نایِ ناچیز :
نشستی در دلم ، بارِ تو دارم
به زاداش منتظر ، دردِ تو دارم
بپیچی با دلم ، دین ام بلرزد
به رقص کافری ، ذوقِ تو دارم
تو بیداری وجان، تبدار ومدهوش
شکوفا می شوم ، عطرِتو دارم
کشم دردات ، چو مانی درتقلا
تو مهر آئین و ایمان بر تو دارم
چنان نی زن، دگر نی ها نسوزد
که نای ام ، از نیستانِ تو دارم
به آوازم شکافد ، هر دلِ سنگ
کزین تیشه زنی، قصدِ تو دارم
چه فرمایی به دل، فرمان پذیرم
جنون آسایم و عشقِ تو دارم
به حُسنِ یوسفی، درچاهِ دل باش
به رگ زخمی ، زسیمای تو دارم
رگ
هدیه ای بسیار ناب از همسفر گرامی جناب Rag Art با طلب خیر
نشستی در دلم ، بارِ تو دارم
به زاداش منتظر ، دردِ تو دارم
بپیچی با دلم ، دین ام بلرزد
به رقص کافری ، ذوقِ تو دارم
تو بیداری وجان، تبدار ومدهوش
شکوفا می شوم ، عطرِتو دارم
کشم دردات ، چو مانی درتقلا
تو مهر آئین و ایمان بر تو دارم
چنان نی زن، دگر نی ها نسوزد
که نای ام ، از نیستانِ تو دارم
به آوازم شکافد ، هر دلِ سنگ
کزین تیشه زنی، قصدِ تو دارم
چه فرمایی به دل، فرمان پذیرم
جنون آسایم و عشقِ تو دارم
به حُسنِ یوسفی، درچاهِ دل باش
به رگ زخمی ، زسیمای تو دارم
رگ
هدیه ای بسیار ناب از همسفر گرامی جناب Rag Art با طلب خیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر