۱۳۹۳-۱۰-۰۸

امشب از بارانِ اشکم تر شده

تقدیم به استاد مهربانی ها
و همه عزیزان همسفر همدل و وحدتی
از طرف همراه بسیار محترم و گرامی جناب Rag Art - با طلب خیر
نایِ ناچیز :
امشب از بارانِ اشکم تر شده
شوقِ دیدارِ تو خالص تر شده
در دلی کز آتشِ مهرت بسوخت
شعله های نو ، ز خاکستر شده
روح پرّان ، جان جسارت می کند
بر تشتت ، این روان ساکن شده
بسته لب ها و پریشانی رمید
جان دگر مستقبل از جانان شده
در سپاهِ بد دلی آمد سکوت
حلقه از مهتابِ دل روشن شده
جمعِ اجزا ، کف زنان در چرخشند
رقصِ آتش در دل ام پیچان شده
هان اهوراییِ عاشق کن شتاب
سوزِ دیدارِ تو جانفرسا شده
این رگِ کاهیده بی صبر و قرار
عاشقِ بگذشتن از آذر شده
رگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر