نحوه انتخاب جنين (2)
آمدن ما به اينجا ما جذب تشعشعاتي شديم و تمام جنين ها تشعشعاتي دارند كه اين تشعشعات در معرض ديد است و آن طرف هم انتظاراتي هست كه تشعشعات مورد نظر را ببينند، جذبش شوند و بيايند اين مركب را بگيرند. حالا اين مركبي را كه مي گيرند سواد آنهاست، سواد زندگي قبل است. حالا برويم زندگي بعدي آيا كالبدهاي ذهني- با تجارب شما- سوادهاي مختلفي دارند يا ندارند؟ سوادهاي مختلفي دارند و شما الان متوجه مي شويد انتخاب هاي متعددي هم دارند، انتخاب هاي متعددي دارند و به شكل هاي مختلفي دارند از اين انتخاب خودشان بهره برداري مي كنند يا به هر حال متضرر مي شوند.
بنابراين آن چيزي كه آمده انتقال پيدا كرده اينجا، صفر است، خالص نيست يك چيزهايي را آورده است. شايد بي دليل نباشد يك بچه اي از يك بچه ديگر كنجكاوتر است، اگر بگوييم خدا اين را كنجكاوترش كرده، خوب اين دوباره بي عدالتي مي شود اگر بگوييم كه نظر لطف الهي بوده، اين دوباره بي عدالتي مي شود چون يوم المجادله ما يقه اش را مي گيريم، همين جا يقه اش را مي گيريم كه خوب چرا؟ چطور؟ من چي ام كم تر بود؟ به من اين طور نگاه مي كردي! جنين مركب است. شما الان مي رويد در يك نمايشگاه ماشين يكي شاسي بلند انتخاب مي كند، يكي شاسي كوتاه انتخاب مي كند، يكي كوچكش را يكي بزرگش را، يك مركب را انتخاب مي كند. حالا مي آيد با اين مركب وقتي انتخاب كرد...
زماني كه انتخاب مي كند نه مي داند پول چيست، نه مي داند ثروت چيه، نه مي داند موقعيت جغرافيايي چيه، ايران كجاست، آمريكا كجاست، اروپا كجاست، انتخاب مي كند مي آيد مي بيند در اروپاست، در يك خانواده ثروتمندي است، نه! در بنگلادش است، در هند است، در آنجا، در اينجا زماني كه انتخاب مي كرد در زندگي قبلي اين ها معنا نداشت. اين مسايل اينجا معنا پيدا مي كند موقعيت جغرافيايي و پول و زيبايي اين حرف ها اينجا معنا پيدا مي كند، آنجا فقط تشعشع ماست كه معنا دارد براي آن كه مي آيد اين كالبد را انتخاب كند.
مثلا ما بحثي داريم جبر: يك جايي كلا صحبت كرديم گفتيم «چرا ما اينجا به دنيا آمديم؟ » گفتيم اين جبر مجهول است ولش كنيد، اما يك جايي ديگر وقتي مي آييم سراغش مي بينيم جبر مجهول نيست ما انتخاب كرديم اين سواد ما بوده است، سواد ما اين بوده است كه ما اين تشعشع را انتخاب كرديم. آمديم مركب را گرفتيم، انتخاب كرديم، بعد ديديم اين ماشيني كه ما انتخاب كرديم در سرازيري آن كشش را ندارد، مي گوييم « اي داد بي داد اين چه ماشين را براي چي انتخاب كرديم! » اين ماشين در اين جا چه اشكالاتي دارد، يا نه! مي بينيم عجب ماشيني را ما انتخاب كرديم. به هر حال يك دانسته هايي هست،
يك مسايلي هست كه، دوباره وقتي برمي گرديم به عقب، عقب، يك نقطه صفري را مي رسيم كه در آن نقطه صفر هيچ بي عدالتي نبوده. زماني كه آدم حركت كرده آمده جلو، رفته و بعد يك ماجراهايي پيش آمده از چمله مجادله و برگشت هايي صورت گرفته است و در اين رفت و برگشت ها هيِ صورت مجادله و هيِ انتخاب، انتخاب، هي گفته اگر اينجوري بود پيدا مي كردم، اگر آنجوري بود بهتر مي شد...
مطالب دوره چهار عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
آمدن ما به اينجا ما جذب تشعشعاتي شديم و تمام جنين ها تشعشعاتي دارند كه اين تشعشعات در معرض ديد است و آن طرف هم انتظاراتي هست كه تشعشعات مورد نظر را ببينند، جذبش شوند و بيايند اين مركب را بگيرند. حالا اين مركبي را كه مي گيرند سواد آنهاست، سواد زندگي قبل است. حالا برويم زندگي بعدي آيا كالبدهاي ذهني- با تجارب شما- سوادهاي مختلفي دارند يا ندارند؟ سوادهاي مختلفي دارند و شما الان متوجه مي شويد انتخاب هاي متعددي هم دارند، انتخاب هاي متعددي دارند و به شكل هاي مختلفي دارند از اين انتخاب خودشان بهره برداري مي كنند يا به هر حال متضرر مي شوند.
بنابراين آن چيزي كه آمده انتقال پيدا كرده اينجا، صفر است، خالص نيست يك چيزهايي را آورده است. شايد بي دليل نباشد يك بچه اي از يك بچه ديگر كنجكاوتر است، اگر بگوييم خدا اين را كنجكاوترش كرده، خوب اين دوباره بي عدالتي مي شود اگر بگوييم كه نظر لطف الهي بوده، اين دوباره بي عدالتي مي شود چون يوم المجادله ما يقه اش را مي گيريم، همين جا يقه اش را مي گيريم كه خوب چرا؟ چطور؟ من چي ام كم تر بود؟ به من اين طور نگاه مي كردي! جنين مركب است. شما الان مي رويد در يك نمايشگاه ماشين يكي شاسي بلند انتخاب مي كند، يكي شاسي كوتاه انتخاب مي كند، يكي كوچكش را يكي بزرگش را، يك مركب را انتخاب مي كند. حالا مي آيد با اين مركب وقتي انتخاب كرد...
زماني كه انتخاب مي كند نه مي داند پول چيست، نه مي داند ثروت چيه، نه مي داند موقعيت جغرافيايي چيه، ايران كجاست، آمريكا كجاست، اروپا كجاست، انتخاب مي كند مي آيد مي بيند در اروپاست، در يك خانواده ثروتمندي است، نه! در بنگلادش است، در هند است، در آنجا، در اينجا زماني كه انتخاب مي كرد در زندگي قبلي اين ها معنا نداشت. اين مسايل اينجا معنا پيدا مي كند موقعيت جغرافيايي و پول و زيبايي اين حرف ها اينجا معنا پيدا مي كند، آنجا فقط تشعشع ماست كه معنا دارد براي آن كه مي آيد اين كالبد را انتخاب كند.
مثلا ما بحثي داريم جبر: يك جايي كلا صحبت كرديم گفتيم «چرا ما اينجا به دنيا آمديم؟ » گفتيم اين جبر مجهول است ولش كنيد، اما يك جايي ديگر وقتي مي آييم سراغش مي بينيم جبر مجهول نيست ما انتخاب كرديم اين سواد ما بوده است، سواد ما اين بوده است كه ما اين تشعشع را انتخاب كرديم. آمديم مركب را گرفتيم، انتخاب كرديم، بعد ديديم اين ماشيني كه ما انتخاب كرديم در سرازيري آن كشش را ندارد، مي گوييم « اي داد بي داد اين چه ماشين را براي چي انتخاب كرديم! » اين ماشين در اين جا چه اشكالاتي دارد، يا نه! مي بينيم عجب ماشيني را ما انتخاب كرديم. به هر حال يك دانسته هايي هست،
يك مسايلي هست كه، دوباره وقتي برمي گرديم به عقب، عقب، يك نقطه صفري را مي رسيم كه در آن نقطه صفر هيچ بي عدالتي نبوده. زماني كه آدم حركت كرده آمده جلو، رفته و بعد يك ماجراهايي پيش آمده از چمله مجادله و برگشت هايي صورت گرفته است و در اين رفت و برگشت ها هيِ صورت مجادله و هيِ انتخاب، انتخاب، هي گفته اگر اينجوري بود پيدا مي كردم، اگر آنجوري بود بهتر مي شد...
مطالب دوره چهار عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر