۱۳۹۳-۰۳-۲۷

آيافرادرمانی جمع آوری هفت نوع درمان است

آيافرادرمانی جمع آوری هفت نوع درمان است
1. تلقین
2. مراقبه یا مدیتیشن
3. انرژی درمانی
4. هاله درمانی
5. اتصال به منابع خاص
6. کمک گرفتن از نیروهای غیر بشری و غیر الهی
 7. سحر و جادو است ؟

چند پاسخ ساده:
۱. اولاً خیلی از مسائل متافیزیکی با دلیل و منطق و برهان فلسفی قابل اثبات نیست و فقط از طریق پلۀ عشق یعنی قانع شدن قلب می شود به درستی یا نادرستی این نوع امور پی برد. گاهی شما موضوعی علمی یا فلسفی یا دینی و ... را با هزار دلیل و منطق می خواهید اثبات کنید ولی قانع نمی شوند و از شما نمی پذیرند اما به محض اینکه یک تمثیل ساده برای آن موضوع ارائه می کنید با اینکه اساس تمثیل نه منطقی است و نه علمی اما از شما می پذیرند و اگر هم نپذیرند حداقل قانع می شوند برای همین است که در علم منطق "تمثیل" را اقناعی می دانند. بنابراین برای بسیاری از پرسشها زیاد نباید به دنبال پاسخهای علمی و منطقی گشت. خیلی از مسائل در قرآن کریم و کتب مقدس هست که منطقی به نظر نمی رسد اما نوعی اقناع شدن در آنها را احساس می کنید.
۲. ما هیچ اصراری بر قانع کردن مخالفان و منتقدان خود و اثبات حرف خویش بر آنان نداریم: و ما علیک الاّ البلاغ. بنابراین آشفته نمی شویم از اینکه آنان سخن ما را نپذیرند و حتی با ما دشمنی و عناد بورزند: امّا شاکراً و امّا کَفوراً. باید به همگان این حق را بدهیم که بفهمند یا نفهمند اشتباه بکنند یا نکنند. خود ما هم همینطور! ما شاهد خواهیم بود حتی نسبت به خود. اصرار نمی کنیم حتماً آنچه می گوییم و ادعا می کنیم درست است شاید ما هم داریم اشتباه می کنیم. تنها چیزی که ادعا داریم این است که ما تا اینجا اینها را فهمیده ایم شما ثابت کنید که ما اشتباه می کنیم ما را به اشتباهاتمان واقف کنید.
۳. اینکه می بینیم درمان از طریق فرادرمانی را بالاخره قبول کرده اند برایمان خوشایند و مایۀ دلگرمی است که یک مرحله در مباحثات خود گام به جلو برده ایم. با اینکه از قبل هم بر این امر واقف بوده اند اما به دلایلی بازگو نمی کردند.
۴. اینکه می گویند: "اما این درمانها ناشی از چیزی به اسم فرادرمانی نیست، چراکه اصلاً چیزی به این نام وجود ندارد" متوجه این منطق نمی شوم. گیریم که فرادرمانی وجود ندارد پس بفرمایند این درمان که از این طریق انجام می شود چه نامی دارد؟ حتماً خواهند گفت: جمع‌آوری هفت نوع درمان دیگر  است. خب! پس هیچ کدام از آنها نیست بلکه مجموعۀ آنهاست حالا چکار کنیم؟! وقتی از این درمان خواستیم اسم ببریم هر هفت نوع درمان را دنبال هم قطار کنیم؟ شما انگار بگویید این غذا آش نیست اصلا آشی وجود ندارد مجموعه یی از خوردنیهای دیگر مثل نخود و لوبیا و سبزی و نمک و غیره است. و این منطق قابل قبولی نیست.
۵. بفرض که فرادرمانی جمع آوری هفت نوع درمان دیگر است! خب!؟ نتیجه؟ اصلاً اشکال دارد که یک روش درمانی جدید به عرصۀ پزشکی معرفی گردد؟ آیا مجموعۀ درمانهای هفتگانه بودن عیب است؟ اگر عیب است بفرمایند چه عیبی دارد. یا نه! می فرمایند عیب نیست بلکه درمان فوق العاده یی هم نیست. خیلی خب! حالا چرا ناراحت اند؟ بگذارند مردم خودشان تصمیم بگیرند و قضاوت بکنند. انتقاد و بهانۀ این افراد دقیقاً مثل انتقاد مخالفان و دشمنان ملاصدراست. آنها هم در طول تاریخ همواره گفته اند: آخه آقا! این ملاصدرا چیز خاصی نگفته که! اومده چند تا فلسفه و کلام و عرفان را با برخی از آیات قرآن و احادیث و روایات و اندکی ذوق و هنر خودش مخلوط کرده و به خورد مردم داده! او فقط جمع آوری کننده است. در حالی که امروزه همه می دانند همین جمع آوری چند تا فلسفه و عرفان و حدیث و غیره حرف اول را در فلسفۀ اسلامی معاصر می زند.
۶. مهم نتیجه یی است که باید و می شود از هر چیزی گرفت. آدمی باید زیرک و هشیار باشد و منافع خود را به هر طریق تشخیص دهد. مگر نپذیرفتند که فرادرمانی درمانهایی هم دارد؟ خب! استفاده کنند! جلو آن را نگیرند! از نتایج این درمان استفاده کنند! مگر اینکه مشکل دیگری در میان است!
۷. گفته اند: "طاهری با مطالعات خود در همین هفت مورد، کپی‌برداریهایی از آنها کرده و به مردم تحویل داده ". بسیار خب! اما بفرمایند آیا طعم هر کدام از نخود و لوبیا و سبزی و رُبّ و نمک مساوی کلّ آش است؟ خودشان می گویند جمع آوری است! پس معلوم است طعم متفاوتی دارد! آن طعم متفاوت را چگونه توصیف می کنند؟ مطمئنا نخواهند گفت که طاهری وقتی فرادرمانی می کند گاهی تلقین می کند گاهی انرژی درمانی می کند گاهی هاله درمانی و گاهی فلان و بیسار!
پس معلوم است از نظر آنها فرادرمانی واقعاً درمانی است مستقل نه تکه تکه و مجموعۀ اجزای آن یک هدف واحدی را دنبال می کند نه اینکه هر تکه برای خود مستقل باشد. طوری شده که هرکس با این درمان مواجه می شود آن هفت درمان را در فرادرمانی مستقل و تکه تکه نمی بیند و با روش درمانی جدیدی مواجه می شود که تنها یک شکل دارد: چشمهایت را ببند ببین چه چیزی را احساس می کنی؟ همین. انگار به تعبیر این دوستان هفت درمان را فشرده اند و فرادرمانی از آن چکیده. تک تک آن هفت درمان قابلیتهای فرادرمانی را ندارند ولی وقتی باهم جمع می شوند یک طعم دیگری ایجاد می کنند که منتقدان را مجبور کرده به تکاپو بیفتند و به انتقاد و اتهام دست بیازند. حالا که می گویند ترکیبی از چند درمان است ما بر این باور ایم که تفاوت آن از جنس این هفت درمان نیست بلکه مربوط است به شعور و هوشمندی الهی: گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را.
۸. گفته اند: "... تا نام و مالی برای خود مهیا کند." تصور می کنم اندکی گشت و گذار در گلستان افکار استاد طاهری ما را از انتساب چنین تهمتهایی به ایشان باز بدارد. کتابهای ایشان بویژه "عرفان کیهانی" و "انسان و معرفت" و نیز مطالب کلاسهای عرفان ایشان چنان در اثبات شخصیت متعالی او وضوح دارد که نیاز به اثبات نیست مگر اینکه اطلاعی از الفبای عرفان نداشته باشیم. کافی است این آثار را در اختیار استادان و عالمان عرفان قرار دهند و بدون ذکر نام ایشان از آنان در خصوص درجه و کیفیت و محتوای این آثار بپرسند! چنانکه تاکنون استادان و بزرگان دینی و علمی بر این ادعا صحه گذاشته اند.
ضمن اینکه این تنها یک اتهام و افتراست و قابل دفاع و اثبات هم نیست اما چه کنیم که هنوز خیلی از ماها به اهمیت تقوای زبان پی نبرده ایم. شما کجا دیده اید کسی را که به خاطر نام و مال اینهمه فشار و تهدید و شکنجه را تحمل کند و ذره یی از یافته ها و تعالیم خود عقب نشینی نکند؟ اگر برای نام و مال بود خیلی پیش از اینها جاه طلبی و دنیاخواهی خود را رها کرده بود تا به زندگی راحت خود دوباره باز گردد اما همگی می دانند که مشکل اساسی مخالفان او همین تفکر و اندیشه های اوست نه نام جویی و مال جویی او. اینها اتهاماتی است تا شحصیت او را لکه دار کنند بلکه بتوانند تا حد امکان عده یی را از گرایش به این عرفان باز دارند.
۹. گفته اند: فرادرمانی مجموعه یی از هفت درمان است از جمله: تلقین. بیان این ادعاها آسان است اما اثبات آنها نه تنها مشکل بلکه در مواردی حتی محال است. تلقین زمانی اتفاق می افتد که فردی را در حضور خود داشته باشید و به او چیزی را تلقین کنید اما خود این دوستان هم می دانند که
در فرادرمانی مواردی هست که فرد حضور ندارد یا درمان یکطرفه اتفاق می افتد بدون اینکه فرد اطلاعی از این موضوع داشته باشد. خب! اگر تلقین است پس درمان یکطرفه چگونه اتفاق می افتد؟ در هیپنوتراپی چگونه این مسأله قابل اثبات و قابل باور است؟
در فرادرمانی روش غافلگیری هست و فرد هیچ تلقینی را از فرادرمانگر نمی شنود پس چگونه مورد تلقین قرار می گیرد؟
در فرادرمانی افرادی که به کما و اغما رفته اند یا افراد سالمندی که کمترین عکس العمل ذهنی و روانی و فیزیکی را دارند یا عقبمانده های ذهنی و امثال آنها درمانهایی می گیرند. آیا اینها هم مورد تلقین قرار می گیرند؟
در فرادرمانی درمانهای موضعی و غیرموضعی داریم و فقط دست بر موضعی از بدن فرد بیمار می گذاریم بدون اینکه توضیحی بدهیم اینجا هم تلقین هست؟ مگر با تلقین می شود درمان کرد؟!
در فرادرمانی عده یی را بدون اینکه اطلاع داشته باشند با پایاننامه درمان می کنند این هم تلقین است؟
حضور برخی از فرادرمانگران در نزد دعانویسان و طلسم نویسان بدون اینکه حرفی زده باشند موجب اختلال و پارازیت در کار آن طلسم نویسان می شود به طوری که گاهی حتی متوجه می شوند و فرادرمانگران را از مجلس خود بیرون می کنند. اینجا هم تلقین هست؟
باطل کردن طلسم و جادو هم با تلقین است؟
ممکن است بگویند تلقین در بعضی جاهاست همه جا نیست. خب! شش مورد دیگر را هم بررسی می کنیم ببینیم آن بعضی جاها کجاست!
۱۰.  مراقبه یا مدیتیشن: مدیتیشن نوعی آرام کردن ذهن و خالی کردن آن از تشتت و درگیری است معلوم است که با آن روش می توان به حدی از آرامش و حتی درمان رسید چون بسیاری از مشکلات و بیماریهای ما مربوط به ناآرامیهای ذهن است و وقتی ذهن آرام شد مشکل حل می شود. اما آیا با مدیتیشن می توان انواع ترمیمها را انجام داد؟ می توان مشکلات ویروسی ذهن را رفع نمود؟ می توان قابلیتها و توانمندیهای ذهنی و روانی و جسمی را ارتقا داد؟
خب! خیلی طبیعی است که مشترکاتی بین همۀ انواع طبهای مکمل و حتی پزشکی باشد اما هر گردی که گردو نیست.
۱۱.  انرژی درمانی و هاله درمانی: در انرژی درمانی درمانگر از انرژی خودش هزینه می کند و نقاط آسیب دیدۀ هاله های افراد را ترمیم می کند و برای همین هم دچار خستگی و تحلیل انرژی می شود اگر فرادرمانی روش خود را از انرژی درمانی گرفته پس چرا صدها و هزارها درمان همزمان برای فرادرمانگر هیچ ضعفی به دنبال ندارد و هیچ انرژی از او به تحلیل نمی برد؟ پس هر گردی گردو نیست. در انرژی درمانی انرژی را از طبیعت و محیط طبیعی می گیرند و گاهی حتی مجبور اند برای گرفتن این انرژی مسافتی را طی کنند و البته زحماتی را متقبل شوند و زمانی را هزینه کنند اما آیا در فرادرمانگری هم اینجنین است؟
 در کدام روش درمانی درمانگر وقتی درمان می کند خودش هم درمان می شود؟
۱۲. اتصال به منابع خاص و کمک گرفتن از نیروهای غیر بشری و غیر الهی: مدعیان و منتقدان باید اثبات کنند چگونه به نیروهای الهی دست پیدا کرده اند و از آن نیروها شناخت کافی دارند که به این آسانی می توانند تشخیص دهند اتصال فرادرمانی به نیروهای غیر الهی است. اصلاً معیار تشخیص چیست؟ نیروی الهی و غیرالهی چه تفاوتهایی با هم دارند؟ اسم آن نیروهای غیرالهی چیست؟ آیا مثلاً نیروی کیهانی و پرانا را الهی می دانند یا غیرالهی؟ حوزه های پلاریتی در انسانها الهی است یا غیر الهی؟ اگر الهی است پس ما با نیروهای الهی داریم کار می کنیم و اگر غیر الهی است به چه موجود یا موجوداتی منسوب است؟ آن نیروها را کدام منبع غیرالهی در اختیار هستی و بشر قرار داده است؟ آیا این نیروها مثل همین نیروی کیهانی کارکردی منفی و مخرب دارند؟ آیا در جهت ضدکمال و شیطان است؟ اگر نیست پس غیرالهی نیست.
ضمن اینکه آیا اساسنامۀ عرفان کیهانی را خوانده اند که اساس این مکتب بر نفی من دون الله و شرک است؟ آیا این ادعا افترا نیست؟ بد نیست اندکی مطالعه کنند در کتب استاد و مباحث کلاسی ایشان تا ببینند مهمترین و مشهورین پایه های فکری عرفان حلقه(کیهانی) بر چه تعالیمی قرار گرفته است. با این تخریبها راه به جایی نخواهند برد. وقتی که مردم پی به تعالیم عرفان حلقه ببرند و مشاهده کنند که این انتقادات عمدتاً افترا و تهمت بوده این دوستان چه جوابی خواهند داشت؟ آیا بیش از پیش تضعیف نخواهند شد؟
۱۳. سحر و جادو: تصور می کنم کمتر کسی از مبارزۀ عملی تعلیم یافتگان عرفان حلقه با سحر و طلسم و جادو بیخبر اند. با این توصیف نمی دانم این ادعا را چگونه برای خودم توجیه کنم؟! اندکی تأمل و احتیاط بد نیست. اینهمه از روی احساسات و هیجانات و خشم و نفرت به عرفان کیهانی تاختن ثمری جز عزت یافتن بیش از پیش این مکتب نخواهد داشت چنانکه این چند سال هم مردم با پی بردن به این امر سیل وار وارد دین الهی می شوند: یدخلون فی دین الله افواجا. بزودی شاهد خواهیم بود خود همین دوستان مخالف هم در زمرۀ مکتب عرفان حلقه قرار خواهند گرفت و دوستانه با یکدیگر در مسیر ارتقا و رشد گام خواهیم زد.
از خداوند شاهدی و بیطرفی و دوری از تعصب را برای بشریت درخواست می کنم!

فرادرمانی درمان فرا مکان

گفت پیغامبـر که یـزدان مجیـد        از پـی هــر درد درمــان آفـریــد
لیک زآن درمان نبینی رنگ و بو         بهـر درد خـویـش بی فـرمــان او
چشــم را ای چــاره جــو ! در لامکــان        هین بنه چون چشم کشته سوی جان
این جهان از بی جهت پیدا شده ست        که ز بیجـایی جهـان را جـا شده ست
باز گرد از هست سوی نیستی        طـالــب ربـّی و ربـّـانـی استـی
جای دخل است این عـدم از وی مرم        جای خرج است این وجود بیش و کم
کارگاه صنع حق چون نیستی است       جز معطل در جهـان هست کیست
یــاد ده مـا را سخنهــای دقیــق        که تو را رحـم آورد آن ای رفیق
هم دعـا از تو اجابت هم ز تو        ایمنی از تو مهابـت هم ز تو
گـر خطـا گفتیـم اصلاحـش تـو کـن       مصلحی تو ای تو سلطان سخن
(مثنوی: دفتر۲)



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر