۱۳۹۳-۰۲-۱۰

ارتباط ذهن اشتراکي با تجسّم

ارتباط ذهن اشتراکي با تجسّم

ما در بحث ذهن اشتراکي تجسم نداريم، فقط کافي است که بدانيم چکار مي خواهيم بکنيم، ما مي خواهيم که مثلاٌ روي معده کار بشود، در اين حد کافي است، اگر که يک کسي پزشک است، دقيقا مي داند که چه کارهائي بايد انجام شود، تجسم مي تواند اضافه شود، هر چه دقيقتر هم باشد، اشکالي پيش نمي آيد، اين مسئله پيش نيايد که ذهن اشتراکي مستلزم تخيل است، مستلزم تخيل نيست،

درمان از طريق ذهن اشتراکي، مستلزم تخيّل نيست.

ولي شما مي توانيد طرح تان را به هر صورتي داشته باشيد. شما با بيمار صحبتي نمي کنيد، بيمار نمي داند شما چکار داريد مي کنيد، اما شما هميني که مي دانيد فلان رگ بايد پاکسازي شود، کافي است، اگر کسي تخصصي دارد و مي داند که چه کار دقيقي بايد انجام شود، مي تواند وارد Detail هم بشود.

اصلا ممکن است کسي بلد نباشد تخيل کند، تکليفش چيست ؟ تخيل را عام مي توانند انجام دهند، اگر کسي گفت من قلبم درد مي کند، و ما هم تخصصي نداريم، کافيست که بگوئيم قلب. يک کسي از اين جلوتر مي تواند برود، و مي تواند روي مسئله ريز بشود. بيمار فقط شاهد است و نيازي نيست کمکي بکند.

ما هم در کلّ شاهديم. نمي گوئيم مي شود يا نمي شود، منتها کار خودمان را دنبال مي کنيم تا ببينيم که چه مي شود. مثل يک جراحي که دارد جراحي مي کند و نمي داند که بيمار از کار او نتيجه مي گيرد يا نه، ولي دارد جراحي خودش را انجام مي دهد.

دوره 8 - جلسه 5 - زنگ 2 - استاد طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر