۱۳۹۳-۰۲-۰۳

جلال خود، جلال او !

جلال خود، جلال او !

کجا می خواهیم خودمان را جلال بدهیم؟ کجا می خواهیم او را جلال بدهیم؟ عرفان کمال، عرفان قدرت. آیا رو در بایستی باید داشته باشیم؟ یک جا که معلوم و مشخص است که این جلال خود است، خود را بزرگ کردن است، خود را عرضه کردن است، خود را به رخ کشیدن است، خود را مطرح کردن است، دیگر رو در بایستی ندارد.

پس ما یک سنگ محکی پیدا کردیم و می بینیم فلانی فلان است و ... و با این سنگ محک می بینیم فلانی کارش قدرت بوده، تعارف نداریم که. این کارش در جهت کمال بوده و اون کارش در جهت قدرت بوده، و تجربه کردیم که در یک جائی کمال و قدرت با هم هستند.

اغلب، در ابتدای مسیر کمال که هنوز فرد به آگاهی لازم نرسیده است، کمال و قدرت توام است و او گمان می کند، آنچه در زمینه قدرت نصیب او می شود، کرامت است.
هنوز افراد زبده نیستند، هنوز افراد اطلاعات ندارند، کمال و قدرت معمولاّ اوّل راه با هم هستند. یعنی این میده، اون میده، این میده، اون میده و فرد هم آگاه نیست.
و اینها را به حساب کرامات می گذارد تا یک جائی برایش آگاهی بیاید که کدام به دردش می خورد و کدام به دردش نمی خورد. کدام جلال خود است و کدام جلال الهی است و اینها را بتواند از هم تفکیک کند.

در این داستانها و روایات در مورد عرفا و ... نمی دانیم که تا کجایش نمی دانسته. تا کجا قاطی بوده و از کجا خالص شده است. تاثیر در کار ما ندارد، ما راهمان مشخص شده، و برای توجیه نمی گوئیم فلان کس فلان کرده و بهمان کرده، پس ما هم می توانیم آن کار را بکنیم. نه، چون تعریف من دون الله برایمان مشخص است، طبق اصول، سعی ما این است که آن اجتناب را داشته باشیم.

در مورد حضرت سلیمان، در مورد حضرت خضر، حضرت یوسف، یونس و ... ان شاء الله باید یک تحقیقات دامنه داری از زبان خود قرآن داشته باشیم. ببینیم که آیا در قرآن صحّه کامل گذاشته شده، آیا قبول شده، آیا عرفان قدرت مورد قبول است؟ اگر قبول شده پس ما هم لابد باید استفاده کنیم، اگر به این نتیجه رسیدیم که ما خودمان تعریف درست کردیم، و این تعریفها درست بوده و درست فهمیدیم که ... مثلا ما فهمیدیم که حضرت یوسف موجباتی فراهم کرد که کیل سلطنتی را در بار و بندیل برادرهایش مخفی کنند، بعد مامورها را فرستاد دنبالشان و آنها را به جرم دزدی گرفتند.

الان این متداول ترین تخلّفات روز دنیاست، یک چیزی را می برند یک جا قایم می کنند، بعد می آیند می گویند ببینید اینها مخدّر دارند، ... درسش را حضرت یوسف به ما داده. ما از حضرت یوسف یاد گرفتیم. اما اینها برای ما درسهائی داشته، و می گوید حضرت یوسف یا هر شخص دیگری، می توانسته از این بالاتر باشد ولی به دلایلی پائین تر قرار گرفت،

یک سوال؟
حضرت یوسف چه خدماتی به کمال کرد؟ پیش گوئی کرد، از خشکسالی نجات پیدا کردند و ... او یک قابلیّت درونی داشته که به او می گوئیم حضرت یوسف، اما آنچنان که می بایستی استفاده کند، استفاده نکرد، یعنی حضرت یوسف خیلی بالاتر می بایستی بود و اینها برای ما درسهای بسیار بزرگی است.

در مورد حضرت سلیمان و حضرت یونس و ... همه اینها برای ما درس دارد. یعنی بله این هست، این تائید رویشان بوده و مایه درونی را داشتند، طبق قانون بازتاب، منتخب بودند و منتخب شدند، اما از این بالاتر می توانستند باشند.

دوره ٨ - جلسه ٤ - زنگ ١- استاد طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر