آیا بدون درک عظمت و گستردگی که به آن اشاره کردید، نمی شود به این محو شدن رسید؟
ما دو جور به این مساله نزدیک می شویم. یک جور نزدیک شدن استدلالی و نصیحتی است که می گوییم جهان عظیم است و با بیان این طور مطالب به شخص دیگری می گوییم بیا از خودستایی دست بردار و ... . اما معمولا نصیحت، کارساز نیست.
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را بر ریز بر جان ساقیا
از آن شراب آگاهی الهی به من بده. زیاد نصیحتم کرده اند و کارساز نشده. پس وقتی نصیحت می کنیم فرد باید خودمحورانه بیاید این نصیحت را در مورد خودش به کار ببرد. یعنی بدون کمک گرفتن از خدا می رسد به خود محوری. وقتی هم انجام می دهد می گوید من آدم با اراده ای بودم و توانستم از حسادت دور بشوم. یعنی از حسادت آزاد شده، اما به دام دیگری افتاده که منیت است.
لذا در چارچوب عرفانی که خودمحوری را قبول ندارد، باز اگر کسی بخواهد خودش به جایی برسد، اشکال ایجاد می شود.
راه دیگر این است که ما به درک هستی و عظمتش برسیم که در این صورت اتفاقی درونی در ما بیفتد و ترک صفات ما با محوریت خدا انجام شود. در عرفان هیچ کاری بدون کمک او درست انجام نمی شود.
به جایی نرسد کس به توانایی خویش
الا تـو چـراغ رحمتـــش داری پیـــش
یعنی ما فقط حرکت خدامحور را قبول داریم. لذا نمی گوییم من با اراده خودم توانستم از غیبت دست بکشم. چون حتی اگر توانسته باشم این کار را انجام بدهم، از دامی به دام دیگر افتاده ام و دچار غرور شده ام.
اصولا در عرفان هر اتفاقی به دنبال درک است . مثلا اگر ما دست از ظلم ستیزی برمی داریم، بعد از درک «وجه الله» است. درک وجه الله و درک جمال یار ما را به این می رساند که هر ذره از عالم هستی نشانی از اوست؛ پس واجب است که برای هر جزئی از هستی تقدس قائل باشیم. یعنی ما خواه نا خواه نمی توانیم به چیزی یا کسی ظلمی روا داریم. اما این رسیدن به درک وجه الله باز بدون کمک خودش امکان پذیر نیست.
تزکیه هم به کمک خودش است: «لکن الله یزکی من یشاء». ما چه می کنیم؟ خودمان را در محوریت او قرار می دهیم. می گوییم ما این اشکال را داریم. به ما کمک کن تا برطرف شود. موضوع حلقه های رحمانیت همین است که می رویم با اخلاص در پیشگاه او قرار می گیریم تا کاری که لازم است انجام دهد. لذا ما هیچ حرکت خودمحورانه ای نداریم!
مصاحبه شماره چهار با استاد محمد علی طاهری
ما دو جور به این مساله نزدیک می شویم. یک جور نزدیک شدن استدلالی و نصیحتی است که می گوییم جهان عظیم است و با بیان این طور مطالب به شخص دیگری می گوییم بیا از خودستایی دست بردار و ... . اما معمولا نصیحت، کارساز نیست.
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را بر ریز بر جان ساقیا
از آن شراب آگاهی الهی به من بده. زیاد نصیحتم کرده اند و کارساز نشده. پس وقتی نصیحت می کنیم فرد باید خودمحورانه بیاید این نصیحت را در مورد خودش به کار ببرد. یعنی بدون کمک گرفتن از خدا می رسد به خود محوری. وقتی هم انجام می دهد می گوید من آدم با اراده ای بودم و توانستم از حسادت دور بشوم. یعنی از حسادت آزاد شده، اما به دام دیگری افتاده که منیت است.
لذا در چارچوب عرفانی که خودمحوری را قبول ندارد، باز اگر کسی بخواهد خودش به جایی برسد، اشکال ایجاد می شود.
راه دیگر این است که ما به درک هستی و عظمتش برسیم که در این صورت اتفاقی درونی در ما بیفتد و ترک صفات ما با محوریت خدا انجام شود. در عرفان هیچ کاری بدون کمک او درست انجام نمی شود.
به جایی نرسد کس به توانایی خویش
الا تـو چـراغ رحمتـــش داری پیـــش
یعنی ما فقط حرکت خدامحور را قبول داریم. لذا نمی گوییم من با اراده خودم توانستم از غیبت دست بکشم. چون حتی اگر توانسته باشم این کار را انجام بدهم، از دامی به دام دیگر افتاده ام و دچار غرور شده ام.
اصولا در عرفان هر اتفاقی به دنبال درک است . مثلا اگر ما دست از ظلم ستیزی برمی داریم، بعد از درک «وجه الله» است. درک وجه الله و درک جمال یار ما را به این می رساند که هر ذره از عالم هستی نشانی از اوست؛ پس واجب است که برای هر جزئی از هستی تقدس قائل باشیم. یعنی ما خواه نا خواه نمی توانیم به چیزی یا کسی ظلمی روا داریم. اما این رسیدن به درک وجه الله باز بدون کمک خودش امکان پذیر نیست.
تزکیه هم به کمک خودش است: «لکن الله یزکی من یشاء». ما چه می کنیم؟ خودمان را در محوریت او قرار می دهیم. می گوییم ما این اشکال را داریم. به ما کمک کن تا برطرف شود. موضوع حلقه های رحمانیت همین است که می رویم با اخلاص در پیشگاه او قرار می گیریم تا کاری که لازم است انجام دهد. لذا ما هیچ حرکت خودمحورانه ای نداریم!
مصاحبه شماره چهار با استاد محمد علی طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر