در پاسخ به سوال؛ در خصوص بيگ بنگ!
بحث بيگ بنگ اينجا ما خودمان يك نظريه اي داريم، طبق اين نظريه كه خودمان داريم- البته آن را هم مي گويم مبني بر يك رؤيتي است- ماده تا حد متراكم مي شود، ما يك ضريب بحراني تراكم برايش در نظر مي گيريم، اين حد بحراني تراكم به محض اينكه از آن مي خواهد متراكم تر شود انفجار رخ مي دهد. همين الان هم وقتي خورشيد مي ميرد و ذخيره ي هيدروژنش تمام مي شود چون الان چهار تا اتم هيدروژن فيوژن (Fusion) يك اتم هليم را تشكيل مي دهند. و بعد جرم اتم هليم يك كسري كوچك تر از چهار تا اتم هيدروژن است، آن كسري اش مي شود انرژي كه ما دريافت مي كنيم. اما بتدريج دارد ذخيره هيدروژن مصرف مي شود يعني ثانيه اي ميليون ها تن، دارد هيدروژنش مصرف مي شود.
همين طور كه مي رود جلو ديگر ذخيره هيدروژن برايش نمي ماند، بعد هليم، بعد هليم سوزي رخ مي دهد، كه خوب خورشيد كدر مي شود و عناصر سنگين تري در سطحش تشكيل مي شود. اين شروع مي كند تحت عناصر سنگين تر در هم فرو رفتن، هر چي در هم فروتر مي رود جاذبه سطحي افزايش پيدا مي كند چون به نسبت مجذور شعاع،
جاذبه سطحي بيشتر مي شود و بيشتر فرو مي رود. همين طوري هم اجرام سنگين تري ايجاد مي شوند و هم جاذبه سطحي بيشتر مي شود، تا اينكه خورشيد مي شود اندازه مثلا يك توپ فوتبال.
اما اين طور كه ما تعريف مي كنيم و اين قضيه را دريافت كرديم، يك ضريب بحراني داريم و از اينجا به بعد ديگر متراكم تر شدنش محال ممكن است. لذا انفجار رخ مي دهد و يك سوپرنوا خواهيم داشت، سوپرنوا همين خورشيدي است كه كوچك شده است و حالا منفجر مي شود. در واقع بيگ بنگ هم يك همچنين قضيه اي است، بعد مي آيد و ما رقيق ترين حد انرژي را داريم كه ديگر از آن رقيق تر امكان پذير نيست. وقتي كه به رقيق ترين حد مي رسد دوباره شروع مي كند به برگشتن، وقتي كه به متراكم ترين حد مي رسد شروع مي كند به باز شدن. از نظر ما در اين رابطه بيگ بنگ ازلي و ابدي است يعني ماجراي اينجا همين قضيه است.
بيگ بنگ براي تفكر است، بيگ بنگ، هستي، كيهان، و ماجراهاي فضا براي تفكراست، براي چيز ديگري نيست براي اين است كه ما بدانيم چه مسايلي در هستي وجود دارد. مثلا از عجيب ترين موضوعات اين است كه هر ذره در محاصره گذشته خود قرار دارد، مي گوييم بيگ بنگ اتفاق افتاده است ولي به علت اين خاصيت هنوز نمي شود فهميد كه مركز اين بيگ بنگي كه ما در آن بوديم كجاست، به علت اينكه هر جايي را كه در نظر مي گيريم از هر طرف كه نگاه مي كنيم گذشته مي بينيد. مي توانيم اينجا را مركز بينگ بنگ هستي تصور كنيم، هيچ كس نمي تواند رد كند، مي توانيم آنجا را بگيريم، مي توانيم يك جايي ديگر را بگيريم، هر جايي در فضا به اين علت اين خاصيت ها مي شود مركز بيگ بنگ در نظر گرفت و حالا خود اين هم چرا؟ چگونه؟ مسايلي را دارد.
مطالب دوره چهار / جلسه ششم / قسمت A
استاد محمد علي طاهري
بحث بيگ بنگ اينجا ما خودمان يك نظريه اي داريم، طبق اين نظريه كه خودمان داريم- البته آن را هم مي گويم مبني بر يك رؤيتي است- ماده تا حد متراكم مي شود، ما يك ضريب بحراني تراكم برايش در نظر مي گيريم، اين حد بحراني تراكم به محض اينكه از آن مي خواهد متراكم تر شود انفجار رخ مي دهد. همين الان هم وقتي خورشيد مي ميرد و ذخيره ي هيدروژنش تمام مي شود چون الان چهار تا اتم هيدروژن فيوژن (Fusion) يك اتم هليم را تشكيل مي دهند. و بعد جرم اتم هليم يك كسري كوچك تر از چهار تا اتم هيدروژن است، آن كسري اش مي شود انرژي كه ما دريافت مي كنيم. اما بتدريج دارد ذخيره هيدروژن مصرف مي شود يعني ثانيه اي ميليون ها تن، دارد هيدروژنش مصرف مي شود.
همين طور كه مي رود جلو ديگر ذخيره هيدروژن برايش نمي ماند، بعد هليم، بعد هليم سوزي رخ مي دهد، كه خوب خورشيد كدر مي شود و عناصر سنگين تري در سطحش تشكيل مي شود. اين شروع مي كند تحت عناصر سنگين تر در هم فرو رفتن، هر چي در هم فروتر مي رود جاذبه سطحي افزايش پيدا مي كند چون به نسبت مجذور شعاع،
جاذبه سطحي بيشتر مي شود و بيشتر فرو مي رود. همين طوري هم اجرام سنگين تري ايجاد مي شوند و هم جاذبه سطحي بيشتر مي شود، تا اينكه خورشيد مي شود اندازه مثلا يك توپ فوتبال.
اما اين طور كه ما تعريف مي كنيم و اين قضيه را دريافت كرديم، يك ضريب بحراني داريم و از اينجا به بعد ديگر متراكم تر شدنش محال ممكن است. لذا انفجار رخ مي دهد و يك سوپرنوا خواهيم داشت، سوپرنوا همين خورشيدي است كه كوچك شده است و حالا منفجر مي شود. در واقع بيگ بنگ هم يك همچنين قضيه اي است، بعد مي آيد و ما رقيق ترين حد انرژي را داريم كه ديگر از آن رقيق تر امكان پذير نيست. وقتي كه به رقيق ترين حد مي رسد دوباره شروع مي كند به برگشتن، وقتي كه به متراكم ترين حد مي رسد شروع مي كند به باز شدن. از نظر ما در اين رابطه بيگ بنگ ازلي و ابدي است يعني ماجراي اينجا همين قضيه است.
بيگ بنگ براي تفكر است، بيگ بنگ، هستي، كيهان، و ماجراهاي فضا براي تفكراست، براي چيز ديگري نيست براي اين است كه ما بدانيم چه مسايلي در هستي وجود دارد. مثلا از عجيب ترين موضوعات اين است كه هر ذره در محاصره گذشته خود قرار دارد، مي گوييم بيگ بنگ اتفاق افتاده است ولي به علت اين خاصيت هنوز نمي شود فهميد كه مركز اين بيگ بنگي كه ما در آن بوديم كجاست، به علت اينكه هر جايي را كه در نظر مي گيريم از هر طرف كه نگاه مي كنيم گذشته مي بينيد. مي توانيم اينجا را مركز بينگ بنگ هستي تصور كنيم، هيچ كس نمي تواند رد كند، مي توانيم آنجا را بگيريم، مي توانيم يك جايي ديگر را بگيريم، هر جايي در فضا به اين علت اين خاصيت ها مي شود مركز بيگ بنگ در نظر گرفت و حالا خود اين هم چرا؟ چگونه؟ مسايلي را دارد.
مطالب دوره چهار / جلسه ششم / قسمت A
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر