سوال (15): آیا کسی به خدا و عرفان نزدیک تر می شود و با خدا احساس دوستی بیشتری می کند، در این دنیا زجر و مصیبت بیشتری دارد؟
پاسخ: ببینید یک بخشی از قضیه اتوماتیک است، وقتی می فهمید ، یک تشخیص هایی دارید، قیاس هایی دارید، ارزیابی هایی دارید که آن ارزیابی برای شما مسئولیت می آورد بار روی دوش شما می گذارد. وقتی یک مطلبی را می دانید مسئول می شوید، وقتی نمی دانید هیچی. بنابراین شما می بینید وقتی در یک جامعه ای هر چه بیشتر آگاه هستید مسئولیت تان بیشتر می شود، خود همین یک باری را به دوش تان می گذارد.
یک کسی که قدرت دستش است با آنکه قدرت ندارد، آنکه ثروت دارد با آنکه ندارد، آنکه می داند با آنکه نمی داند، اینها میدان آزمایش مختلف هستند که بار مسئولیت شان فرق می کند. این دیگه اتوماتیک است، نه اینکه خدا بیاید بگوید که بیشتر یاد گرفتی من هم الان بار بیشتری می گذارم روی دوش تو، بطور اتوماتیک این قضیه است.
مثلاً ما قبلاً نمی دانستیم شعور الهی وجود دارد، بعد فهمیدیم که یک چنین چیزی وجود دارد. قبل و بعد از این چقدر مسایل ما، مسئولیت هایمان تغییر کرد، چقدر شما خودتان وقت گذاشتید که اگر این را نمی دانستید لازم نبود این وقت هارا بگذارید.
بنابراین اینطور نیست که خداوند بطور شخصی و دلبخواهی بیاید بار بگذارد روی افراد ، چیزی بنام دلبخواهی وجود ندارد، عدالت نمی گذارد وجود داشته باشد، اگر بار بگذارند باید روی همه بگذارند، اگر بار نگذارند باید روی هیچکس نگذارند. بنابراین چه چیزی تعیین می کند که به هر کسی بار چقدر تعیین بشود، یکسری قوانین است، اینها باعث می شود که بار روی ما گذاشته بشود یا نشود. اما ممکن است حالا یک سوالی پیش بیاید، بگوئیم که خوب آقا بهتر است که ندانیم، مسئولیت مان کمتر است آیا این درست است یا نه؟ خوب این شخص اینجا را می رود، در مرحله ی بعد سواد بعد را ندارد، آنجا گیر می افتد. بعد از اینجا (دنیا) چیزی نمی داند و نا آگاه است. از یک نظر مسئولیت ندارد ولی از یک نقطه نظر دیگر محروم است و زجر می کشد.
نمی داند شعور الهی وجود دارد، که بلند شود شب، نصف شب برای یکی کاری انجام بدهد. اینکار را نمی کند ولی خودش هم محروم است و زجر نا آگاهیش را می کشد. حالا صرفه با آگاهی بودن است یا صرفه با نا آگاهی بودن است؟
وقتی حساب و کتاب بکنیم، دقیق بنشینیم همه ی فاکتورها و مسایل را بیاوریم در ماجرا، می بینیم که صرفه با آگاهی است. یعنی عیب ندارد مسئولیت گردن ما بیاید ولی آگاه باشیم. هم از یک نقطه نظرهایی اینجا به نفعمان است و هم در زندگی های بعدی با سواد آن زندگی خواهیم بود نه بی سوادش.
در مورد مصیبت، مصیبت آن چیزی است که اصابت می کند، هر چیزی که اصابت کند می شود مصیبت (قرائت آیه 156 بقره).
ما یکی از چیزهایی که داریم این است که موقع تولد نوزادی سر از پا نمی شناسیم و موقع مرگ هم به یک صورت دیگر واکنش نشان می دهیم، نه این نه آن، اینها تعادلی می خواهد که در واقع از اوئیم بسوی او روان . نه اینجا لازم است که خیلی سر از پا نشناسیم ، نه آنجا لازم است که تعادل خودمان را کنترل خودمان را از دست بدهیم، اصل مساله مصیبت را ما به این معنا گرفتیم یعنی هر چیزی اصابت بکند خوب و بدش می شود مصیبت. بعبارتی وقتی می آئیم در این ماجرا می بینیم که ما یک اصلی را گرفتیم و محورمان آن اصل است، اصل (انا لله واناالیه راجعون)، بقیه اش همه اش بازی است حول این محور، حول این حلقه. ما قرار است که یک کاری بکنیم و این کار را می خواهیم بکنیم طبق بررسی هایی که با هم انجام دادیم، دیدیم که تسلیم بشویم چون با هم تحقیق کردیم، ما چیزی را یک طرفه نگفتیم، در چند حلقه آزمایش کردیم، دیدیم وقتی تسلیم می شویم ما می توانیم یک بهره مند داشته باشیم که اگر تسلیم نمی شدیم آنها را در اختیار نداشتیم.
(دوره 5 جلسه 4 زنگ اول) CD صوتی
پاسخ: ببینید یک بخشی از قضیه اتوماتیک است، وقتی می فهمید ، یک تشخیص هایی دارید، قیاس هایی دارید، ارزیابی هایی دارید که آن ارزیابی برای شما مسئولیت می آورد بار روی دوش شما می گذارد. وقتی یک مطلبی را می دانید مسئول می شوید، وقتی نمی دانید هیچی. بنابراین شما می بینید وقتی در یک جامعه ای هر چه بیشتر آگاه هستید مسئولیت تان بیشتر می شود، خود همین یک باری را به دوش تان می گذارد.
یک کسی که قدرت دستش است با آنکه قدرت ندارد، آنکه ثروت دارد با آنکه ندارد، آنکه می داند با آنکه نمی داند، اینها میدان آزمایش مختلف هستند که بار مسئولیت شان فرق می کند. این دیگه اتوماتیک است، نه اینکه خدا بیاید بگوید که بیشتر یاد گرفتی من هم الان بار بیشتری می گذارم روی دوش تو، بطور اتوماتیک این قضیه است.
مثلاً ما قبلاً نمی دانستیم شعور الهی وجود دارد، بعد فهمیدیم که یک چنین چیزی وجود دارد. قبل و بعد از این چقدر مسایل ما، مسئولیت هایمان تغییر کرد، چقدر شما خودتان وقت گذاشتید که اگر این را نمی دانستید لازم نبود این وقت هارا بگذارید.
بنابراین اینطور نیست که خداوند بطور شخصی و دلبخواهی بیاید بار بگذارد روی افراد ، چیزی بنام دلبخواهی وجود ندارد، عدالت نمی گذارد وجود داشته باشد، اگر بار بگذارند باید روی همه بگذارند، اگر بار نگذارند باید روی هیچکس نگذارند. بنابراین چه چیزی تعیین می کند که به هر کسی بار چقدر تعیین بشود، یکسری قوانین است، اینها باعث می شود که بار روی ما گذاشته بشود یا نشود. اما ممکن است حالا یک سوالی پیش بیاید، بگوئیم که خوب آقا بهتر است که ندانیم، مسئولیت مان کمتر است آیا این درست است یا نه؟ خوب این شخص اینجا را می رود، در مرحله ی بعد سواد بعد را ندارد، آنجا گیر می افتد. بعد از اینجا (دنیا) چیزی نمی داند و نا آگاه است. از یک نظر مسئولیت ندارد ولی از یک نقطه نظر دیگر محروم است و زجر می کشد.
نمی داند شعور الهی وجود دارد، که بلند شود شب، نصف شب برای یکی کاری انجام بدهد. اینکار را نمی کند ولی خودش هم محروم است و زجر نا آگاهیش را می کشد. حالا صرفه با آگاهی بودن است یا صرفه با نا آگاهی بودن است؟
وقتی حساب و کتاب بکنیم، دقیق بنشینیم همه ی فاکتورها و مسایل را بیاوریم در ماجرا، می بینیم که صرفه با آگاهی است. یعنی عیب ندارد مسئولیت گردن ما بیاید ولی آگاه باشیم. هم از یک نقطه نظرهایی اینجا به نفعمان است و هم در زندگی های بعدی با سواد آن زندگی خواهیم بود نه بی سوادش.
در مورد مصیبت، مصیبت آن چیزی است که اصابت می کند، هر چیزی که اصابت کند می شود مصیبت (قرائت آیه 156 بقره).
ما یکی از چیزهایی که داریم این است که موقع تولد نوزادی سر از پا نمی شناسیم و موقع مرگ هم به یک صورت دیگر واکنش نشان می دهیم، نه این نه آن، اینها تعادلی می خواهد که در واقع از اوئیم بسوی او روان . نه اینجا لازم است که خیلی سر از پا نشناسیم ، نه آنجا لازم است که تعادل خودمان را کنترل خودمان را از دست بدهیم، اصل مساله مصیبت را ما به این معنا گرفتیم یعنی هر چیزی اصابت بکند خوب و بدش می شود مصیبت. بعبارتی وقتی می آئیم در این ماجرا می بینیم که ما یک اصلی را گرفتیم و محورمان آن اصل است، اصل (انا لله واناالیه راجعون)، بقیه اش همه اش بازی است حول این محور، حول این حلقه. ما قرار است که یک کاری بکنیم و این کار را می خواهیم بکنیم طبق بررسی هایی که با هم انجام دادیم، دیدیم که تسلیم بشویم چون با هم تحقیق کردیم، ما چیزی را یک طرفه نگفتیم، در چند حلقه آزمایش کردیم، دیدیم وقتی تسلیم می شویم ما می توانیم یک بهره مند داشته باشیم که اگر تسلیم نمی شدیم آنها را در اختیار نداشتیم.
(دوره 5 جلسه 4 زنگ اول) CD صوتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر