تعريف شجره
چون بعد زمان بر ما حاکم است و بعد زمان مثل يک چاقوي کيک بري عمل مي کند و فريم به فريم را از مکان جدا مي کند.
لذا ما امروز اين شکلي هستيم و فردا يک شکل ديگر.
اما از نظر ناظري که در لا مکان و لا زمان نگاه مي کند، آنجا که گفت به اين درخت نزديک نشو.
هنوز زمان شامل نشده بود. چرا گفت درخت؟
براي اين که از آنجا ناظري که به هستي نگاه کند، هستي را اين شکلي که ما مي بينيم، نمي بيند.
اينجا زمان ما را تکه تکه کرده است.
اما اگر زمان را برداريم. من چه شکلي مي شوم؟
تصوير الانم مي افتد رو تصوير ديروزم، مي افتد رو تصوير ماه قبلم و همينطوري تا مي رسم به نوزاد و جنين.
ناظري که به اين نگاه مي کند يک کله مي بيند.
اگر اين ناظر بخواهد به من نگاه کندتا ريشه اي که اين شروع شده ، آمده شده من، همه چيز را بر هم منطبق مي بيند.
يک شکل عجيب و غريب درمي آيد.
هر کدام از ما را تا آنجا ببيند مثل يک درخت مي ماند.
حالا شما برگرديد به زماني که زمين از خورشيد جدا شده، آن را هم ببيند.
برگرديد زماني که کهکشان راه شيري تشکيل شده و منظومه شمسي ازآن جدا شده
است. برگرديد به ابتدا.
خلاصه در واقع همه به هم متصلند و يک درخت داريد مي بيند.
آدم وقتي نگاه کرد، هستي در صفر ثانيه بود.
گفت « اسکن هذه جنت ».
فقط مکان را دادند.
ما يک نگاه که کرديم درخت هستي را ديديم.
ميوه درخت هستي چه بود؟
فلسفه خلقت را مي خواهد بگويد.
گفتند که اگر از ميوه درخت بخوري جاودانه مي شوي.
ميوه درخت آگاهي و کمال بود.
برسيم به جايي که آگاهي در ما بالقوه بود « علّم آدم الاسما کلها »
حالا دارد به بالفعل تبديل مي شود
و اين مسأله ما را به جاودانگي مي رساند.
حالا اگر از ميوه درخت نمي خورديم، همانجا مانده بوديم و زندگي بخور و نمير داشتيم.
در حالي که اينجا بخشي از آن توان بالقوه را به بالفعل تبديل کرديم و داريم مي رويم که کل آن «علّم آدم الاسما کلها» را به بالفعل تبديل کنيم.
دوره 6
استاد محمد علي طاهري
چون بعد زمان بر ما حاکم است و بعد زمان مثل يک چاقوي کيک بري عمل مي کند و فريم به فريم را از مکان جدا مي کند.
لذا ما امروز اين شکلي هستيم و فردا يک شکل ديگر.
اما از نظر ناظري که در لا مکان و لا زمان نگاه مي کند، آنجا که گفت به اين درخت نزديک نشو.
هنوز زمان شامل نشده بود. چرا گفت درخت؟
براي اين که از آنجا ناظري که به هستي نگاه کند، هستي را اين شکلي که ما مي بينيم، نمي بيند.
اينجا زمان ما را تکه تکه کرده است.
اما اگر زمان را برداريم. من چه شکلي مي شوم؟
تصوير الانم مي افتد رو تصوير ديروزم، مي افتد رو تصوير ماه قبلم و همينطوري تا مي رسم به نوزاد و جنين.
ناظري که به اين نگاه مي کند يک کله مي بيند.
اگر اين ناظر بخواهد به من نگاه کندتا ريشه اي که اين شروع شده ، آمده شده من، همه چيز را بر هم منطبق مي بيند.
يک شکل عجيب و غريب درمي آيد.
هر کدام از ما را تا آنجا ببيند مثل يک درخت مي ماند.
حالا شما برگرديد به زماني که زمين از خورشيد جدا شده، آن را هم ببيند.
برگرديد زماني که کهکشان راه شيري تشکيل شده و منظومه شمسي ازآن جدا شده
است. برگرديد به ابتدا.
خلاصه در واقع همه به هم متصلند و يک درخت داريد مي بيند.
آدم وقتي نگاه کرد، هستي در صفر ثانيه بود.
گفت « اسکن هذه جنت ».
فقط مکان را دادند.
ما يک نگاه که کرديم درخت هستي را ديديم.
ميوه درخت هستي چه بود؟
فلسفه خلقت را مي خواهد بگويد.
گفتند که اگر از ميوه درخت بخوري جاودانه مي شوي.
ميوه درخت آگاهي و کمال بود.
برسيم به جايي که آگاهي در ما بالقوه بود « علّم آدم الاسما کلها »
حالا دارد به بالفعل تبديل مي شود
و اين مسأله ما را به جاودانگي مي رساند.
حالا اگر از ميوه درخت نمي خورديم، همانجا مانده بوديم و زندگي بخور و نمير داشتيم.
در حالي که اينجا بخشي از آن توان بالقوه را به بالفعل تبديل کرديم و داريم مي رويم که کل آن «علّم آدم الاسما کلها» را به بالفعل تبديل کنيم.
دوره 6
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر