رمز خاک و آتش!
اولا گفتيم، اگر شيطان سجده مي كرد چي مي شد؟ اصلا ما ارضي نداشتيم، اين ارض را نداشتيم. خوب دقت بكنيد. بعد گفت «انَاَ خيَر منِه خلَقَتْنَي مِن ناّر خلَقَتْهَ مِن طينٍ» (اعراف 12) من را از آتش آفريدي اين را از خاك آفريدی. دوباره دربارگاه اصلا نه خاك معني مي دهد، نه به عبارتي آتش معني مي دهد و ظاهرا هم هيچ چيزي نشد كه بگويند، نه آن خاك بهتر از اين است. اما اين است كه كشف رمز خاك و آتش خودش يك ماجرايي است، يكي اش را خدمتان بگوييم. حالا بحث آب و باد و خاك و آتش، همين جوري حرف در حرف مي آيد، صحبت بكنيم.
در آنجايي كه مي آيد، خاك مي تواند آتش را خاموش كند، آتش فقط مي تواند، خاك را سختش كند، سنگش كند، آتش خاك را ذوب مي كند، مي كند سنگ؛ در آتشفشان كارش همين است. خاك شكل پذير است، با آب، آب شكل دهنده است، آب آگاهي است، باد انگيزه است، آتش ايجاد پختگي مي كند. خاك و آب را قاطي كند مي شود گلِ، گلِ را شكلش بدهي يك كوزه از آن درست كني، ولش كني يواش يواش وا مي رود. بايد آتش بيايد آن را تثبيت بدهد، پختگي ايجاد كند « تا زآتشي مي گريزي ترش و خامي چون خمير» تا از جهنمّ فرار مي كني، ترش و خامي چون خمير. اين آتش است كه ايجاد پختگي مي كند يعني در اين مسايل مي گويند، انسان، هستي، از آب، باد، خاك و آتش، اينها زبان رمز است. زباني است كه چگونه اين چهار تا عنصر به هستي معنا داده است...
گفت كه «انِّي اَعلمَ ما لاتعَلمَون» (بقره 30) چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد. حالا در اين مسئله چيزي كه مي دانم؛ اين است كه خاك مي تواند آتش را خاموش كند ولي آتش فقط مي تواند خاك را سنگ كند و شكننده اش كند. در اين رابطه رمزي است كه انسان كشف مي كند و موفق مي شود خودش را از شبكه منفي به نوعي مصون كند، از آسيب پذيري اش
جلوگيري كند.
در اين رابطه راه هاي نفوذ شبكه منفي؛ به چه طريقي شبكه منفي توانسته ستاد ما را اشغال كند، مثل بحث موسيقي، شعور و ضدشعور، البته بحث موسيقي زير مجموعه يك بحث بزرگ تري است. و در آن جا ستاد ما توسط شعوري كه حالا بر هر چيز حاكم است؛ شعور ضدشعور، يعني مثل اسب تروا، ما در معرض يك چيز قرار گرفتيم كه همان اسب ترواست يعني اسبي است كه برديم داخل ستاد و آن هايي كه داخل اين اسب هستند پياده مي شوند و ستاد را اشغال مي كنند، هميشه اين مسئله هست.
چيزهايي مثل اين قضيه كشف مي شود، انسان متوجه مي شود كه از كجا دارد ضربه مي خورد و راه ورود اين ضربات هم مورد شناسايي قرار مي گيرد و مي تواند از اين ضربات جلوگيري نمايد. و يكدفعه به طرز باورنكردني و غيرقابل قبولي انسان بتواند بر مسايل شبكه منفي، درها را ببندد و كنترل هايي داشته باشد و يك قضايايي را در اختيار بگيرد. بعد آنجا مفهوم «انِّي اَعلمَ ما لاتعَلمَون» (بقره 30) ي بشود؟ انسان يا ما متوجه شويم پس اين قضايا را گذاشتند.
اما اگر روند قرار نباشد اينجوري طي شود، يعني رمزي نباشد و ما همين جوري برويم جلو، نتيجه چي مي شود؟ كي شكست مي خورد؟ خدا، ملائك چي مي شوند؟ ملائك بر حق مي شوند، مي گويند «خدايا ما كه گفتيم به تو اين كار را نكن، اين موجود را قرار نده، اينجوري مي شود، آبرويت مي رود، آبرويت را مي برند!» درست است؟ پيش بيني ملائك درست از آب در مي آيد. مي دانيد اگر پيش بيني ملائك درست بيايد چي مي شود؟ يعني در مقابل خداوند آنها اطلاعات شان بيشتر بود، ديدشان كامل تر بود، درست ترديدند ولي آيا اينطوري است؟ خير.
حالا در آن بحث آب و باد و خاك و آتش خاك شكل پذير است، خاك مي تواند شكوفايي داشته باشد، خاك باروري دارد البته به معاني مختلفي اين چيز دارد. چرا اسم ما را گذاشتند خاك؟ اين مسئله به زبان زميني است، به زبان آسماني كه خاك معنا نمي دهد كه ما آمديم انسان را از خاك آفريديم، آن بالا خاكي نبوده كه ما را با آن بيافرينند ولي به زبان زميني دارند با ما صحبت مي كند، به زبان رمزي صحبت مي كنند كه ما بفهميم. منتها ما نيست اسم اين را گذاشتيم خاك، بعد يك نسبتي پيدا كرديم و ديگر چسبيديم به آن و در شرك به سر مي بريم.
مباحث دوره چهار عرفان حلقه / استاد محمد علی طاهری
اولا گفتيم، اگر شيطان سجده مي كرد چي مي شد؟ اصلا ما ارضي نداشتيم، اين ارض را نداشتيم. خوب دقت بكنيد. بعد گفت «انَاَ خيَر منِه خلَقَتْنَي مِن ناّر خلَقَتْهَ مِن طينٍ» (اعراف 12) من را از آتش آفريدي اين را از خاك آفريدی. دوباره دربارگاه اصلا نه خاك معني مي دهد، نه به عبارتي آتش معني مي دهد و ظاهرا هم هيچ چيزي نشد كه بگويند، نه آن خاك بهتر از اين است. اما اين است كه كشف رمز خاك و آتش خودش يك ماجرايي است، يكي اش را خدمتان بگوييم. حالا بحث آب و باد و خاك و آتش، همين جوري حرف در حرف مي آيد، صحبت بكنيم.
در آنجايي كه مي آيد، خاك مي تواند آتش را خاموش كند، آتش فقط مي تواند، خاك را سختش كند، سنگش كند، آتش خاك را ذوب مي كند، مي كند سنگ؛ در آتشفشان كارش همين است. خاك شكل پذير است، با آب، آب شكل دهنده است، آب آگاهي است، باد انگيزه است، آتش ايجاد پختگي مي كند. خاك و آب را قاطي كند مي شود گلِ، گلِ را شكلش بدهي يك كوزه از آن درست كني، ولش كني يواش يواش وا مي رود. بايد آتش بيايد آن را تثبيت بدهد، پختگي ايجاد كند « تا زآتشي مي گريزي ترش و خامي چون خمير» تا از جهنمّ فرار مي كني، ترش و خامي چون خمير. اين آتش است كه ايجاد پختگي مي كند يعني در اين مسايل مي گويند، انسان، هستي، از آب، باد، خاك و آتش، اينها زبان رمز است. زباني است كه چگونه اين چهار تا عنصر به هستي معنا داده است...
گفت كه «انِّي اَعلمَ ما لاتعَلمَون» (بقره 30) چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد. حالا در اين مسئله چيزي كه مي دانم؛ اين است كه خاك مي تواند آتش را خاموش كند ولي آتش فقط مي تواند خاك را سنگ كند و شكننده اش كند. در اين رابطه رمزي است كه انسان كشف مي كند و موفق مي شود خودش را از شبكه منفي به نوعي مصون كند، از آسيب پذيري اش
جلوگيري كند.
در اين رابطه راه هاي نفوذ شبكه منفي؛ به چه طريقي شبكه منفي توانسته ستاد ما را اشغال كند، مثل بحث موسيقي، شعور و ضدشعور، البته بحث موسيقي زير مجموعه يك بحث بزرگ تري است. و در آن جا ستاد ما توسط شعوري كه حالا بر هر چيز حاكم است؛ شعور ضدشعور، يعني مثل اسب تروا، ما در معرض يك چيز قرار گرفتيم كه همان اسب ترواست يعني اسبي است كه برديم داخل ستاد و آن هايي كه داخل اين اسب هستند پياده مي شوند و ستاد را اشغال مي كنند، هميشه اين مسئله هست.
چيزهايي مثل اين قضيه كشف مي شود، انسان متوجه مي شود كه از كجا دارد ضربه مي خورد و راه ورود اين ضربات هم مورد شناسايي قرار مي گيرد و مي تواند از اين ضربات جلوگيري نمايد. و يكدفعه به طرز باورنكردني و غيرقابل قبولي انسان بتواند بر مسايل شبكه منفي، درها را ببندد و كنترل هايي داشته باشد و يك قضايايي را در اختيار بگيرد. بعد آنجا مفهوم «انِّي اَعلمَ ما لاتعَلمَون» (بقره 30) ي بشود؟ انسان يا ما متوجه شويم پس اين قضايا را گذاشتند.
اما اگر روند قرار نباشد اينجوري طي شود، يعني رمزي نباشد و ما همين جوري برويم جلو، نتيجه چي مي شود؟ كي شكست مي خورد؟ خدا، ملائك چي مي شوند؟ ملائك بر حق مي شوند، مي گويند «خدايا ما كه گفتيم به تو اين كار را نكن، اين موجود را قرار نده، اينجوري مي شود، آبرويت مي رود، آبرويت را مي برند!» درست است؟ پيش بيني ملائك درست از آب در مي آيد. مي دانيد اگر پيش بيني ملائك درست بيايد چي مي شود؟ يعني در مقابل خداوند آنها اطلاعات شان بيشتر بود، ديدشان كامل تر بود، درست ترديدند ولي آيا اينطوري است؟ خير.
حالا در آن بحث آب و باد و خاك و آتش خاك شكل پذير است، خاك مي تواند شكوفايي داشته باشد، خاك باروري دارد البته به معاني مختلفي اين چيز دارد. چرا اسم ما را گذاشتند خاك؟ اين مسئله به زبان زميني است، به زبان آسماني كه خاك معنا نمي دهد كه ما آمديم انسان را از خاك آفريديم، آن بالا خاكي نبوده كه ما را با آن بيافرينند ولي به زبان زميني دارند با ما صحبت مي كند، به زبان رمزي صحبت مي كنند كه ما بفهميم. منتها ما نيست اسم اين را گذاشتيم خاك، بعد يك نسبتي پيدا كرديم و ديگر چسبيديم به آن و در شرك به سر مي بريم.
مباحث دوره چهار عرفان حلقه / استاد محمد علی طاهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر