مثالي در هوميوپاتي در مورد بخشش:
در هوميوپاتي، يک قطره از شعور يک عنصري، اين قطره را ما مي توانيم به يک قطره ديگر ببخشيم، ببخشيم، ببخشيم ... اين يک قطره مي تواند تمام عالم هستي را پوشش دهد، آن ذره هيچ وقت از بين نرفته، همان جاست، ولي مي تواند بينهايت تکثير پيدا کند. شما قياس فيزيکي کرديد، قياس شعوري بکنيم. در واقع اگر شعور را ببخشد چه مي شود ؟
سؤال:
آيا خدا شعور است؟
پاسخ:
خود شعور مخلوق است، ما داريم مثال مي زنيم، شعور خودش مخلوق است، من دارم با هوميوپاتي مثالي مي زنم که شما را به آنجا نزديک کنم.
سؤال:
الزام خلقت؟
پاسخ:
خلقت الزامي است براي اينکه تعالي مطرح شده است.
خداوند گنجي پنهان بود که در جهان ها آشکار شد. دليل اين آشکار شدن را بايد کشف کنيم. " گنجي بودم پنهان بودم ، خواستم آشکار شوم "، خلقت صورت گرفت. اما چرا خواست آشکار شوم؟
رسيدن به اين جواب جزء اضافه کاري است، او نگفته، اين بايد پيدا شود. شما مي خواهيد از يک عالم معنا و معرفت، با يک مفهوم فيزيکي و مکانيکي نتيجه بزرگي بگيريد. نمي توانيد. نه شما، در طول تاريخ نه حالا و نه بعد، هرگز نمي شود. تا اينجا نزديک شديم، بقيه گاز زدن سيب است.
مي گوئيم شعور، مي گوئيد خدا شعور است؟
در هميوپاتي قطره خودش را مي بخشد، نه از بين رفته و نه ...
در هميوپاتي اساس بر بخشش است. يک ذره خودش را تکثير مي کند، يعني ما شعور يک عنصر را به دست مي آوريم، شعور اين عنصر مي تواند خودش را بدون اينکه گم شود، به بينهايت جزء ببخشد. با همان کيفيّت. اگر اين مثال را توانستيد بهش برسيد، مسئله حل است. وگرنه ما که نمي توانيم خدا را با شعور قياس کنيم، شعور خودش مخلوق است
فعلاٌ ما درگيريم، فعلا ما اينجا هستيم، از اين فراتر به هيچ عنوان نمي شود نگاه کرد. مگر يک ادراکات عجيب و غريبي پيش بيايد.
درک بخشش، آيا بخشش درک شد يا نه؟ با مثال هوميوپاتي چند تا از دوستان بخشش را درک کردند؟ اين يک مثال زميني است، مثل جائي که گفتيم انسان از خاک آفريده شده، يک مثال زميني زده براي ما، که ما را با عقل و درک زميني به يک منظوري برساند. هفت آسمان، شش روز، خواسته با مثالهاي زميني ما را به يک مفاهيمي برساند، ما هم با هم فقط مي توانيم مثال زميني بزنيم. چرا مي خواهد آشکار شود، بحث تعالي است.
دوره 8 - جلسه 3 - زنگ 2 - استاد طاهري
در هوميوپاتي، يک قطره از شعور يک عنصري، اين قطره را ما مي توانيم به يک قطره ديگر ببخشيم، ببخشيم، ببخشيم ... اين يک قطره مي تواند تمام عالم هستي را پوشش دهد، آن ذره هيچ وقت از بين نرفته، همان جاست، ولي مي تواند بينهايت تکثير پيدا کند. شما قياس فيزيکي کرديد، قياس شعوري بکنيم. در واقع اگر شعور را ببخشد چه مي شود ؟
سؤال:
آيا خدا شعور است؟
پاسخ:
خود شعور مخلوق است، ما داريم مثال مي زنيم، شعور خودش مخلوق است، من دارم با هوميوپاتي مثالي مي زنم که شما را به آنجا نزديک کنم.
سؤال:
الزام خلقت؟
پاسخ:
خلقت الزامي است براي اينکه تعالي مطرح شده است.
خداوند گنجي پنهان بود که در جهان ها آشکار شد. دليل اين آشکار شدن را بايد کشف کنيم. " گنجي بودم پنهان بودم ، خواستم آشکار شوم "، خلقت صورت گرفت. اما چرا خواست آشکار شوم؟
رسيدن به اين جواب جزء اضافه کاري است، او نگفته، اين بايد پيدا شود. شما مي خواهيد از يک عالم معنا و معرفت، با يک مفهوم فيزيکي و مکانيکي نتيجه بزرگي بگيريد. نمي توانيد. نه شما، در طول تاريخ نه حالا و نه بعد، هرگز نمي شود. تا اينجا نزديک شديم، بقيه گاز زدن سيب است.
مي گوئيم شعور، مي گوئيد خدا شعور است؟
در هميوپاتي قطره خودش را مي بخشد، نه از بين رفته و نه ...
در هميوپاتي اساس بر بخشش است. يک ذره خودش را تکثير مي کند، يعني ما شعور يک عنصر را به دست مي آوريم، شعور اين عنصر مي تواند خودش را بدون اينکه گم شود، به بينهايت جزء ببخشد. با همان کيفيّت. اگر اين مثال را توانستيد بهش برسيد، مسئله حل است. وگرنه ما که نمي توانيم خدا را با شعور قياس کنيم، شعور خودش مخلوق است
فعلاٌ ما درگيريم، فعلا ما اينجا هستيم، از اين فراتر به هيچ عنوان نمي شود نگاه کرد. مگر يک ادراکات عجيب و غريبي پيش بيايد.
درک بخشش، آيا بخشش درک شد يا نه؟ با مثال هوميوپاتي چند تا از دوستان بخشش را درک کردند؟ اين يک مثال زميني است، مثل جائي که گفتيم انسان از خاک آفريده شده، يک مثال زميني زده براي ما، که ما را با عقل و درک زميني به يک منظوري برساند. هفت آسمان، شش روز، خواسته با مثالهاي زميني ما را به يک مفاهيمي برساند، ما هم با هم فقط مي توانيم مثال زميني بزنيم. چرا مي خواهد آشکار شود، بحث تعالي است.
دوره 8 - جلسه 3 - زنگ 2 - استاد طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر