۱۳۹۳-۰۲-۰۸

مرديست مي سرايد و خورشيد در گلويش

مرديست مي سرايد و خورشيد در گلويش
تير تبار تهمت هر سو روان به سويش

اي دلقکان تاريخ! مشاطگان ابليس!
که امروز مي هراسيد ز آواز گرم پويش

سرخيل عاشقانش خواهيد بود فردا
روزي که گل برآيد از باغ آرزويش

هديه عزيزي بسيار گرامي، با طلب خير

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر