بيان مسائل شهودي به زبان عامه مردم
حالا الان که ما فهميديم اتم چيست، چه گلي به جمال هستي زديم؟ حالا اين همه چيزهائي که در علم فهميديم، چه گلي به جمال خودمان زديم؟ چه گلي به جمال هستي زديم؟ انسان آن موقع سرگردان بوده، انسان اين موقع هم سرگردان است، شايد بيشتر هم سر گردان شديم چون تا زمانيکه اتم را نشکافته بوديم خيلي راحتتر بوديم، شب راحت تر مي گرفتيم مي خوابيديم، امّا الان خواب از چشممان رفته که حالا اين چيه، حالا اون فلانه و ...
اونها مي دانستند که ما مشکلمان بر سر ملائکه نيست، مشکل ما در الحمد لله است، مشکل ما در الله اکبر است، در عهد عتيق امکان اينکه اتم را کشف مي کردند نبوده، آيا شما انتظار داشتيد در عهد عتيق مي آمدند آگاهي را که مثلاٌ انيشتين گرفته، موسي مي آمده راجع به بعد چهارم صحبت مي کرده؟ ائمه اينها را ديدند يعني اصول قضيه دستشان آمده که ماجرا چيست، مثلا عارفي که مي گويد:
اين کمر هستي موهوم را
چون بگشائي به ميان هيچ نيست
من اطمينان دارم که ديده، ولي آيا توانسته براي هم عصرهاي خودش حالي کند که چه مي خواهد بگويد؟ بنابراين وقتي اديان مي خواهند که حرفي بزنند، صحبتي بکنند به شکل عام، بايد زبان عمومي را نگاه مي کردند. و با زبان عام صحبت مي کردند، در قالب داستانهائي، برسانند که انسان براي هدفي آمده است.
و خيلي از مسائل را مي بينيم که نسبت به آن زمان است مثلاٌ قرآن مجيد در زمان برده داري عرضه شده، با زبان عربستان آن روز، با فرهنگ آن روز، با توجه به اينکه دوره برده داري بوده، اينها عرضه شده.
پس: يک اصول ثابت هست، يک اصولي است که متغيّر است که تابع مسائل زمان خودش است.
دوره 8 - جلسه 2 - زنگ 1 - استاد طاهري
حالا الان که ما فهميديم اتم چيست، چه گلي به جمال هستي زديم؟ حالا اين همه چيزهائي که در علم فهميديم، چه گلي به جمال خودمان زديم؟ چه گلي به جمال هستي زديم؟ انسان آن موقع سرگردان بوده، انسان اين موقع هم سرگردان است، شايد بيشتر هم سر گردان شديم چون تا زمانيکه اتم را نشکافته بوديم خيلي راحتتر بوديم، شب راحت تر مي گرفتيم مي خوابيديم، امّا الان خواب از چشممان رفته که حالا اين چيه، حالا اون فلانه و ...
اونها مي دانستند که ما مشکلمان بر سر ملائکه نيست، مشکل ما در الحمد لله است، مشکل ما در الله اکبر است، در عهد عتيق امکان اينکه اتم را کشف مي کردند نبوده، آيا شما انتظار داشتيد در عهد عتيق مي آمدند آگاهي را که مثلاٌ انيشتين گرفته، موسي مي آمده راجع به بعد چهارم صحبت مي کرده؟ ائمه اينها را ديدند يعني اصول قضيه دستشان آمده که ماجرا چيست، مثلا عارفي که مي گويد:
اين کمر هستي موهوم را
چون بگشائي به ميان هيچ نيست
من اطمينان دارم که ديده، ولي آيا توانسته براي هم عصرهاي خودش حالي کند که چه مي خواهد بگويد؟ بنابراين وقتي اديان مي خواهند که حرفي بزنند، صحبتي بکنند به شکل عام، بايد زبان عمومي را نگاه مي کردند. و با زبان عام صحبت مي کردند، در قالب داستانهائي، برسانند که انسان براي هدفي آمده است.
و خيلي از مسائل را مي بينيم که نسبت به آن زمان است مثلاٌ قرآن مجيد در زمان برده داري عرضه شده، با زبان عربستان آن روز، با فرهنگ آن روز، با توجه به اينکه دوره برده داري بوده، اينها عرضه شده.
پس: يک اصول ثابت هست، يک اصولي است که متغيّر است که تابع مسائل زمان خودش است.
دوره 8 - جلسه 2 - زنگ 1 - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر