۱۳۹۳-۰۳-۰۴

من برنامه پذير، من برنامه ريزي شده

من برنامه پذير، من برنامه ريزي شده

به همين مساله نگاه دقيق تر مي اندازيم که وقايع و حوادث از دو برنامه عبور ميکنن:
يکي برنامه من برنامه پذير که آموزه ها و باورهاي فرهنگي، عرفاني، مذهبي ، علمي و فلسفي و آنچه که ما داريم برنامه ريزي شده در اينجا، وقايع و حوادث از اون عبور ميکنن و مياد تو نرم افزار شخصيت حقيقي، از اونجا توزيع ميشه که واکنش ذهن، واکنش روان، صدور دستور، واکنش مغز، واکنش بدن و به رفتار بينشي منجر ميشه، خوب اينها رو شما در دروس قبلي اطلاع داريد.

و ايني که يک اتفاقي مي افته ابتدا به ساکن ذهنه که روي اون چيدمان اطلاعتش رو انجام ميده و واکنش روان صدور دستور و به دنبال اون نهايتا به رفتار بينشي منجر ميشه، خوب پس در واقع اينجا من برنامه پذير خودش يک بينشه.

مثالي زديم يک بار براتون من فکر ميکنم بگم که ياد آوري بشه
همون ماجراي صداي انفجار اگر از بيرون صداي انفجار بياد ماها به يک ميزان نمي ترسيم، يکي ممکن غش بکنه و يکي اصلا هيچ واکنشي نشون نده، در واقع اين من برنامه پذير که نسبت به يک همچين پديده هايي رو عادي تلقي کنه، غير عادي تلقي بکنه و چگونه با اون برخورد بکنه، ما واکنش هاي متفاوتي رو ميگيريم که بعد مياد ذهن روي اين يک تفسير ادارکي ميده، روان روش تفسير احساسي ميده که بايد ناراحت شد، بايد و يا نه، و بعد نهايتا به صدور دستور ميرسه و از اينجا به بعد که به مغز دستور داده ميشه که اوضاع بحرانيست، بحراني نيست، شدت وخامت اوضاع چقدره و آدرناليني ترشح بشه نشه، اينها بعد از صدور دستور هست که صورت ميگيره و مغز واکشن مربوط به اون رو انجام ميده، بعد واکنش بدن، و در نهايت واکنش بدن همون رفتار بينشي ست، خوب رفتار بينشي ست که يکي جيغ ميزنه، يکي نميدونم چي کار ميکنه، يکي غش ميکنه، هر کدوم از اينها يک رفتار بينشي ست،

از طرف ديگه همين وقايع و حوادث از من برنامه ريزي شده عبور ميکنه، همون شخصيت اوليه، شخصيت اوليه مي آييم مي بينيم که ما در اون تيپ هاي مختلفي داريم و هر تيپ واکنش هاي مختلفي رو، يعني در چند دسته که باهاش آشنا ميشيم، در يک دسته بندي آشنا ميشيم مي بينيم که حالا چهار تيپ رو آشنا ميشيم، هر تيپي نسبت به پديده هاي مختلف يک چيز کلي داره، يک واکنش هاي کلي داره و بستگي به چندين فاکتور ديگه اي که مورد شناسايي قرار ميديم به واکنش هاي متفاوتي خواهيم رسيد، دوباره واکنش ذهن، واکنش روان، صدور دستور، دوباره مغز و واکنش بدن، اين رفتار منشي، حالا اينها نامگذاري هاي خودمونه ممکن بعدا به اسامي يا واژه پردازي بهتري برسيم، فعلا خيلي مشکل واژه پردازي داريم،

پس يک رفتار منش داريم که بر خواسته از من برنامه ريزي شده است،
يک بينش داريم وابسته به من برنامه پذير، مشخصه؟ خوب مجموع اين دوتا رفتار واقعي ما رو نشان ميده، يعني همون رفتاري که ما از خودمون به اصطلاح نشون ميديم و ديگران مي تونن شاهدش باشن و اون رو تجزيه و تحليل بکنن.

خوب در واقع من برنامه ريزي شده خودش از از نرم افزارهاي متعددي تشکيل شده،
- يک نرم افزار اصلي که مادر برد اصلي سيستم رايانه اي ماست، اين جوري بگيم خدمتتون که به نام فطرت شما مي شناسيد يعني مادربرد اصلي ست،
- يک نرم افزار روح جمعي، که روح جمعي رو جدا يک تعريفي ازش مي کنيم و روح جمعي " در واقع مثل يک آيينه کروي ميميونه که ما در مرکز اون قرار داريم يعني کل اين هستي ما در مرکز در يک نقطه مرکزي مي باشه، تمام انعکاسات انديشه اي شعوري و همه انعکاسات ما، گياهان و حيوانات در اون منعکس ميشه و اين روح جمعي ميتونه به بخشهاي کوچکتري تقسيم بشه: مثل روح جمعي خانواده، انعکاسات جمعي يه خانواده، يه سازمان، يک شهر، يک روستا، يک کشور و کل کره زمين و کل هستي، در واقع ( اين جهان کوه است و فعل ما ندا ) از يک بازتاب انديشه اي و اينها در اون اتفاق مي افته "

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر