بسيار زيبا، ارسالي از عزيزي همسفر +١
بنشسته ای بر خون ما، ای لیلی مجنون ما
ای مقصد و مقصود دل، دیروز تا اکنون ما
دل بسته شد بر پای تو، ای علت افسون ما
ای آنکه از تیر غمت، زاییده شد جیحون ما
تنها تو صد آری ز یک، ای مایه افزون ما
ای جام دل مخمور تو می ریز تا چرخی زنم
یا آنکه شوری ساز کن، بر پیکر موزون ما
من لا ابالی نیستم، با یاد رویت سرخوشم
درده شرابی کهنه تا آتش شود مدیون ما
جامی بده تا از شعف مرهم به زخم دل زنم
یا اینکه جانم را ستان، بادا حلالت خون ما
بنشسته ای بر خون ما، ای لیلی مجنون ما
ای مقصد و مقصود دل، دیروز تا اکنون ما
دل بسته شد بر پای تو، ای علت افسون ما
ای آنکه از تیر غمت، زاییده شد جیحون ما
تنها تو صد آری ز یک، ای مایه افزون ما
ای جام دل مخمور تو می ریز تا چرخی زنم
یا آنکه شوری ساز کن، بر پیکر موزون ما
من لا ابالی نیستم، با یاد رویت سرخوشم
درده شرابی کهنه تا آتش شود مدیون ما
جامی بده تا از شعف مرهم به زخم دل زنم
یا اینکه جانم را ستان، بادا حلالت خون ما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر