۱۳۹۳-۰۳-۰۱

ما در دنياى تضاد زندگى مى كنيم

ما در دنياى تضاد زندگى مى كنيم هيچ چيز دراين دنيا صدرصد كامل نيست، ولى يك مسئله اى است اينكه همه ما تجربه ایم وتجربه منحصر به فردی كه تكرارى نيست. داستان دنياى دو قطبى مثل تخم مرغى است كه درون آن جوجه اى در حال رشد است و هر كدام از ما يكى از سلول هاى اين جوجه هستيم، هر كدام از ما يك تجربه ايم كه باعث رشد و تعالى آدم می شويم كه مجموع تمام اين تجربه ها در جايى كه آخرين چشمه آگاهى است و آخرين روزى آدم است جمع مى شويم.

وقتى تمامى تجربه ها جمع شد و آخرين آگاهى گرفته شد (كوثر) آدم در دنياى ديگرى متولد می شود و مراحل رشد لاهوت جبروت و ... را طى مى كند. ولى نكته مهم اين است كه در حال حاضر ما تجربه گذشتگان را همراه داريم و اين تجربه باعث مى شود هر چه به جلو مى رويم كمال كوتاه تر وكوتاه تر مى شود، مثل دايره يك پرگار در هر دور دايره كوتاه تر وكوتاه تر مى شود تا جائيكه به مركز پرگار مى رسد.

آخرين آگاهى بشريت يعنى همان چشمه كوثر و كوثر آگاهى است كه در آن خداوند از وجود خودش پرده برمى دارد و خبر مى دهد: كه اى "ملك" تو كه "اله" بودى وظهور كردى، در تمام مسير آنى كه همراهيت مى كرد من بودم، آنى كه عاشق تو بود من بودم، آنی که عشق را درونت تجلى داد من بودم و كل عشقى كه ازاول مسير براى او گسترده شد را نشان می دهد.

هنگامى كه در مركز اين پرگار آخرين آگاهى عشق به انسان داده مى شود، آدم عشق را مى پذيرد (الست و بربكم) آدم از درون دنياى دوقطبى خارج شده و درون خدا متجلى مى شود.

ارسالی از همسفری بسیار گرامی
سرکار خانم Mry Nrn با طلب خیر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر