درک قانون صليب در روح جمعي بشريت...
قانون صليب؛
اين صليب زندگي است، هر كسي صليب خودش را بر دوش مي كشد، يعني سنگيني بار زندگي را بر دوش مي كشد، خواه مثبت باشد، خواه منفي باشد. آن كسي كه در شبكه مثبت است، سختي هاي زندگي را مي كشد، آن كسي هم كه در شبكه منفي است به همچنين، درست است يا نه؟ مثلا همه انبياء و اولياء سختي ها و مشقت هاي زندگي شان زبان زد است، او هم كه منفي است، او هم همين طور است، آن هم هيچ فرقي نمي كند و هر كسي صليب خودش را بر دوش مي كشد. منتها يكي به خاطر اين طرف مصلوب مي شود، يكي به خاطر آن طرف مصلوب مي شود. حالا من آن طرف را نوشتم، عكس شان اين طرف است.
چون در داستان عيسي مسيح( ع) در آنجا هم از زبان مسيحيت نقل است كه همراه با عيسي مسيح كسان ديگري هم مصلوب شدند، آن ها براي چه مصلوب شدند؟ دزد و راهزن و اين ها بودند. پس يك طرف مي بيني عيسي مسيح( ع) مصلوب است، سمبليك است، اين ها همه درس است، موضوع اين نيست كه اين داستان اتفاق افتاده باشد يا نيفتاده باشد، اصلا اينها مهم نيست. مهم نيست كه عاشورا اتفاق افتاده باشد يا نيفتاده باشد به صورت داستان هم حتي اگر نگاه كنيم، آن درس هاي لازمه در آن هست. در آنجا در داستان حضرت عيسي مسيح ( ع) اين درس هست و به خاطر اين طرف مصلوب شدن و به خاطر آن طرف مصلوب شدن را دارد. يك موضوعي كه هست لشگريان خدا جنود الله، جنود شيطان لشگريان شيطان، لشگريان خدا اين ها و لشگريان شيطان اين ها.
اگر غم لشگر انگيزد كه خون عاشقان ريزد // من و ساقي بهم سازيم و بنيادش براندازيم
( حافظ)
محال ممكن است، يك كسي در شبكه مثبت باشد، افسرده شود، محال ممكن است يكي در شبكه مثبت باشد، مضطرب شود، دچار ترس شود، نااميد شود، دچار حزن و غم و اين ها شود. «اِن اولياء الله لا خوَف علَيَهمِ و لا همُ يَحزنَوُن» (يونس ?? ). آنهايي كه به خدا نزديك شدند نه ترس و نه حزن، هيچ كدام شامل حالشان نمي شود.
مطالب دوره دو *** استاد محمد علي طاهري
قانون صليب؛
اين صليب زندگي است، هر كسي صليب خودش را بر دوش مي كشد، يعني سنگيني بار زندگي را بر دوش مي كشد، خواه مثبت باشد، خواه منفي باشد. آن كسي كه در شبكه مثبت است، سختي هاي زندگي را مي كشد، آن كسي هم كه در شبكه منفي است به همچنين، درست است يا نه؟ مثلا همه انبياء و اولياء سختي ها و مشقت هاي زندگي شان زبان زد است، او هم كه منفي است، او هم همين طور است، آن هم هيچ فرقي نمي كند و هر كسي صليب خودش را بر دوش مي كشد. منتها يكي به خاطر اين طرف مصلوب مي شود، يكي به خاطر آن طرف مصلوب مي شود. حالا من آن طرف را نوشتم، عكس شان اين طرف است.
چون در داستان عيسي مسيح( ع) در آنجا هم از زبان مسيحيت نقل است كه همراه با عيسي مسيح كسان ديگري هم مصلوب شدند، آن ها براي چه مصلوب شدند؟ دزد و راهزن و اين ها بودند. پس يك طرف مي بيني عيسي مسيح( ع) مصلوب است، سمبليك است، اين ها همه درس است، موضوع اين نيست كه اين داستان اتفاق افتاده باشد يا نيفتاده باشد، اصلا اينها مهم نيست. مهم نيست كه عاشورا اتفاق افتاده باشد يا نيفتاده باشد به صورت داستان هم حتي اگر نگاه كنيم، آن درس هاي لازمه در آن هست. در آنجا در داستان حضرت عيسي مسيح ( ع) اين درس هست و به خاطر اين طرف مصلوب شدن و به خاطر آن طرف مصلوب شدن را دارد. يك موضوعي كه هست لشگريان خدا جنود الله، جنود شيطان لشگريان شيطان، لشگريان خدا اين ها و لشگريان شيطان اين ها.
اگر غم لشگر انگيزد كه خون عاشقان ريزد // من و ساقي بهم سازيم و بنيادش براندازيم
( حافظ)
محال ممكن است، يك كسي در شبكه مثبت باشد، افسرده شود، محال ممكن است يكي در شبكه مثبت باشد، مضطرب شود، دچار ترس شود، نااميد شود، دچار حزن و غم و اين ها شود. «اِن اولياء الله لا خوَف علَيَهمِ و لا همُ يَحزنَوُن» (يونس ?? ). آنهايي كه به خدا نزديك شدند نه ترس و نه حزن، هيچ كدام شامل حالشان نمي شود.
مطالب دوره دو *** استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر