آيا اگر قابليت ما از ابتدا در وجود ما بوده،
سؤال:
آيا اگر قابليت ما از ابتدا در وجود ما بوده، پس ژن اينجا چه کاره است، چون ژن فقط در اين مرحله اکوسيستم مي باشد؟
پاسخ:
اگر قابليتها و استعدادها در مورد ما تعريف نشده باشد يا در مورد هر عاملي تعريف نشده باشد، اصلا بروزش امکان پذير نيست و تا رفتاري سر نزند، امکان ذخيره اش در ژن نيست.
بايد ژن را به دو بخش تقسيم بکنيم:
- يک بخش سخت افزاري و
- يک بخش نرم افزاري.
بخش سخت افزاري ژن همان قانون مندل است. اگر پدر و مادري نباشند، آيا فرزندي هست که ما ببينيم رنگ چشمش چي مي شود؟
بقيه قسمتهايش هم با استدلالهاي مشابهي برمي خوريم و مي بينيم که اگر رفتار نباشد اصلا اين رفتار نمي رود در ژن.
در مورد اعتياد ما ژن داريم، يعني يک سوئيچ داريم از روز اول داشتيم در مورد همه چيز، در ژن ما سوئيچ داريم که بعضي از اين سوئيچها شيميائي است، يعني از همان روز اول امکان معتاد شدن را در ما گذاشتند که ما الان مي توانيم معتاد بشويم !
اگر اين قابليت را در ما نمي گذاشتند که ما معتاد بشويم که ما الان نمي توانستيم معتاد شويم ! لذا در يک موش هم اين مسئله تعريف شده، به موش يک انرژي سهل و آسان بدهيم، بعد از يک مدتي معتاد آن انرژي مي شود، ديگر از خوردن پنير سر باز مي زند.
در يک بخش از ژن نقش بايگاني است، در بخش ديگري نقش Match کردن خصوصيات فيزيکي و ... نسل گذشته است، اينها را با هم Match مي کند که اگر در نسل قبل يکي رنگ چشمش سبز است، طبق چه قاعده اي ما فرزندشان را طراحي بکنيم.
يک بخش ژن سخت افزار است، طراحي سخت افزاري است، تيپهاي سخت افزاري، طبع سخت افزاري که به اين بحثها هم مي رسيم مثل تيپهاي دموي، صفراوي، بلغمي، سوداوي. اينها در واقع طراحي سخت افزاري است. يک بخش هم طراحي نرم افزاري است، مثل ژن اعتياد يک عامل دروني و ذهني و ماجراي دروني است، ولي آنجا آثار سوء سابقه يا در جاهائي حسن سابقه است، مثل طول عمر. که ژن اينها را ثبت و ضبط مي کند. پس اول بايد يک چيزهائي باشد که به دنبال آن برنامه ها بتواند وجود داشته باشد.
دوره سايمنتولوژي - استاد طاهري
سؤال:
آيا اگر قابليت ما از ابتدا در وجود ما بوده، پس ژن اينجا چه کاره است، چون ژن فقط در اين مرحله اکوسيستم مي باشد؟
پاسخ:
اگر قابليتها و استعدادها در مورد ما تعريف نشده باشد يا در مورد هر عاملي تعريف نشده باشد، اصلا بروزش امکان پذير نيست و تا رفتاري سر نزند، امکان ذخيره اش در ژن نيست.
بايد ژن را به دو بخش تقسيم بکنيم:
- يک بخش سخت افزاري و
- يک بخش نرم افزاري.
بخش سخت افزاري ژن همان قانون مندل است. اگر پدر و مادري نباشند، آيا فرزندي هست که ما ببينيم رنگ چشمش چي مي شود؟
بقيه قسمتهايش هم با استدلالهاي مشابهي برمي خوريم و مي بينيم که اگر رفتار نباشد اصلا اين رفتار نمي رود در ژن.
در مورد اعتياد ما ژن داريم، يعني يک سوئيچ داريم از روز اول داشتيم در مورد همه چيز، در ژن ما سوئيچ داريم که بعضي از اين سوئيچها شيميائي است، يعني از همان روز اول امکان معتاد شدن را در ما گذاشتند که ما الان مي توانيم معتاد بشويم !
اگر اين قابليت را در ما نمي گذاشتند که ما معتاد بشويم که ما الان نمي توانستيم معتاد شويم ! لذا در يک موش هم اين مسئله تعريف شده، به موش يک انرژي سهل و آسان بدهيم، بعد از يک مدتي معتاد آن انرژي مي شود، ديگر از خوردن پنير سر باز مي زند.
در يک بخش از ژن نقش بايگاني است، در بخش ديگري نقش Match کردن خصوصيات فيزيکي و ... نسل گذشته است، اينها را با هم Match مي کند که اگر در نسل قبل يکي رنگ چشمش سبز است، طبق چه قاعده اي ما فرزندشان را طراحي بکنيم.
يک بخش ژن سخت افزار است، طراحي سخت افزاري است، تيپهاي سخت افزاري، طبع سخت افزاري که به اين بحثها هم مي رسيم مثل تيپهاي دموي، صفراوي، بلغمي، سوداوي. اينها در واقع طراحي سخت افزاري است. يک بخش هم طراحي نرم افزاري است، مثل ژن اعتياد يک عامل دروني و ذهني و ماجراي دروني است، ولي آنجا آثار سوء سابقه يا در جاهائي حسن سابقه است، مثل طول عمر. که ژن اينها را ثبت و ضبط مي کند. پس اول بايد يک چيزهائي باشد که به دنبال آن برنامه ها بتواند وجود داشته باشد.
دوره سايمنتولوژي - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر