اصل آگاهي از خود
تنها موجودي که مي داند هست و از خودش آگاه است، ما هستيم و همين ماجراست که در واقع، بحثي به نام کمال و ضد کمال و ساير انگيزه ها معنا و مفهوم پيدا کرده. دانستن اين مسئله و اشراف به آن خيلي مسائل را مي تواند حل بکند، خيلي از تضادها و درگيريهاي ذهني را که بشر با آنها دست به گريبان است را حل مي کند. براي اين که مسئله ضد کمال، يک مسئله اي است که براي ما يک مقدار افکار توهم آميزي را ايجاد مي کند، ما خيلي از تقصيرهاي خودمان را مي اندازيم گردن ديگران ! خيلي از مسائلمان را مثلا مي گوئيم شيطان من را گول زد، يعني يک عامل بيروني را داريم مد نظر قرار مي دهيم. مي گوئيم شبکه منفي اين طوري کرد، شبکه منفي آن جوري کرد، ولي همه عوامل که داريم راجع به آنها صحبت مي کنيم در ماست، نماينده هاي اين دو شبکه يا عوامل اجرائي اين دو شبکه همينجا در ماست، يعني ما هر کاري داريم بايد با خودمان کار داشته باشيم و شناخت اين مسائل کمک مي کند ما بهتر بتوانيم يک برنامه ريزيهائي که مد نظرمان است، بهتر دنبال کنيم.
ما حصل همه اين قضايا در يک پديده استثنائي به نام اختيار هست که به مادربرد اصلي مرتبط مي شود و برنامه مادربرد اصلي را مي دهد، حالا در اين مادربرد اصلي ما کيفيت طلب هستيم، جستجو گر هستيم، از وجود خودمان آگاه هستيم و نرم افزارهاي تشخيص و قياس و ارزيابي را به خاطر وجود مسئله اختيار مي بايد داشته باشيم.
وقتي که گفته شد به اين درخت نزديک نشويد ما هم با بحث تشخيص، هم با قياس، هم با ارزيابي روبرو شديم، ما کيفيت طلبي کرديم، گفتيم که اين طرف زندگي بخور و نمير است و آن طرف زندگي پر تلاطمي است، اينها همه نشان مي دهد که قياس کرديم و چرا پر تلاطم را انتخاب کرديم؟ چون اصلا ماجراجو هستيم، يعني اينها نرم افزاري است، اگر در نرم افزار ما، ماجراجوئي نگذارند، چطوري ما مي توانيم بيائيم ماجراجو بشويم؟ نمي شود. بايد عاملش موجود باشد، فقط بماند بحث اکتيو شدن و فعال شدن يا عدم فعال بودن. ولي برنامه اش هست.
دوره سايمنتولوژي - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر