همفازي با زمان
ما در دوره 3 کمي در مورد زمان حرف زديم.
تمام عناصر هستي و تمام ذرات هوشمند هستند.
مثلاً در نانو تکنولوژي اگر يک اتم را جدا کنيم و بگذاريم جايي و دو تا اتم ديگر بگذاريم کنار آنها از اين به بعد خودشان تصميم مي گيرند که بعدشان چه باشد و خودشان شروع مي کنند به چيدن.
يعني در نانو تکنولوژي الان به اين نتيجه رسيدند، خود اتم ها مي توانند هوشمندانه عمل کنند.
وقتي به زمان رسيديم ديديم که ممکن است نتوانيم به طور عملي ثابت کنيم، اما به طور تجربي، تجربه کرديم، وقتي مي خواهيم زمان نگذرد، مي گذرد و وقتي مي خواهيم بگذرد، نمي گذرد. اين واقعيتي است که نمي توانيم انکارش کنيم و نمي توانيم از آن سر در بياوريم.
همچنين تجربه کرديم وقتي با چرخ و فلک رو به رو مي شويم، مقابل ما سيستم هوشمندي وجود دارد.
مي بينيم که هر جا مي خواهيم با ديکتاتوري، آرزوها و خواسته هاي خودمان را به هستي القا کنيم، قبول نمي کند.
بنابراين ما در برخورد با آرزوها به طور خاصي عمل مي کنيم.
توضيح داديم، يکي از شرايط لازم براي اين که فردي در ارتباط با آگاهي قرار بگيرد چيست؟ همفازي با زمان و همراه شدن با زمان.
چرا اين کار را مي کنيم؟
براي اين که ما داريم مي رويم تا چند دوره ديگر اشکالات فردي خود را برطرف کنيم و موانع را حل کنيم و امکانات ايجاد ارتباط را آماده کنيم تا مستقل بتوانيم حرکت کنيم.
بدون اين که اتکا به جايي داشته باشيم، هر کس مستقل بتواند در ارتباط قرار بگيرد.
پس مورد نياز ما هست تا بستري آماده بشود.
در مورد زمان وقتي مي گوئيم نگذر، مي گذرد، زمان را نگه داشتيم عقب و آگاهي مي خورد جلو پاي ما و وقتي مي گوئيم زمان بگذر، يعني زمان را داريم مي بريم جلو و آگاهي مي خورد پشت سر ما.
پس آگاهي درست به ما برخورد نمي کند.
پس وقتي آگاهي دريافت نکرديم، بايد ببينيم کجاي کار ما مشکل داشته که نتوانستيم چيزي دريافت کنيم.
اين در واقع قرار است به ما ديدي بدهد که ما را تنها و بي کس روي زمين رها نکردند، مائيم که بايد اينجا آن شرايط را ايجاد کنيم تا بتوانيم در ارتباط قرار بگيريم.
حالا در اين چارچوب بحث زمان مهم است، منتها نامحسوس است.
چون ما به نحوه زندگي خاصي عادت کرديم و نمي دانيم کجا همراه هستيم و کجا همراه نيستيم، کجا همفازيم و کجا همفاز نيستيم.
اما اگر يک مدت خودمان را زير نظر داشته باشيم، مي فهميم که کجا داريم ديکتاتوري مي کنيم.
وقتي از ديکتاتوري دست بر مي داريم، به نحو عجيبي همه ذرات جهان هستي مي خواهند با ما حرف بزنند، کوه و دشت و آسمان و درخت و ... مي خواهند به ما پيام بدهند.
يعني وقتي با زمان همفاز مي شويم، به طرز عجيبي با شعور هستي يکتا مي شويم و پيام آنها را دريافت مي کنيم.
يعني آگاهي ها در همه تجليات الهي جاري است.
اين مسائل به کلام نمي آيد و بايد درکش کرد تا براي ما روشن بشود.
هستي مي خواهد پيام بدهد ولي ما همفاز نيستيم،وقتي همفاز بشويم پيام را مي گيريم.
پس ما بايد شرايط را فراهم کنيم تا آگاهي دريافت کنيم.
دوره 6
استاد محمد علي طاهري
ما در دوره 3 کمي در مورد زمان حرف زديم.
تمام عناصر هستي و تمام ذرات هوشمند هستند.
مثلاً در نانو تکنولوژي اگر يک اتم را جدا کنيم و بگذاريم جايي و دو تا اتم ديگر بگذاريم کنار آنها از اين به بعد خودشان تصميم مي گيرند که بعدشان چه باشد و خودشان شروع مي کنند به چيدن.
يعني در نانو تکنولوژي الان به اين نتيجه رسيدند، خود اتم ها مي توانند هوشمندانه عمل کنند.
وقتي به زمان رسيديم ديديم که ممکن است نتوانيم به طور عملي ثابت کنيم، اما به طور تجربي، تجربه کرديم، وقتي مي خواهيم زمان نگذرد، مي گذرد و وقتي مي خواهيم بگذرد، نمي گذرد. اين واقعيتي است که نمي توانيم انکارش کنيم و نمي توانيم از آن سر در بياوريم.
همچنين تجربه کرديم وقتي با چرخ و فلک رو به رو مي شويم، مقابل ما سيستم هوشمندي وجود دارد.
مي بينيم که هر جا مي خواهيم با ديکتاتوري، آرزوها و خواسته هاي خودمان را به هستي القا کنيم، قبول نمي کند.
بنابراين ما در برخورد با آرزوها به طور خاصي عمل مي کنيم.
توضيح داديم، يکي از شرايط لازم براي اين که فردي در ارتباط با آگاهي قرار بگيرد چيست؟ همفازي با زمان و همراه شدن با زمان.
چرا اين کار را مي کنيم؟
براي اين که ما داريم مي رويم تا چند دوره ديگر اشکالات فردي خود را برطرف کنيم و موانع را حل کنيم و امکانات ايجاد ارتباط را آماده کنيم تا مستقل بتوانيم حرکت کنيم.
بدون اين که اتکا به جايي داشته باشيم، هر کس مستقل بتواند در ارتباط قرار بگيرد.
پس مورد نياز ما هست تا بستري آماده بشود.
در مورد زمان وقتي مي گوئيم نگذر، مي گذرد، زمان را نگه داشتيم عقب و آگاهي مي خورد جلو پاي ما و وقتي مي گوئيم زمان بگذر، يعني زمان را داريم مي بريم جلو و آگاهي مي خورد پشت سر ما.
پس آگاهي درست به ما برخورد نمي کند.
پس وقتي آگاهي دريافت نکرديم، بايد ببينيم کجاي کار ما مشکل داشته که نتوانستيم چيزي دريافت کنيم.
اين در واقع قرار است به ما ديدي بدهد که ما را تنها و بي کس روي زمين رها نکردند، مائيم که بايد اينجا آن شرايط را ايجاد کنيم تا بتوانيم در ارتباط قرار بگيريم.
حالا در اين چارچوب بحث زمان مهم است، منتها نامحسوس است.
چون ما به نحوه زندگي خاصي عادت کرديم و نمي دانيم کجا همراه هستيم و کجا همراه نيستيم، کجا همفازيم و کجا همفاز نيستيم.
اما اگر يک مدت خودمان را زير نظر داشته باشيم، مي فهميم که کجا داريم ديکتاتوري مي کنيم.
وقتي از ديکتاتوري دست بر مي داريم، به نحو عجيبي همه ذرات جهان هستي مي خواهند با ما حرف بزنند، کوه و دشت و آسمان و درخت و ... مي خواهند به ما پيام بدهند.
يعني وقتي با زمان همفاز مي شويم، به طرز عجيبي با شعور هستي يکتا مي شويم و پيام آنها را دريافت مي کنيم.
يعني آگاهي ها در همه تجليات الهي جاري است.
اين مسائل به کلام نمي آيد و بايد درکش کرد تا براي ما روشن بشود.
هستي مي خواهد پيام بدهد ولي ما همفاز نيستيم،وقتي همفاز بشويم پيام را مي گيريم.
پس ما بايد شرايط را فراهم کنيم تا آگاهي دريافت کنيم.
دوره 6
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر