد عتیق این موضوع رسمیت قطعی پیدا کرد که روز خدا کار حرام است. به طور کلی با هدایت ادیان، برای کلیمی ها روز شنبه، برای مسیحی ها روز یکشنبه و برای مسلمان ها روز جمعه تقدس پیدا کرد. علاوه بر آن، انسان در طول سال هم تقسیم بندی های دیگری قرارداد. شاید بتوان آثار این مسأله را در یونان باستان ، ایران باستان و یا دیگر تمدن های قدیمی پیدا کرد. مثلا برای ایرانیان ایام نوروز نوعی آشتی با طبیعت است. این که باید با طبیعت در آشتی و مسالمت بود، موضوع جالبی است که آن زمان به فکر آنها رسیده است (این آشتی در شکل گسترده ترش همان هم فازی کیهانی است).

به تدریج «مراسم» متناسب با این ایده ها هم به وجود آمد که از ابتدا توسط افراد با بصیرت با یک هدف خاص پایه گذاری شد. جشن های مختلفی مثل جشن سده ، جشن مهرگان و... از آن جمله اند که درباره آنها به مطالب عمیقی بر می خوریم.

در عهد عتیق هم از یک سری عبادات چهل روزه یا اختصاص زمانهایی خاص، سخن گفته شده است. هر کدام از ماه های حرام، به نوعی انسان را از یک سری فعالیت ها منع کرده است تا فرصت کند به امور الهی و خودسازی بپردازد. برای مثال، در ماهی که ضیافت الله است، باید کارهای خاصی را به منزله خودسازی انجام داد و ... . همه اینها در عهد عتیق وجود داشته است و این طور نیست که در زمان اسلام برای اولین بار بنا گذاشته شده باشد (این امر در تورات و زبور هم مطرح بوده است). پس بشر این را فهمیده است که نباید همه وقتش را به تلاش برای بقاء و کار و فعالیت بگذراند؛ مثل امروز که دائم می دویم و به هیچ کاری هم نمی رسیم، حتی روز جمعه را هم از دست داده ایم و از آن معرفتی که در آن ماه ها و روزهای خاص پیش بینی شده بود، فقط یک نام و یک رسم و رسوم خالی از معرفت باقی مانده است.

بعضی ها تصور می کنند خداوند از انجام این مناسک منفعتی می طلبد و هرکس که صرفاً این مراسم را انجام دهد، خدا خوشش می آید و هر کس آن را ترک کند خدا ناراحت می شود؛ در حالی که خدا بی نیاز است که بگوید برای من کاری را بکنید یا نکنید و منظور از بیان خشنودی یا ناخشنودی خداوند در ادیان این است که انسان بداند در مسیر کمال چه چیزی برای او مفید یا مضر است. لزوم همه اینها به خودشناسی و خداشناسی بر می گردد و این دو از هم جدا نیست.

درباره روزه هم می دانستند که انسان وابسته به عادت می شود و روزه او را از آن نجات می دهد و به احتمال زیاد به بُعد معرفتی روزه واقف بوده اند. ما ماه رمضان را دوره ترک اعتیاد می دانیم؛ چون انسان موجودی عادت پذیر است. لذا همه به نوعی معتاد هستیم! هرکدام از ما نرم افزارهایی داریم که هر کدام مصلحتی می طلبند (مثلا این نرم افزار که وقتی راه سهل الوصولی هست، راه مشکل تر را دنبال نمی کنیم). این نرم افزارها درجای خودشان خوب هستند، اما وقتی اندیشه و رفتار ما تبدیل به عادت شود، بد است. اعتیاد می تواند جلوی پیشرفت های بعدی ما را بگیرد. بنابراین لازم است هر از چند گاهی تمامی سیستم های نرم افزاری را به هم بریزیم. همانطور که هرچند وقت یک بار برنامه های کامپیوترمان را بهگزینی می کنیم و برنامه های زائد را دور می ریزیم، لازم است به سراغ برنامه وجودمان برویم و سیستم چیدمان نرم افزاریمان را از این جهت زیر نظر گرفته، اصلاح کنیم.

روزه برنامه بهبودبخشی به وجودمان است. در واقع کمک می کند تا رنگ تعلق ها به سمت بی رنگی برود. این تعلق ها، هم جنبه ظاهری دارد وهم جنبه باطنی. متأسفانه با گذشت زمان، در رمضان فقط نمودهای ظاهری مثل نخوردن، بیشتر مورد نظر قرار گرفته است؛ درحالی که بخشی از این عادت ها، درونی است و نمود ظاهری ندارد.

به همین دلیل، در بعضی مذاهب، روزه چشم، روزه زبان، روزه اندیشه و روزه های مختلف دیگری هم هست. مثلا وقتی زبان ما به بدگوئی و به گفتن حرف های بیهوده عادت کرده است، باید این عادت ترک شود. یکی دیگر از مهمترین روزه ها نیز، روزه اندیشه است.

کارشناس : در احکام داریم که دروغ بستن به خدا روزه را باطل می کند.

استاد طاهری: بله دروغ گفتن درباره خدا (الله) بخشی از این ماجرا است. اگر معنای «الله» را بدانیم و دریابیم که هر جزئی از اجزای هستی اسمی از اسمای «الله» است، آن وقت معلوم می شود که حتی هتک حرمت به هستی و عدم رعایت تقدس آن هم می تواند دروغ بستن به خدا محسوب شود. به هر حال، اختصاص یک ماه در سال برای یک پدیده مهم زمان زیادی نیست؛ شاید کمتر از آن هم منظور را فراهم نکند. اگر منظور حاصل شود، مسیر زندگی انسان عوض می شود و گر نه، رمضان با ماه های دیگر سال فرقی ندارد.

کارشناس: رمضان تنها ماهی است که نامش در قرآن آمده است و ‌برخی ادعیه و روایات، به مبارک بودن این ماه تصریح دارند. از طرف دیگر، روایات ازاین سخن می گویند که تورات، انجیل، زبور، و صحف ابراهیم نیز در رمضان نازل شده اند.

استاد طاهری: باید با موضوع «ما رمیت اذ رمیت ...» : تو تیر نینداختی، من انداختم؛ ... آشنا باشیم، تا رمز این اشاره ها معلوم شود. این همان بحث «خود محور – خود محور» ؛ «خدامحور – خود محور» و «خدامحور – خدا محور» است.

در حالت «خود محور – خود محور»، انسان به دنبال اهدافی شخصی بوده، در راه این هدف، متکی به تلاش خودش است. در وضعیت «خدامحور – خود محور» هدف فرد، خداوند است؛ اما برای رسیدن به این هدف، به خودش اتکا دارد؛ نه خداوند. اما در حالت «خدا محور – خدا محور» هم هدف انسان، خود خداوند است و هم عامل رسیدن به این هدف، اوست.

به جایی نرسد کس به توانائی خویش                   الا تو چراغ رحمتش داری پیش

در حالت سوم (خدا محور – خدا محور) وضعیتی پیش می آید که کلام می شود کلام او؛ شمشیر بزنی، او زده است؛ تیربزنی، او زده است و ... . در واقع از آنجا به بعد محو شدن اتفاق می افتد؛ یعنی شخص از اوصاف بشری جدا می شود و هدفش، قرب او می گردد. وسیله این قرب هم خود او ( خدا ) است.

در ماه رمضان این موضوع شدت پیدا می کند. اینجا جهش های شگفت آوری می تواند اتفاق بیفتد. پس تعجب آور نیست که تورات، انجیل،...و قرآن در رمضان نازل شده باشد.

حالا ما از یک طرف با یک اسم درباره این ماه مواجه هستیم و از طرف دیگر با یک مفهوم خاص از آن که برای هر فردی می تواند معنا پیدا کند. رمضان هر فردی زمانی است که در آن زمان به شکستن رنگ تعلق برسد. ممکن است موسی در یک جایی به رمضان خودش رسیده باشد و عیسی هم در زمانی به رمضان خودش. یعنی هر کدام در زمانی توانسته اند محو شوند و به رنگ تعلق خود تسلط پیدا کنند.

اگر این اتفاق بیفتد، این ماه و این زمان، خاص می گردد و به واسطه همان اتفاق، «مبارک» می شود.

اینکه در قرآن می گوید: "یا ایها الذین آمنوا، آمنوا" به خاطر آن است که همه چیز منوط به ایمان است. کسی می تواند به ایمان دوم برسد که این معرفت را درک کرده باشد. کسی که درک نکرده باشد، هرگز نمی رسد. کسی که صرفاً غذا نخوردن هدف اوست، معلوم است برایش این اتفاق نمی افتد.

کارشناس: روایات متعددی با این مضمون داریم که وای برکسانی که ماه رمضان را پشت سر گذارند و بخشیده نشده باشند.

استاد طاهری: بخشایش مفهوم دارد. کسی که قدر و منزلت خود را پیدا نکند، محروم مانده است. اگر پیدا کرد، مورد بخشایش (مغفرت) محسوب می شود.

برای مثال، ما مکرر به بچه می گوئیم درس بخوان. یک روز کارنامه اش را می آورد با نمره 20. می گوئیم آهان، همین را می خواستم، تمام شد. می خواستم باسواد شوی، می خواستم قبول شوی و شدی. حالا راضی شدم.

این رضایت خدا، نمونه ای از رضایت او در قیامت است که قبلا در مباحث معاد راجع به آن صحبت کرده ایم.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر