۱۳۹۳-۰۱-۲۳

انعکاس شعوری

انعکاس شعوری

استاد: آیا شعور من در هستی انعکاس پیدا میکنه یا نه؟ آیا در آنِ واحد به همه هستی انتقال پیدا میکنه؟ خب؟ یا حالااااااااااااا باید بره تا برسه؟ چی شد؟ در آنِ واحد شعور من یا هر یک از ما به هستی انعکاس پیدا میکنه. خب؟ و این حافظه شعور کیهانی چیکار میکنه؟ داره این چیزِ شعوری رو میگیره، پردازش [میکنه]، پردازش شعوری و انعکاس شعوری [میکنه] .

پردازش شعوری مثل چی؟ مثلِ اینه که مثلا این مثال چهارراه رو یبار مثال میزنیم؛ مثال چهارراه، چراغ سبزه یه عده یی دارن رد میشن، برای یه عده هم قرمزه. همیشه در همه مسائل معمولاً همینجوری هست؛ مسائل زمینی البته!!! خب، اونهایی که [چراغ برایشان] سبزه دارن عبور میکنن، دارن میگن که خدا کنه...ماشین بعدی هم پشت سر هم، پشت سر هم، پشت سر هم دارن میگن که سبز بمونه منم رد بشم! خدا کنه سبز بمونه منم رد بشم، منم منم منم منم...

چند کیلومتر پشت سرهم ماشین[هست] اون آخری هم که پنج دقیقه دیگه نوبتش میشه بازم میگه خدا کنه این سبز بمونه منم رد بشم؛ یعنی دیگه نمیگه که بابا دیگه الان چراغ سبز میشه نوبت اونوریهاست. حالا اونوریها میگن که خدا کنه زود قرمز بشه ولی اون دستیها میگن که خدا کنه چراغ اونها زود سبز بشه. سبز شدن [زودتر] چراغ برای ما یعنی ظلم به اونها؛ یعنی خدایا! تو بیا به اینها ظلم کن چراغشونو قرمز کن اینها وایستند [بایستند] ما رد بشیم! اونها هم به اینوریها دارن چیکار میکنن؟ میگن خدا کنه این چراغ اینها همینجوری قرمز بمونه تا منم رد بشم! ای خدا!

بیا! بیچاره خدا! واقعا بیچاره خدا! حالا خب، من کاری با چیزش ندارم، بحث دعاییشو قبلا با هم صحبت کردیم؛ اما شعورِی اینجا... یه شعورم داریم دیگه! دعا هم همون شعوره. خب یعنی درواقع تاثیر شعوریه دعاست. خب، این شعور میاد اینجا پردازش میشه. گفتیم بر جهان هستی چی حاکمه؟ [بر] جهان هستی شعور[حاکمه]، پله پایینترش قانون[هست]! پله پایینتر قانون حکمفرماست. و بایستی اینجا، به اصطلاح، هماهنگی با قانون هستی چی بشه؟ مطابقت داده بشه [و] پیاده بشه؛ مثلا یکی از قانونهای نظام هستی: « وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم/39): اینه که چیزی به دست نمیارین مگه اینکه براش تلاش بکنین».

خب؟ بنابراین اون باید انجام شده باشه، باید با قوانین زمینی چیز نداشته باشه، تداخل یا نمیدونم چیزی تقابلی نداشته باشه. این تایمره اونجا هست؛ قانونه! یعنی خود اون تایمره قانونه. قانونمند طراحی شده. اون داره چیکار میکنه؟ داره تمام هستی رو تحت الشعاع قرار میده و اینجا نمیشه هیچ تداخلی توی اون تایمر کرد؛ مگر موجود غیرارگانیک رو بکار گرفت که بعضیها این چیزو دارن، با کمک موجود غیرارگانیک اون چراغ رو سبزش میکنن، اون (موضوعها) به کنار، ما داریم بحث شعوری میکنیم. بنابر این این مساله نباید با قوانین تقابل داشته باشه و بایستی اینها همدیگه رو پوشش بدهند. بعد از اینی که این پردازشها شد ماحصل اون به صورت انعکاسِ شعوریِ مثبت، انعکاسِ شعوریِ منفی برمیگرده و میاد به ما میرسه و میشه کارساز باشه میتونه اثر بذاره. حالا یه چنین مسائل زمینی می بینیم که برای خودش قانونمنده اینها، پردازشِ اینجا عجیب غریبه روش.

مثلاً فرض کنید که –بارها این توضیح رو داشتیم- که در یک جامعه ثروت محدوده؛ یعنی من اگه پولدار بشم شما باید بی پول شده باشین، اگه شما پولدار بشین باید من بی پول شده باشم یعنی یک بالانسه. این نمیشه که هم من پولدار بشم هم شما پولدار بشین، پولمون ثابته دیگه. منظور از پولداری [اینه که]- باید یه میانگینی رو تعریف کنیم- مثلا الان پول رایج در ایران رو تقسیم بر تعداد نفرات بکنیم مثلاً میگیم که نفری انقدر بهمون میرسه، این میشه میانگین. خب؟ حالا با این سرمایه شروع بکنیم به -به اصطلاح- حرکت، با این حرکت درجا همه مون میخواهیم چیکار کنیم؟ پولدار بشیم. آیا امکان داره همه مون به یه نسبت بیاییم بالا؟ خب! مثلاً اگر الان نفری ده میلیون تومن به هرکدوممون رسیده بگیم به امید روزیکه هر کدوممون یک میلیارد پول داشته باشیم! میشه همچین چیزی؟! همچین چیزی نمیشه. خب؟ از حالا به بعد تعادل و بالانس بهم میخورهده میلیون شما میشه نه میلیون مال من میشه یازده میلیون؛ خب؟ پس همینجوری یا از جیب من میره جیب اون یا از جیب اون میره اون از جیب اون میره جیب اون از جیبی اون میره جیب اون از ...اما همیشه پولمون چیه؟ میزان ثابتیه. خب پول که زایش نداره مگه [اینکه] پول بدون پشتوانه ساخته شه، پول زایش نداره که پول میزان ثابتیه. بنابراین اینجا یک پردازشهایی صورت میگیره که این پردازشها، ایده آلهای ما، آرزوهای ما، مسائل ما و غیره و اینها رو چیکار میکنه؟ سروسامان میده.

یک بخش از مسائل شعوری ما در زمینه کماله، خب؟ میگیم که خدایا! مثلا به بشریت صلح بده. خب چه اتفاقی میفته وقتی ما اینو میگیم؟ اتوماتیک وار انجام میشه! این نیست که خداوند اینجوری نگاه بکنه ببینه کی دعا میکنه، کی چیکار میکنه، بعد بگه خب اینو مستجاب بکنید، اونو نمیخواد، اینو نمیدونم چیکارش کنید. اینجا سیستم اتوماتیکه!!! من میگم (دعا) برای صلح، شعور من انعکاس پیدا میکنه، یکی میگه برای جنگ، شعور اونهم انعکاس پیدا میکنه. خب؟ یدفعه می بینید که هفت میلیاردیم شش میلیاردش میگه جنگ یه میلیاردش میگه صلح.

انعکاس شعوریه، نهایتا یدفعه می بینید شعور منفی اومد جنگ و خونریزی به همه حاکمه همه میخوان همدیگه رو بدَرَن همه میخوان چیکار کنن. و وقتیکه شش میلیارد اومدن میگن که صلح، یک میلیارد میگن جنگ. یدفعه می بینید که یه نور رحمانیتی اومده حاکم شده همه باهم یجوری مهربانند، یجوری سازگارند. اگر در یک لحظه این هفت میلیارد باهم متحد بشن؛ همدل [بشن] اینجا همدلی و اینها معنی پیدا میکنه. چرا میگن همدلی؟ همدلی یک ماجرای خاصّیه. اونوقت اینجا این مسأله همدلی یعنی اکثریت یه خواسته یی دارن که اون همدلی ما خواسته مثبته است. برای شر هم همدل میشن خب؟ بعداً روی شرارت یا روی رحمانیت انعکاس پیدا میکنه، قانونمنده.

و این نیست که –اصطلاحاً میگن که خدا مستجاب کرد دعامونو- ولی خدا قانونشو گذاشته و این پردازش داره میشه. عدالتش چجوری جاری میشه؟ اینجا پردازش میشه، همون چراغه و اون خواسته هه. نمیدونم پولداریمون و همه مسائلمون اینجا یکبار بررسی میشه که عدالت به خطر نیفته. من وقتی میگم ای خدایا ده میلیارد به من بده اگر دعای منو مستجاب بکنه به عده یی ظلم شده. من با ده میلیاردم میرم سوار کله دیگران میشم، با پولم به دیگران نفوذ پیدا میکنم، بر اونها سلطه پیدا میکنم، پول یعنی سلطه دیگه! مگه نه؟ بنابراین قانون زمین رو گذاشته. قانون زمین؛ خب؟ مثلا میگه حلال و حرام و نمیدونم چی و بیسار و این حرفها خلاصه می بینید که بازیهاییست که ما روی زمین انجام میدیم » تالِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم: تا بیازماید شما را به آنچه که داده.«(مائده 48 )

اما چجوری داده؟ قانونمنده؛ یعنی اون بحث داده هه قانونمنده. خب حالا بحثِ اینجا [بر سرِ] یه تفکریه میگه که:"اونچه رو که تخیل بکنی و اینها، این میشه!!! ما میگیم نه نمیشه! اینجا باید پردازش بشه. ببینید فرقمون اختلافمون اینجا در اینه. و حالا این موضوع خب خیلی در ایران سروصدا به پا کرده و (...)فکر میکنم که خیلی عالیه چون توجه افراد به مسائلِ غیر از دو دو تا چهار تا جلب شده و فقط ما باید بیاییم حساب و کتاب و نظام هستی رو هم توی این ماجرا به اصطلاح بیاریم واردش بکنیم.

]در پاسخ به سؤالی درخصوص جاذبه:] بحث جاذبه چیه؟ ما به کل ردش نکردیم! ما اینجا الان خودمون داریم میگیم، گفتیم انعکاسِ شعوریِ مثبت انعکاسِ شعوریِ منفی. اولا کدوم جاذبه؟ بعضیها میگن گرانشی، گرانش! بحث جاذبه! جاذبه در این قضیه نقشی نداره.

جاذبه ذهن، حالا هر چی باشه! ما یه انعکاسی داریم؛ اون انعکاس بعد از پردازشهایی، به اصطلاح ماجراهایی رو به سمت ما میکشونه؛ یعنی این پردازشها متضمن قوانین هستی هستند. متضمن این هستند که «وَ أَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى)«نجم/39) قانون زمینی کار زمینی! و اینها رو در واقع قوانین زمینی برای خودش چیز داره، عواملی هستند که اونها رو تضمین میکنند. این عوامل اونجا همون بخشیست که پردازش میکنه و نمیگذاره که ما به اصطلاح از یه روندهایی بتونیم خارج بشیم و الان جنگ این ایده ها و عقاید سر اینه. ما این بخشو میذاریم جلوش اونجا اصلا اینو نامحدود داره بیان میکنه و خب حالا ماجراهای انرژی و اینها.

]درپاسخ به سوالی:] باشه! ببینید ما تا اینجا باهم مغایرتی نداریم ها! ما تا اینجا اصلاً باهم مخالفتی نداریم ها! من الان مثال زدم، گفتم که میگیم که خدایا! صلح میخواهیم. توجه میکنید؟ این انعکاسش یچیزی رو برای ما میاره، وقتی میگیم جنگ میخواهیم یچیز دیگه یی رو میاره. اما وقتی میگیم پول میخواهیم پول پردازش میخواد! توجه فرمودید؟ باهم متفق القولیم فقط با یک فرقی که کارهای زمینی (سیستم) قانون زمینی رو سر راه خودش داره.

]در ادامه پاسخ به ادامۀ سؤال]: بحث روح جمعی، شعور جمعی داره کار میکنه، الانم ما هم داریم ازش استفاده میکنیم هیچ موضوعی نیست. یک معرفتی رو یک چیزی رو در سطح روح جمعی داره جاری میکنه درست شد یا نه؟ مثبت اندیشی منفی اندیشی نمیدونم اینها رو، ولی وقتی به کار زمینی رسیدیم که من حالا مثال خوبی میزنم که ملموس باشه.

بهر حال ما شاهد رقمهای مشخصی توی حسابمون هستیم!!! حالا موضوع برکت یک موضوعیست که اونم صحبت میکنیم -ببخشید من شوخی میکنم یه موقعهایی- خب؟ یعنی ما به یه نفر نمیتونیم بگیم که عیب نداره اگه من یه میلیارد دارم شما ده میلیون دارین ولی برکت ده میلیون شما از یه میلیارد من بیشتره!!! این درواقع سر ایشونو شیره میمالیم. [...صدای نامفهوم طراح سؤال] خودمون میگیم (ذخایر)؛ یعنی جامونو عوض میکنیم [با شوخی و خنده!]

بحث اینو که گفتیم توضیح دادیم: کمال، قدرت...؛ نه! دیگه ما میدونیم که بقیه اش...(خانم: وقتیکه میخواد نشون بده که انسان میتونه) ببینید بله میتونه، این مساله با هیپنوتیزم انجام میشه. همون مثالی که زدم خدمتتون که شما آهن داغ بذارید کف دست یه نفر؛ منتها همین مسأله رو با تلقین به کل پیاده میکنن. این مطلب یک مسأله شناخته شده ییه.

اما بحث کمال موضوع دیگه یی هست. اینیکه ما نشون میدیم انسان چه توانایی فیزیکی داره فرق میکنه با مسأله قضیه قدرت. (خانم: اون جاذبه هم یه توانمندیه دیگه...) ببینید این محدوده توانمندی رو ما داریم تعریف میکنیم .این محدودۀ توانمندی؛ خب؟ چه شعورهایی رو به سمت ما میفرسته [و] چه شعورهایی رو نمیتونه بفرسته. پس قانونمندی هستی. آیا اون جاذبه هه قانون هستی رو نقض میکنه یا نقض نمیکنه؟ من سوالم حالا اینه، آیا قوانین هستی قابل نقض کردن هستند یا نیستند؟ نمیتونیم تغییر ایجاد بکنیم درسته؟ خود قانون خدا میگه «وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم/39) خب ما بحثهایی باهم میکنیم که درواقع ما حرف شما رو میزنیم منتها میگیم وقتمونو دوباره سر یه چیزایی تلف نکنیم، یه چیزایی به اصطلاح توی اون بازتاب شعوری، قضیه دیگه یی داره و بنابر این ببینیم چی بخواهیم؟ ببینیم چه طراحی بکنیم که انعکاس شعوری رو در واقع دنبال بکنه.

«سپاس از همراه گرامی، شیرین بابت تایپ متن حاضر»
برگرفته از وبلاگ صراط مستقيم، با طلب خير

متن فایل صوتی«Enekase Shouri» - استاد محمد علي طاهري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر