۱۳۹۳-۰۱-۰۵

زندگي ميدان جنگ است!

زندگي ميدان جنگ است!


زندگي ميدان جنگ است در ميدان جنگ شما مي توانيد بگوييد خوب، حمله نيست؟ هرگز، لحظه اي فرا نمي رسد كه ما بتوانيم بگوييم « خوب ديگر حالا دست و پاي مان را دراز كنيم، حمله نيست» اصلا اينطور نيست، به هيچ عنوان.

لذا در ميدان جنگ يك سرباز كارآزموده هيچ وقت خيالش راحت نمي شود كه حمله نيست. هميشه مراقب است، در هر حالتي مراقب است كه آن اصول ايمني را تا آنجا كه مي تواند رعايت كند، ممكن است كه هر آن يك خمپاره بيايد بخورد توي زمين. ممكن است هر آن يكدفعه هواپيماها ظاهر شوند، ممكن است هر آن گلوله اي، خمپاره اي، چيزي، ...

اولا اگر قبول كرديد كه زندگي همان ميدان جنگ است، اين يك مقداري لزوم آمادگي را براي ما باز مي كند كه اين آمادگي بايد باشد. اما از نقطه نظرهاي ديگري يك امكانات و تسهيلاتي را كه ما صاحب شديم به ما خيال راحت مي دهد، ديدگاه هايي را صاحب شديم، ديدي را صاحب شديم اينها خيال راحت مي دهد.

اينكه فاز منفي نمي رويم، كنترل دشارژ، آن ضدضربه شدن ها، آن چيزهايي را كه پي گيري مي كنيم در واقع به سرباز ايمني مي دهد، تجهيزات مي دهد و باعث مي شود خيال هي مرتب راحت و راحت و راحت تر شود. اما اگر ما فكر كنيم كه لحظه اي است كه مبارزه لزومي ندارد و مي توانيم دست و پاي مان را دراز كنيم، اين تقريبا يك خرده اي غيرممكن است و هميشه هست.


مطالب دوره چهار عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر