استعداد و قابلیت
استعداد = زمینه بالقوه
قابلیت = زمینه بالفعل (استعداد بالفعل)
ما یک سری استعداد ریشه ای داریم که این استعدادهای ریشه ای، استعداد است، یعنی انسان نخستین هم، همان استعدادهائی را داشته که ما الان داریم، منتها با این تفاوت که همه سوئیچها در انسان نخستین OFF بوده، اینجا یک بخشی از سوئیچها از خاموش بودن در آمده و روشن شده، وقتی که اولین تظاهر که حیات ایجاد شده قبل از این تظاهر، که رفتاری نبوده که در ژن ثبت بشود، باید اولین رفتار، سر بزند که ماحصل آن رفتار در بایگانی (ژن) ثبت بشود، یعنی اولین رفتار براین مبنا بوده که استعداد موجود بوده.
استعداد موجود بوده، اولین رفتار انجام شده و بعد از آن سابقه اش رفته در ژن. پیوند مثبت و منفی ای بوده، قانون مندل کار گذاشته شده بوده، قانون مندل (وراثت) فعال شده قبل از این که پیوندی رخ بدهد، قانون مندل فعال نبوده که، قانون مندل هم که بعدا طراحی نشده که، یعنی این طور نبوده که بعد از هزاران سال قانون مندل خود به خود تعریف بشود و در ما کار گذاشته بشود. سوال این است که قانون مندل از ابتدا در ما وجود داشته یا نه بعدا طراحی شده؟ یعنی لحظه ای که اسم ما شده انسان، این طراحی و برنامه ریزی انجام شده و ما بعدا فهمیدیم که مسئله وراثت، خود قانونمند است.
طبق دیاگرام بالا در خصوص بحث استعداد، زمینه بالقوه و قابلیت، زمینه بالفعل همان استعداد است و در ابتدا، استارت استعداد ریشه ای (که در آن من برنامه ریزی شده موجود بوده) خورده شده به استعداد ثانویه می آید، یعنی الان ما در استعداد ثانویه هستیم.
استعداد ثانویه قابلیت ایجاد پیام شیمیائی را فراهم می کند، بعد وارد ژن می شود و از ژن هم به استعداد ثانویه. حالا می خواهد عیب باشد یا حسن. یک فیدبک از خودش دارد و موضوع دیگری را هم که می رساند این است که
ما منفرد نیستیم و ما مرتبط هستیم با نسل گذشته و با نسل بعدی و با همه در واقع ما متحدا مفهوم داریم و این ژن این قضیه را دارد می گذارد رو دست ما. یعنی مکانیزمی به کار رفته که ما مجزا نشویم، نمی توانیم مجزا بشویم. بنابراین با نسل گذشته و نسل بعدی مرتبطیم. اشتباهات امروز ما گریبانگیر نسل بعدی می شود. امتیازات کارمان هم به نسل بعدی منتقل می شود.
دوره سايمنتولوژي - استاد طاهري
استعداد = زمینه بالقوه
قابلیت = زمینه بالفعل (استعداد بالفعل)
ما یک سری استعداد ریشه ای داریم که این استعدادهای ریشه ای، استعداد است، یعنی انسان نخستین هم، همان استعدادهائی را داشته که ما الان داریم، منتها با این تفاوت که همه سوئیچها در انسان نخستین OFF بوده، اینجا یک بخشی از سوئیچها از خاموش بودن در آمده و روشن شده، وقتی که اولین تظاهر که حیات ایجاد شده قبل از این تظاهر، که رفتاری نبوده که در ژن ثبت بشود، باید اولین رفتار، سر بزند که ماحصل آن رفتار در بایگانی (ژن) ثبت بشود، یعنی اولین رفتار براین مبنا بوده که استعداد موجود بوده.
استعداد موجود بوده، اولین رفتار انجام شده و بعد از آن سابقه اش رفته در ژن. پیوند مثبت و منفی ای بوده، قانون مندل کار گذاشته شده بوده، قانون مندل (وراثت) فعال شده قبل از این که پیوندی رخ بدهد، قانون مندل فعال نبوده که، قانون مندل هم که بعدا طراحی نشده که، یعنی این طور نبوده که بعد از هزاران سال قانون مندل خود به خود تعریف بشود و در ما کار گذاشته بشود. سوال این است که قانون مندل از ابتدا در ما وجود داشته یا نه بعدا طراحی شده؟ یعنی لحظه ای که اسم ما شده انسان، این طراحی و برنامه ریزی انجام شده و ما بعدا فهمیدیم که مسئله وراثت، خود قانونمند است.
طبق دیاگرام بالا در خصوص بحث استعداد، زمینه بالقوه و قابلیت، زمینه بالفعل همان استعداد است و در ابتدا، استارت استعداد ریشه ای (که در آن من برنامه ریزی شده موجود بوده) خورده شده به استعداد ثانویه می آید، یعنی الان ما در استعداد ثانویه هستیم.
استعداد ثانویه قابلیت ایجاد پیام شیمیائی را فراهم می کند، بعد وارد ژن می شود و از ژن هم به استعداد ثانویه. حالا می خواهد عیب باشد یا حسن. یک فیدبک از خودش دارد و موضوع دیگری را هم که می رساند این است که
ما منفرد نیستیم و ما مرتبط هستیم با نسل گذشته و با نسل بعدی و با همه در واقع ما متحدا مفهوم داریم و این ژن این قضیه را دارد می گذارد رو دست ما. یعنی مکانیزمی به کار رفته که ما مجزا نشویم، نمی توانیم مجزا بشویم. بنابراین با نسل گذشته و نسل بعدی مرتبطیم. اشتباهات امروز ما گریبانگیر نسل بعدی می شود. امتیازات کارمان هم به نسل بعدی منتقل می شود.
دوره سايمنتولوژي - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر