آسيب شناسي داخلي مجموعه عرفان حلقه – عرفان کيهاني-3
6- توجه بيش از حد به احترام نام استاد به جاي توجه به انديشه و عمل ايشان
تصور کنيد دانشجويي هستيد که چند واحد مهم درسي را با يک استاد دانشگاه مي گذراند. اين استاد هم با سواد است، هم دلسوز و زحمت کش و هم با اخلاق. طبيعي است که خود را مديون چنين استادي بدانيم، براي او احترام قائل باشيم و همواره از ايشان با احترام ياد کنيم. اما اگر در درس اين استاد نمره خوبي کسب نکنيم و توانايي به کار بستن تعاليمش را بدست نياوريم، علارقم تمام احتراممان شاگرد خوبي براي استاد خود نبوده ايم و او را از خودمان راضي نکرده ايم.
مثال ديگري درباره ما مسلمانان مي زنيم. بسياري از ما مراقبيم تا حتما پس از ذکر نام حضرت رسول بر ايشان و خاندان پاکشان صلوات بفرستيم و نامشان را بدون پيشوند و پسوند مناسب به کار نبريم و اگر هم کسي خداي ناکرده به صاحت ايشان بي احترامي کند طبيعتا به جوش و خروش مي آييم. اما چرا اين حد از توجه و علاقه را در نزديک کردن شخصيت خود به تعاليم ايشان نشان نمي دهيم؟
يکي از آسيب هايي که مي تواند پس از مدتي به هر جريان فکري وارد شود همين است. شايد ذکر اين موضوع حساسيت برانگيز و سوتفاهم زا باشد اما حقيقتا بسياري از ما نمي توانيم نام استاد طاهري را بدون يکي دو پيشوند به کار ببريم در حالي که مي توانيم از راه ايشان به راحتي عدول کنيم. مسلما هدف از اين گفتار کاهش احترام به آن استاد فرزانه عرفان نيست، که حق بزرگي بر گردن همه ما دارد. اما هدف مشخص کردن ظاهر و باطن از يکديگر است. ما اصرار فراوان بر «دکتر» خطاب کردن استاد داريم حال آنکه داشتن مدارک دکتري يا مهندسي اساسا در مقابل آنچه استاد به بشريت عرضه کرده است، چيز در خور توجهي نيست، داشتن آن افتخاري براي استاد طاهري نيست و نداشتنش هم نقطه ضعفي براي ايشان نخواهد بود.
طبيعي است در شرايطي که استاد در زندان هستند، شاگردان ايشان فرياد مظلوميت برآورند و در رفع اتهامات از دامان پاک معلم خود بکوشند، اما بايد همين ابتداي راه از تاريخ درس بگيريم و ايشان را به تدريج چنان مقدس و غير قابل دستيابي نکنيم که تنها براي ستايش کردن و احترامات ظاهري مناسب باشد، نه براي الگو گرفتن و به کار بستن.
7- نقض خواسته يا ناخواسته شرط امانت داري
در اين باره صحبتهاي بسيار شده و تذکرات فراوان بيان گرديده. اگر بخواهيم نوعي جمع بندي داشته باشيم شايد بتوان گفت ما به چند صورت پا را از دايره امانت داري فراتر مي گذاريم:
الف) گاهي در اثر افکار و انديشه هايمان، چيزي به ذهن ما مي رسد و آنچه در ذهن، ساخته و پرورده شده را «آگاهي» به حساب مي آوريم. از آنجا که «آگاهي» خود را هم عموما از شبکه مثبت مي دانيم و لذا احتکار آن ناروا است، بلافاصله مي خواهيم اين يافته مهم را به همه اطلاع دهيم تا کسي محروم و نا آگاه باقي نماند. در بسياري موارد بيان نمي شود که «اين يک يافته شخصي است و ممکن است جزو تعليمات عرفان حلقه نباشد». گاهي اين يافته ها به ابداعات و اقدامات عجيبي مي انجامد که استاد نيز بارها از آن گلايه کرده اند. اين در حالي است که خود استاد طاهري باوجود برخورداري از بينش لازم، آگاهي هاي خود را چند ماه قرنطينه مي کردند تا آن را با آگاهي هاي ديگر انطباق داده و از صحت آن اطمينان حاصل کنند.
ب) هر مدرسي در حين تدريس تعليمات استاد، ناخواسته تغييرات کوچکي در طرز بيان مطلب يا اصطلاحات و مفاهيم مورد نظر ايجاد مي کند. همچنين افراد مختلف با توجه به پيش زمينه هاي فکري که دارند ممکن است يک حرف واحد را به صورت هاي مختلف و سازگار با عقايد خود درک و تفسير کند و سپس آنرا مطابق با تفسير و تبيين خود به ديگران هم منتقل نمايند؛ و يا وقتي مطلبي در يک کتاب يا سخنراني تازه منتشر شده از استاد صراحتا با آگاهي هاي شخصي ما در تناقض قرار مي گيرد، به جاي تفکر دوباره، اقدام به تفسير سخن استاد يا ساختن دليلي براي بيان آن سخن کرده و تلاش ميکنيم نظر ايشان را بر نظر خود منطبق کنيم. اين موارد در گذر سالها و با توالي نسل هاي مربيان و شاگردان جديد، بيشتر و عميق تر مي شود تا جايي که تشخيص حق و باطل در مواردي بسيار دشوار خواهد شد. پرهيز از اين مسئله شايد به صورت مطلق براي انسان امکان پذير نباشد اما مي توان با دقت نظر در انتقال و حساس بودن نسبت به عدم تناقض مجموعه مطالب با يکديگر، دائما از دامنه خطر کاست و به علف هاي هرز ذهني اجازه رشد بيش از حد در وجود خود را نداد.
ج) گاهي روبناي فکري يا طرز زندگي و رفتار روزمره يک مربي ممکن است در ذهن شاگردان به حساب عرفان حلقه گذاشته شود. کلاس هاي عرفان حلقه معمولا در منازل مربيان برگذار مي شود و طبيعتا شاگردان تا حدودي با خانواده و طرز زندگي مربي خود هم آشنا مي شوند. در شاگردان و مربيان عرفان حلقه افراد مختلف از طيف هاي گوناگون با روبناهاي متفاوت وجود دارند پس کسي نبايد بين سبک زندگي، پوشش، حرف زدن و… يک مربي، ارتباطي با عرفان حلقه برقرار کنند و اساسا اين عرفان مطابق با اساس نامه اش تداخلي با روبناي فکري افراد ندارد. کما اينکه استاد طاهري نيز يک بار بيان کردند که هرگز درباره روبناي زندگي شخصي خود صحبتي نکرده اند.
د) گاهي هم همراهان و مربياني ديده مي شوند که به وضوح نسبت به مسائل ذکر شده از سوي استاد طاهري، تخلف مي کنند. به عنوان مثال حلقه هايي از ترم هاي بالاتر در ترم هاي پايين تر تفويض مي شود، حلقه هاي يک طرفه يا دوطرفه به صورت ناصحيح به کار مي رود، و مثال هاي متعدد ديگر. چنين مسائلي هيچ توجيهي نداشته و همه ما بايد نسبت به شرط امانت داري دقت نظر بيشتري داشته باشيم.
8- خطر فرقه فرقه شدن تدريجي و خود به خودي
با تاکيد فراواني که درباره اين خطر شده و سوگندنامه اي که مربيان فرادرماني امضا مي کنند، شايد احتمال ايجاد آگاهانه فرقه و زيرشاخه کاهش يافته باشد اما بايد متوجه ايجاد خود به خودي و ناخواسته آن هم بود. در نبود استاد بسياري از همراهان و علاقه مندان اين مجموعه گرد شاگردان فعال ايشان جمع مي شوند. به تدريج حلقه هاي متعددي از همراهان با محوريت افراد مختلف تشکيل شده و مي شود. در هر يک از اين حلقه ها نيز آگاهي ها و مطالب جديدي دهان به دهان شده و نقل مي شود که با جمع و گروه ديگر متفاوت خواهد بود. در اين ميان هيچ کس قصد ايجاد شاخه يا انشعابي را ندارد اما به تدريج مسير حرکت هر گروه نسبت به گروه هاي ديگر زاويه کوچکي پيدا کرده و سنگ بناي ايجاد فرقه ها و زيرشاخه ها، خود به خود گذاشته مي شود.
اين روندي است که در طول تاريخ براي هر انديشه و مکتب توانمندي رخ داده و حال بايد براي اولين بار از ايجاد آن در عرفان حلقه جلوگيري کنيم. چنين کاري نياز به دقت عمل، نيت پيراسته و حسن نظر فراوان دارد. هريک از ما بايد همواره تشريک مساعي و هم فکري جمعي را مدنظر داشته باشيم و بدانيم که براي خدمت به مسير وحدت انسان ها، لازم نيست در آن هيچ شعبه و راه جداگانه اي را بپماييم.
آنچه گفته شد تلاشي بود تا ان شاالله در فاز مثبت، آسيب هاي خودمان را براي خودمان بيان کنيم پيش از آنکه خداي ناکرده ايراداتمان را سر هر کوي و برزن بشنويم. روي سخنم ابتدا با خود است که آلوده به تمامي هشت مورد ذکر شده مي باشم. از تمامي همراهان متعهد و خيرخواه نيز تقاضا دارم با انديشيدن در چنين مواردي به آسيب شناسي دائمي اين مجموعه خود جوش، مستقل و با انگيزه کمک فرمايند. شايد بتوان گفت عرفان حلقه مرحله ابتدايي شکل گيري را با زحمات استاد طاهري و همراهان متعدد طي کرده است. اما هنوز در مرحله کودکي خود قرار دارد و تا رشد و بالندگي و رسيدن به قله ها راه درازي در پيش است که بايد آنرا با همراهي يکديگر بپيماييم. مبادا که در اين صعود، از سقوط کسي خشنود شويم و خود را در حاشيه امني تصور کنيم. آسيب هاي ذکر شده نيز اکنون در مرحله رشد اين عرفان مطرح هستند و طبيعتا در آينده با آسيب هاي ديگري نيز مواجه خواهيم شد.
نکته پاياني اينکه اين نوشتار عمدتا به نقد عملکرد ما همراهان عرفان کيهاني اختصاص داشت نه بحث بر سر انديشه هاي مطرح در اين عرفان. اين سخن به آن معني نيست که امکان وجود هرگونه نقدي بر هر گوشه و زاويه و فرعي از حيطه گسترده مطالب بيان شده در عرفان حلقه، منتفي است؛ که اگر چنين بود استاد طاهري خود اين همه اصرار بر لزوم بحث هاي کارشناسي و تخصصي بر انديشه هاي عرفان حلقه نمي کردند. آن نيز در جاي خود، و با روش صحيح خود، لازم است تا بر غنا و استواري بناي اين عرفان ايراني-اسلامي بيافزايد، ان شاالله.
6- توجه بيش از حد به احترام نام استاد به جاي توجه به انديشه و عمل ايشان
تصور کنيد دانشجويي هستيد که چند واحد مهم درسي را با يک استاد دانشگاه مي گذراند. اين استاد هم با سواد است، هم دلسوز و زحمت کش و هم با اخلاق. طبيعي است که خود را مديون چنين استادي بدانيم، براي او احترام قائل باشيم و همواره از ايشان با احترام ياد کنيم. اما اگر در درس اين استاد نمره خوبي کسب نکنيم و توانايي به کار بستن تعاليمش را بدست نياوريم، علارقم تمام احتراممان شاگرد خوبي براي استاد خود نبوده ايم و او را از خودمان راضي نکرده ايم.
مثال ديگري درباره ما مسلمانان مي زنيم. بسياري از ما مراقبيم تا حتما پس از ذکر نام حضرت رسول بر ايشان و خاندان پاکشان صلوات بفرستيم و نامشان را بدون پيشوند و پسوند مناسب به کار نبريم و اگر هم کسي خداي ناکرده به صاحت ايشان بي احترامي کند طبيعتا به جوش و خروش مي آييم. اما چرا اين حد از توجه و علاقه را در نزديک کردن شخصيت خود به تعاليم ايشان نشان نمي دهيم؟
يکي از آسيب هايي که مي تواند پس از مدتي به هر جريان فکري وارد شود همين است. شايد ذکر اين موضوع حساسيت برانگيز و سوتفاهم زا باشد اما حقيقتا بسياري از ما نمي توانيم نام استاد طاهري را بدون يکي دو پيشوند به کار ببريم در حالي که مي توانيم از راه ايشان به راحتي عدول کنيم. مسلما هدف از اين گفتار کاهش احترام به آن استاد فرزانه عرفان نيست، که حق بزرگي بر گردن همه ما دارد. اما هدف مشخص کردن ظاهر و باطن از يکديگر است. ما اصرار فراوان بر «دکتر» خطاب کردن استاد داريم حال آنکه داشتن مدارک دکتري يا مهندسي اساسا در مقابل آنچه استاد به بشريت عرضه کرده است، چيز در خور توجهي نيست، داشتن آن افتخاري براي استاد طاهري نيست و نداشتنش هم نقطه ضعفي براي ايشان نخواهد بود.
طبيعي است در شرايطي که استاد در زندان هستند، شاگردان ايشان فرياد مظلوميت برآورند و در رفع اتهامات از دامان پاک معلم خود بکوشند، اما بايد همين ابتداي راه از تاريخ درس بگيريم و ايشان را به تدريج چنان مقدس و غير قابل دستيابي نکنيم که تنها براي ستايش کردن و احترامات ظاهري مناسب باشد، نه براي الگو گرفتن و به کار بستن.
7- نقض خواسته يا ناخواسته شرط امانت داري
در اين باره صحبتهاي بسيار شده و تذکرات فراوان بيان گرديده. اگر بخواهيم نوعي جمع بندي داشته باشيم شايد بتوان گفت ما به چند صورت پا را از دايره امانت داري فراتر مي گذاريم:
الف) گاهي در اثر افکار و انديشه هايمان، چيزي به ذهن ما مي رسد و آنچه در ذهن، ساخته و پرورده شده را «آگاهي» به حساب مي آوريم. از آنجا که «آگاهي» خود را هم عموما از شبکه مثبت مي دانيم و لذا احتکار آن ناروا است، بلافاصله مي خواهيم اين يافته مهم را به همه اطلاع دهيم تا کسي محروم و نا آگاه باقي نماند. در بسياري موارد بيان نمي شود که «اين يک يافته شخصي است و ممکن است جزو تعليمات عرفان حلقه نباشد». گاهي اين يافته ها به ابداعات و اقدامات عجيبي مي انجامد که استاد نيز بارها از آن گلايه کرده اند. اين در حالي است که خود استاد طاهري باوجود برخورداري از بينش لازم، آگاهي هاي خود را چند ماه قرنطينه مي کردند تا آن را با آگاهي هاي ديگر انطباق داده و از صحت آن اطمينان حاصل کنند.
ب) هر مدرسي در حين تدريس تعليمات استاد، ناخواسته تغييرات کوچکي در طرز بيان مطلب يا اصطلاحات و مفاهيم مورد نظر ايجاد مي کند. همچنين افراد مختلف با توجه به پيش زمينه هاي فکري که دارند ممکن است يک حرف واحد را به صورت هاي مختلف و سازگار با عقايد خود درک و تفسير کند و سپس آنرا مطابق با تفسير و تبيين خود به ديگران هم منتقل نمايند؛ و يا وقتي مطلبي در يک کتاب يا سخنراني تازه منتشر شده از استاد صراحتا با آگاهي هاي شخصي ما در تناقض قرار مي گيرد، به جاي تفکر دوباره، اقدام به تفسير سخن استاد يا ساختن دليلي براي بيان آن سخن کرده و تلاش ميکنيم نظر ايشان را بر نظر خود منطبق کنيم. اين موارد در گذر سالها و با توالي نسل هاي مربيان و شاگردان جديد، بيشتر و عميق تر مي شود تا جايي که تشخيص حق و باطل در مواردي بسيار دشوار خواهد شد. پرهيز از اين مسئله شايد به صورت مطلق براي انسان امکان پذير نباشد اما مي توان با دقت نظر در انتقال و حساس بودن نسبت به عدم تناقض مجموعه مطالب با يکديگر، دائما از دامنه خطر کاست و به علف هاي هرز ذهني اجازه رشد بيش از حد در وجود خود را نداد.
ج) گاهي روبناي فکري يا طرز زندگي و رفتار روزمره يک مربي ممکن است در ذهن شاگردان به حساب عرفان حلقه گذاشته شود. کلاس هاي عرفان حلقه معمولا در منازل مربيان برگذار مي شود و طبيعتا شاگردان تا حدودي با خانواده و طرز زندگي مربي خود هم آشنا مي شوند. در شاگردان و مربيان عرفان حلقه افراد مختلف از طيف هاي گوناگون با روبناهاي متفاوت وجود دارند پس کسي نبايد بين سبک زندگي، پوشش، حرف زدن و… يک مربي، ارتباطي با عرفان حلقه برقرار کنند و اساسا اين عرفان مطابق با اساس نامه اش تداخلي با روبناي فکري افراد ندارد. کما اينکه استاد طاهري نيز يک بار بيان کردند که هرگز درباره روبناي زندگي شخصي خود صحبتي نکرده اند.
د) گاهي هم همراهان و مربياني ديده مي شوند که به وضوح نسبت به مسائل ذکر شده از سوي استاد طاهري، تخلف مي کنند. به عنوان مثال حلقه هايي از ترم هاي بالاتر در ترم هاي پايين تر تفويض مي شود، حلقه هاي يک طرفه يا دوطرفه به صورت ناصحيح به کار مي رود، و مثال هاي متعدد ديگر. چنين مسائلي هيچ توجيهي نداشته و همه ما بايد نسبت به شرط امانت داري دقت نظر بيشتري داشته باشيم.
8- خطر فرقه فرقه شدن تدريجي و خود به خودي
با تاکيد فراواني که درباره اين خطر شده و سوگندنامه اي که مربيان فرادرماني امضا مي کنند، شايد احتمال ايجاد آگاهانه فرقه و زيرشاخه کاهش يافته باشد اما بايد متوجه ايجاد خود به خودي و ناخواسته آن هم بود. در نبود استاد بسياري از همراهان و علاقه مندان اين مجموعه گرد شاگردان فعال ايشان جمع مي شوند. به تدريج حلقه هاي متعددي از همراهان با محوريت افراد مختلف تشکيل شده و مي شود. در هر يک از اين حلقه ها نيز آگاهي ها و مطالب جديدي دهان به دهان شده و نقل مي شود که با جمع و گروه ديگر متفاوت خواهد بود. در اين ميان هيچ کس قصد ايجاد شاخه يا انشعابي را ندارد اما به تدريج مسير حرکت هر گروه نسبت به گروه هاي ديگر زاويه کوچکي پيدا کرده و سنگ بناي ايجاد فرقه ها و زيرشاخه ها، خود به خود گذاشته مي شود.
اين روندي است که در طول تاريخ براي هر انديشه و مکتب توانمندي رخ داده و حال بايد براي اولين بار از ايجاد آن در عرفان حلقه جلوگيري کنيم. چنين کاري نياز به دقت عمل، نيت پيراسته و حسن نظر فراوان دارد. هريک از ما بايد همواره تشريک مساعي و هم فکري جمعي را مدنظر داشته باشيم و بدانيم که براي خدمت به مسير وحدت انسان ها، لازم نيست در آن هيچ شعبه و راه جداگانه اي را بپماييم.
آنچه گفته شد تلاشي بود تا ان شاالله در فاز مثبت، آسيب هاي خودمان را براي خودمان بيان کنيم پيش از آنکه خداي ناکرده ايراداتمان را سر هر کوي و برزن بشنويم. روي سخنم ابتدا با خود است که آلوده به تمامي هشت مورد ذکر شده مي باشم. از تمامي همراهان متعهد و خيرخواه نيز تقاضا دارم با انديشيدن در چنين مواردي به آسيب شناسي دائمي اين مجموعه خود جوش، مستقل و با انگيزه کمک فرمايند. شايد بتوان گفت عرفان حلقه مرحله ابتدايي شکل گيري را با زحمات استاد طاهري و همراهان متعدد طي کرده است. اما هنوز در مرحله کودکي خود قرار دارد و تا رشد و بالندگي و رسيدن به قله ها راه درازي در پيش است که بايد آنرا با همراهي يکديگر بپيماييم. مبادا که در اين صعود، از سقوط کسي خشنود شويم و خود را در حاشيه امني تصور کنيم. آسيب هاي ذکر شده نيز اکنون در مرحله رشد اين عرفان مطرح هستند و طبيعتا در آينده با آسيب هاي ديگري نيز مواجه خواهيم شد.
نکته پاياني اينکه اين نوشتار عمدتا به نقد عملکرد ما همراهان عرفان کيهاني اختصاص داشت نه بحث بر سر انديشه هاي مطرح در اين عرفان. اين سخن به آن معني نيست که امکان وجود هرگونه نقدي بر هر گوشه و زاويه و فرعي از حيطه گسترده مطالب بيان شده در عرفان حلقه، منتفي است؛ که اگر چنين بود استاد طاهري خود اين همه اصرار بر لزوم بحث هاي کارشناسي و تخصصي بر انديشه هاي عرفان حلقه نمي کردند. آن نيز در جاي خود، و با روش صحيح خود، لازم است تا بر غنا و استواري بناي اين عرفان ايراني-اسلامي بيافزايد، ان شاالله.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر