به این ترتیب، تاکنون دانسته های بشر از دو راه تفکر و الهام به دست آمده است که وقتی درستی آن اثبات میشود، به عنوان علم عرضه میگردد و نمیتوان آن را به شیطان نسبت داد. به عبارت دیگر، یافته های علمی از سرچشمه ی علم خداوند جاری میشودو از این نظر، الهی است و حتی اگر در فهم یا عرضه ی اطلاعات مربوط به جهان هستی خطایی صورت بگیرد، خطایی بشری است و ناشی از اغوای شیطان نیست.
برای مثال، به خوبی واضح است زمانی که فرضیه ی کروی بودن زمین مطرح شد،چنین ادعایی نمیتوانست از الهام های شیطانی باشد. زیرا حتی اگر این فرضیه غلط بود،در آن اثری از اغوا و وسوسه یافت نمیشد و طرح آن برای بشر نه تنها اثر سوء و گمراه کننده نداشت، بلکه به عنوان یک فرضیه او را به تفکر وا میداشت.
پس از به اثبات رسیدن این فرضیه ها، انسان با گوشه ای از تدبیر امور الهی در اداره ی کیهان آشنا میشود و قدرت خلاقیت خالق برای او آشکار میگردد. اما در عصری که فرضیه ی کروی بودن زمین و حرکت آن به دور خورشید مطرح شد، نظر کلیسا مبنی براین بود که این یک الهام یا تفکر شیطانی است.
این نوع رویارویی با فرضیه ها و نظریه های علمی، تا کنون در سرتاسر دنیا جان بسیاری از متفکرین تاریخ را گرفته و لکه ی ننگ آن برای همیشه بر دامن بشریت باقیمانده است. ضمن این که توجیه آن در پوشش دین همواره باعث گریز بسیاری از مردم،از ادیان الهی شده است. نمونه ی بارز این برخورد و عواقب آن، همان عملکرد کلیسا درقرون وسطی میباشد که موجب رونسانس و کنار رفتن حاکمیت کلیسا شد و چنان معنویت را از زندگی مردم حذف کرد که امروزه احساس پوچی و تنهایی آ نها را رنج میدهد. یعنی چه بسا آن افراط جاهلانه در قرون وسطی خود ناشی از اغوایی بود که منجر به لطمه ی جدی به زندگی معنوی مردم شد.
مقاله بشر و برخورداری از الهام / استاد محمد علی طاهری
برای مثال، به خوبی واضح است زمانی که فرضیه ی کروی بودن زمین مطرح شد،چنین ادعایی نمیتوانست از الهام های شیطانی باشد. زیرا حتی اگر این فرضیه غلط بود،در آن اثری از اغوا و وسوسه یافت نمیشد و طرح آن برای بشر نه تنها اثر سوء و گمراه کننده نداشت، بلکه به عنوان یک فرضیه او را به تفکر وا میداشت.
پس از به اثبات رسیدن این فرضیه ها، انسان با گوشه ای از تدبیر امور الهی در اداره ی کیهان آشنا میشود و قدرت خلاقیت خالق برای او آشکار میگردد. اما در عصری که فرضیه ی کروی بودن زمین و حرکت آن به دور خورشید مطرح شد، نظر کلیسا مبنی براین بود که این یک الهام یا تفکر شیطانی است.
این نوع رویارویی با فرضیه ها و نظریه های علمی، تا کنون در سرتاسر دنیا جان بسیاری از متفکرین تاریخ را گرفته و لکه ی ننگ آن برای همیشه بر دامن بشریت باقیمانده است. ضمن این که توجیه آن در پوشش دین همواره باعث گریز بسیاری از مردم،از ادیان الهی شده است. نمونه ی بارز این برخورد و عواقب آن، همان عملکرد کلیسا درقرون وسطی میباشد که موجب رونسانس و کنار رفتن حاکمیت کلیسا شد و چنان معنویت را از زندگی مردم حذف کرد که امروزه احساس پوچی و تنهایی آ نها را رنج میدهد. یعنی چه بسا آن افراط جاهلانه در قرون وسطی خود ناشی از اغوایی بود که منجر به لطمه ی جدی به زندگی معنوی مردم شد.
مقاله بشر و برخورداری از الهام / استاد محمد علی طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر