۱۳۹۳-۰۹-۲۶

عرفان کمال و عرفان قدرت :

عرفان کمال و عرفان قدرت :

اطلاعات و آگاهي‌هايي را كه انسان مي‌تواند به زندگي بعدي انتقال
دهد،مهم‌ترين بخشي است كه در عرفان حلقه مورد بررسي قرار مي‌گيرد. برنامه‌ريزي براي حركت در مسير كمال كه در دنياي عرفان به آن سير و سلوك گفته مي‌شود، بستگي به شناسايي مسير دارد، تا به‌طوردقيق اطلاع داشته باشيم كه در اين مسير، چه چيزهايي مورد نياز است و بدين وسيله ضمن صرفه جويي در وقت، همه‌ي آن‌چه كه مورد نياز است، تدارك ديده شود.
پس لازم است اطلاعاتي در باره‌ي زندگي‌هاي بعدي نيز داشته باشيم؛
براي مثال، زندگي بعدي ما در لامكاني ادامه پيدا مي‌كند و در آن، ما ابعاد مكان را از دست داده و قادريم در آن واحد در هر جايي حاضر باشيم و در آن‌جا، فقط بُعد زمان بر ما حاكم خواهد بود. با توجه به توضيحات فوق، اگر داشته‌هاي انسان را شناسايي و دسته بندي كنيم، مي‌توانيم تشخيص دهيم كه كدام يك از اين داشته‌ها در زندگي بعدي كاربرد خواهد داشت. داشته‌هاي زميني شامل دانش‌ها، قدرت‌ها، توان‌ها و تخصص‌ها، كليه‌ي اطلاعاتي است كه براي زندگي روزمره مورد نياز بوده و بدون وجود آن‌ها، امكان زندگي براي انسان دشوار مي‌شد و حاصل عمر انسان، كسب اين دانش‌ها و اطلاعات است. براي مثال، دانش اقتصاد، فن و تكنيك حسابداري، دانش طراحي ماشين، رايانه، ساختمان، هواپيما و... هيچ يك از موارد ذكر شده در زندگي بعدي كاربردي ندارند؛ و فقط درصورتي كه در اين زندگي منجر به فهم و درك كمال بشوند، مفيد و مؤثر بوده و در غيراين‌صورت رنج بيهوده تلقي مي‌شود.
به‌عبارتي ديگر، ما در يك بازي زميني شركت داريم تا بلكه با تجربه‌هاي ناشي از اين بازي، بتوانيم به درك مظاهر گوناگون كمال برسيم. بنابراين، قدرت‌ها و توان‌هايي كه انسان بر اثر ورزش، تمرين و ممارست به دست مي‌آورد؛ مانند قدرت وزنه برداري، پرش، اسكي، مهارت ماشين نويسي، رانندگي آرايشگري و... هيچ كدام از اين‌ها در زندگي بعدي به درد ما نخورده و مورد استفاده‌اي ندارند؛ فقط نتيجه‌هاي ناشي از اين تجارب است كه در خدمت رسيدن ما به هدف اصلي از آمد و رفت ما به اين جهان است. براي مثال ما ورزش مي‌كنيم و قدرتمند مي‌شويم تا بيمار نشده و سالم باشيم و در نتيجه بهتر و راحت‌تر بتوانيم به چارچوب كمال بينديشيم.
در حرفه‌اي توانمند مي‌شويم تا ناني به‌كف آورده و در كنار آن بتوانيم پاسخي براي كمال خود پيدا كنيم كه بدون چنين پاسخي، آمد و رفت ما عبث و بيهوده خواهد بود.
ابر و باد و مه و خورشيد وفلك در كارند
تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري (سعدي)
داشته‌هايي را كه به‌اصطلاح، ماورايي نام‌گذاري‌كرده‌ايم، شامل قدرت‌هاي ماورايي مانند فكرخواني، آينده‌بيني، شخصيت خواني و... هستند كه هيچ يك از اين موارد، مورد استفاده‌اي در زندگي بعدي نخواهند داشت در حالي كه براي كسب آن‌ها، سال‌هاي متمادي از وقت انسان هدر رفته است. بخش ديگري از دانش‌هاي ماورايي، دانش كمال است كه شامل كليه‌ي آگاهي‌هايي است كه در مسير كمال به آن‌ها نيازمند هستيم و همان‌گونه كه بررسي خواهد شد، تنها بخشي از داشته‌هاي انسان را تشكيل مي‌دهد كه قابل انتقال به زندگي بعدي است.
اين داشته‌ها فقط آن بخش از ادراكات انسان را تشكيل مي‌دهد كه در حيطه‌ي كمال مطرح است؛ مانند درك اناالحق، درك وحدت، درك جمال الهي و.... همان‌گونه كه به‌طور مختصر اشاره شد، هيچ يك از داشته‌هاي زميني انسان، قابل انتقال به زندگي بعدي نيست.
براي مثال، اگر انسان تسلط كامل به علم اقتصاد، حسابداري، روان‌شناسي، رايانه و... داشته باشد، در زندگي بعدي هيچ‌گونه ارزشي نداشته و فاقد هرنوع كاربردي هستند. اين داشته‌ها فقط به‌عنوان واقعيت‌هايي در زندگي كنوني به‌كار گرفته شده، تا ضمن گذران زندگي، انسان با استفاده از آن‌ها به حقايق ديگري دست پيداكند. به‌همين صورت، هرگونه قدرت و مهارت بدني نيز در زندگي بعدي كاربردي ندارد؛
براي مثال، شخص وزنه برداري كه وزنه‌ي چند صد كيلوگرمي را بلند مي‌كند و يا ورزشكاري كه چند متر ركورد پرش دارد، هيچ يك از اين توان‌ها را در زندگي بعدي نمي‌تواند به‌كار بگيرد و اين توان‌ها در اين زندگي در خدمت كسب سلامتي و تندرستي او بوده‌اند تا بتواند با داشتن تن سالم و عمر طولاني‌تر، به چگونگي و راز خلقت پي ببرد. همچنين قدرت‌هاي ماورايي انسان نيز مانند طالع‌بيني، فكرخواني و شخصيت خواني، طي‌الارض و... در زندگي بعدي مورد استفاده‌اي ندارند. براي مثال اگر انسان طي‌الارض كند، در زندگي بعدي به علت اين‌كه فاقد بُعد مكان است و جابجا شدن آني براي همه‌ي كالبد‌هاي ذهني ميسر است، هيچ‌گونه ارزشي نخواهد داشت؛ درحالي كه ممكن است بخش زيادي از عمر خود را صرف به دست آوردن آن كرده باشد و يا ديدن آينده، خواندن فكر ديگران و... همه‌ي اين چيزها در آن‌جا براي همه امكان‌پذير است و اين قدرت‌ها ديگر ارزشي نخواهند داشت زيرا در آن زندگي قرار است، انسان تجارب ارزشمندتري را كسب كند. با اين توضيحات، نتيجه مي‌گيريم كه هيچ‌نوع قدرتي قابل انتقال به زندگي بعدي نيست.
بخش ديگر دانش‌هاي ماورايي، دانش كمال است
كه تنها بخشي است كه به زندگي بعدي انتقال پيدا مي‌كند و سواد و داشته ما در آن‌جا به حساب مي‌آيد و شامل ادراكاتي است كه در بالا به آن‌ها اشاره شد؛ درك وحدت، درك انا الحق و... آگاهي‌هاي مربوط به اين ادراكات كه فقط از طريق شبكه‌ي مثبت در اختيار انسان قرار مي‌گيرد. بخش ديگري كه از نتيجه‌گيري اعمال انسان حاصل مي‌شود،
در خدمت رسيدن به ادراكاتي است كه هم‌ اكنون توضيح داده شد. در اين‌جا براي روشن شدن نتيجه‌ي اعمال، به‌ذكر مثالي مي‌پردازيم.
فرض كنيد كه دانش‌آموزي تاكنون از درس ديكته، صدها بار نمره‌ي صفر گرفته است؛ زماني كه اين دانش‌آموز موفق شد از اين درس، نمره‌ي بيست بگيرد، در اين‌صورت آيا نمره‌هاي صفر گذشته‌ي او اهميتي خواهد داشت؟ و يا برعكس دانش‌آموزي كه هميشه نمره بيست از امتحان خود مي‌گرفته است، حالا صفر بگيرد؛ آيا ديگر اهميتي دارد كه او هميشه بيست مي‌گرفته است؟
پس نتيجه‌ي اعمال انسان و پايان نامه‌اي كه او براي خود از بازي دنيا مي‌نويسد، داراي اهميت است و نه خود اعمال. در نتيجه، ماحصل همه‌ي زندگي انسان در ميزان درك او از دانش كمال و نتيجه‌گيري اعمال او خلاصه مي‌شود.
لذا همه‌ي داشته‌هاي انسان را مي‌توان در دو دسته‌ي كلي كمال و قدرت خلاصه كرد و نتيجه گرفت كه فقط در اين راستا دانش كمال است كه ارزش پي‌گيري دارد و قدرت به هرگونه‌اي كه باشد، زوال پذير است و عمر انسان را بر باد داده، گاهي نيز موجب فريب او مي‌شود و تحت نام كرامات باعث مي‌شود كه ما در خدمت شبكه‌ي منفي قرار بگيريم. مولانا قدرت را به حلوا تشبيه كرده، آن را خوراك كودكان مي‌داند و توصيه مي‌كند تا صبر كرده از خوردن آن بپرهيزيم تا اصل ماجرا كه درك كمال است، از راه برسد.
گر سخن خواهي كه گويي چون شكر
صبر كن از حرص و اين حلوا مـخـور
صــــبر باشــد، مـشــت‌هـاي زيـركـان
هســت حلــوا ، آرزوي كــــودكــان
هـــــركــه صبــر آورد، گــردون بـررَوَد
هـركـــه حـلـوا خـــورد، واپس‌تر رود
(مولانا)

كرامات، مجموعه‌ي چيزهايي است كه انسان را به كمال برساند و آن چيزها، فقط آگاهي و ادراك توان بالقوه‌ي الهي است؛ يعني در مسير كمال از كسي پرسيده نمي‌شود كه چه قدرتي دارد؟ بلكه سؤال مي‌‌شود، به چه آگاهي‌هايي رسيده و به چه دركي نايل شده است؟
(انسان از منظری دیگر / محمد علی طاهری )


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر