۱۳۹۳-۰۱-۱۳

سخن گفتن از عرفان آسان و در عین حال، دشوار است.

سخن گفتن از عرفان آسان و در عین حال، دشوار است. آسان است؛ زیرا بسیاری از مردم به راحتی درباره ی آن اظهار نظر می کنند و وقتی از آن ها سوال شود که عرفان چیست، بعضی از موسیقی ها، نقاشی ها، اشعار، پوششها و آداب و مراسم خاص، حتی برخی تکنیک ها و همچنین، انواع و اقسام نظریه های جدید و قدیم و اغلب متضاد عرفانی در ذهن آن ها نقش می بندد و از آن سخن می گویند و گاهی دامنه ی عرفانی که از آن صحبت می کنند، به انواع خرافه ها، دعانویسی ها و برخی کرامات ظاهری و باطنی که نوعی قدرت نمایی است نیز کشیده می شود و البته گاهی نیز از لطیف ترین و زیباترین مکشوفات و معرفت های تاریخ بشری سخن به میان می آورند.

اما صحبت از عرفان وقتی دشوار است که این افراد بخواهند اصالت ادعا های موجود را محک بزنند و یا درباره ی آن به اطمینان قلبی برسند. زیرا بسیاری از آنها هنگام رویارویی با یک بینش عرفانی، تنها به فکر دفاع از اندیشه ی خود و نفی دیگران هستند و سخنانشان حاکی از انواع و اقسام ادعا ها و استدلال هایی است که اغلب در همان حوزه ای که از نظر خودشان پذیرفته شده است (اصول اعتقادی و منطق استدلالی اختصاصی) می تواند قابل قبول باشد و کمتر از معیارهائی استفاده می کنند که برای همه مخاطبین قابل ارزیابی، پذیرش و کاربرد باشد ( اصول اعتقادی و منطق استدلالی عام). در بازار مکاره ی عرفان، همه خود را برحق می دانند و دیگران را ناحق می پندارند.
«... كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (53- مؤمنون)- ... هر گروهى به آنچه دارند (به روشى كه برگزيده اند)، خشنود هستند.»


مقاله « تأملی پیرامون عرفان حقیقی »
استاد محمدعلی طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر