۱۳۹۳-۰۱-۳۱

کارگزار اعمال تضاد: ابليس

کارگزار اعمال تضاد: ابليس

يکي از اين کارگزاران، کارگزار تضاد است، تضاد را به هستي القاء کرده که ابليس است.

ابليس با شيطان فرق دارد،
يکي از اين کارگزاران عمل و عکس العمل است و ملک تضادّ است. کارگزار اعمال تضاد.

ملائک آمدند در هستي و هر کدام بر سر ماموريتهاي خودشان قرار گرفتند. و به صورت ثابت قبول کردند که اينجا بايستند و نگهباني بدهند، کارگزار اعمال تضادّ يک بخش ثابت و يک بخش متغير دارد، يک بخش رفت در غالب قانون، قانون تضادّ شد، يک بخش متغير است و ايجاد تنوع عجيب و غريبي کرد به واسطه ما.

آن بخشي را که ما به خدمت مي گيريم، بخش متغير است، و به شياطين مي رسيم.
يک بخش ثابت است، ابليس با شيطان فرق دارد، شيطان متغير است، و مي تواند کاربردهاي مختلفي را داشته باشد،

يک بخش از اينها زمينه را تشکيل دادند، يک بخش قوانين را تشکيل دادند، اينها از هم جدا نيست، منتها در متون ملک وحي، ملک موت، ملک... در واقع مگر غير از اين است که ملک موت قانون است؟ قانون تولد و مرگ. موجودي نيست که بايستد بالاي سر ما و بگويد آمدم جانت را بگيرم. قانون است که جان ما را مي گيرد. آنتروپي است، خستگي است، و چيزي است که به جهان هستي القا شده است. يک سيستم الکتريک است، تا زمانيکه مي تواند نيروي حيات را تبديل کند سر پاست، لحظه اي که نشد و طبق قانون و مقررات و مسائل مختلفي، ديگر ماجرا تمام است.

از عهد عتيق انسان تازه به اعداد تسلط پيدا کرده بوده، تازه صفر تثنيه، وقتي در عهد عتيق تورات چند گانه مي آيد، صفر اعداد، صفر پيدايش، صفر تثنيه، اينها را مي آيد عنوان مي کند، انسان نمي توانسته بيش از يک حدي بازي فکري و ذهني بکند. دوران کودکي انسان بوده، شما به کتاب کودکان مراجعه کنيد، چه فرقي با کتاب بزرگ سالها دارد؟

چون سر و کارت با کودک فتاد
هم زبان کودکي بايد گشاد

مي بينيد که يک خاله خرسه اي درست کردند، يک آقا روباهه اي درست کردند، شخصيتهائي به آنها دادند، هر چيزي راه افتاده، هر چيزي بال در آورده، به راحتي بلند شده، به راحتي پرواز کرده،.... دنيائي است با تمثيل. ما تا اينجا چهار تا ميدان را مي شناسيم، لذا آنها نمي توانستند بگويند که عرش خدا را 4 تا ميدان گرانشي و الکترومغناطيسي و هسته ضعيف و هسته قوي و اينها نگه داشته. گفتند عرش خدا را ملائک نگه داشته اند.

عهد عتيق که دوران دستيابي انسان به اعداد است، دوران کودکي او محسوب مي شود، به همين دليل، اديان در اين دوره با زبان تمثيل سخن گفته اند.

ملائک با دو بال و با سه بال، چون کشش ذهني در اين حد بوده، و يک جوري پذيرفته که عرشي هست پس کارگزار هست، اينها را پذيرفته، براي آن روز کافي بوده، قرار بوده از لابه لاي اين حرفها آنها مفاهيم معرفتي را بگيرند.

دوره 8 - جلسه 2 - زنگ 1 - استاد طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر