۱۳۹۳-۰۴-۲۶

لیله القدر!

لیله القدر!


منظور از « ليلة القدر » البته از نقطه نظر ما، تا آنجا كه ما دريافت كرديم، اين است
كه انسان در ظلمت به سر مي برد و بديهي است، درست است؟ لذا ما الان در شب به سر مي بريم يعني انسان در سياهي و در شب بسر مي برد و در اين شبي كه بسر مي بريم محتاج چي هستيم؟ محتاج آب حيات و نور هستيم «و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند» (حافظ) در آن ظلمتي كه من قرار داشتم كه نمي دانستم چي به چي است به من آگاهي دادند، آب حيات چيست؟ آنجا كه مي گويند آب حيات، در اين داستان ها، افسانه ها صحبت از آب حيات، و اين حرف ها مي شود، صحبت از زندگي جاويد مي شود نه منظور اين است كه يك جايي، آبي هست مي خوري و عمر جاودانه پيدا مي كني كه عمر جاوداني ترم قبل صحبت كرديم يعني نيازمندي ابدي! اين حسني نيست كه ما برويم يك آبي گير بياوريم و بخوريم بعد هم عمر جاويد پيدا كنيم يعني تا ابدالدهر گوشت و مرغ و تخم مرغ! بدو، بدو، بدو! اين حسني نيست!

پس در واقع خيلي از مفاهيم در اسطوره ها در افسانه ها، در اشعار، در كتب مقدس سمبليك هستند و معاني خاصي دارند و يك معرفتي را مي خواهند انتقال بدهند. بنابراين از نظر ما، ما در تاريكي و سياهي و در شب به سر مي بريم، خيلي از عرفا بحث اين است كه مي گويند «نیمه شب» صحبت از «سحر» مي كنند، سحر درست زماني است كه سياهي مي خواهد تبديل شود به روشنايي، بعد همه افراد فكر مي كنند كه خداوند روز تعطيل است! روز نمي شود از خداوند آگاهي گرفت حتما بايد نصف شب باشد! خداوند نصف شب بهتر جواب آدم را مي دهد تا طول روز، در حالي كه « تو نه مثل آفتابي كه ظهور و غیبت افتد » درست است؟ تعطيلي ندارد، فرقي نمي كند، هر زماني انسان اگر بخواهد در ارتباط قرار بگيرد، درست است؟ تعطيلي ندارد، فرقي نمي كند، هر زماني انسان اگر بخواهد در ارتباط قرار بگيرد، مي تواند، نمي گويند « آقا ببخشيد! الان تعطيل است! الان ساعت كار نيست برويد يك ساعت ديگر بيايد، برويد پنج ساعت ديگر بياييد! » همچين چيزي نيست.

لذا هر جايي كه صحبت از ظلمت و تاريكي و شب و سحر و اينها مي شود، اشاره اي است به وضعيتي كه ما در آن قرار داريم و مي خواهد نيازمندي ما را به طلوع...« قُل اَعوُذ برِب الفلق » (فلق 1) « قسم به خداي روشني ها » خوب خداي تاريكي ها چي؟ پس در واقع مي خواهد بگويد ما در ظلمت هستيم و منتظر چي هستيم « قل اعوذ برب الفلق مِن شرَ ما خلق » (فلق 1-2 ) از شر آن چيزهايي كه خودش آفريده است « فاَلهمَهَا فُجوُرهَا و تقَواها » (شمس 8 ) اين را داد، آن را هم داد، شر را داده، خير را هم داده و اختيارش را هم به ما داده است. ما در اين ظلمت نشستيم منتظر خداي روشني، خداي روشني ها هستيم تا با آگاهي، تا با نور هدايت و آگاهي ما را نجات بدهد. مشكل انسان يك چيز بيشتر نيست، چيه؟ ناآگاهي است، هر كاري مي كند به خاطر اينكه ناآگاه است، اگر هر مسئله اي، هر مشكلي دارد به خاطر اين است كه ناآگاه است، اگر روي خوشبختي را نديده به خاطر ناآگاهي اش است.

(مطالب دوره 3 - استاد طاهری )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر