زمينه (ارض) و خليفه الله!
به تعبير ما «زمين» کافي نيست که به تسخير ما درآيد، «زمينه» به تسخير ما در آمده است.
در آن زمينه، همه هستي از بيگ بنگ تا انتهايش يک جزء کوچک است.
پس خليفه الهي آنجاست.
تعريف خليفه الهي زماني اتفاق مي افتد که اين دو بخش با هم ادغام بشوند (من ثابت و من متحرک).
آن موقع ما اجازه پيدا مي کنيم بگوئيم خليفه الله.
الان من خليفه الله نيستم، اگر شما الآن من را خليفه خدا و جانشين خدا فرض کنيد آنوقت مي دانيد چه اشکال بزرگي است.
بايد بين ما (من و خدا) يک سنخيتّي و تناسبي باشد.
وقتي مي گويند يک نفر مدير و يک نفر ديگر معاون.
آن معاون توانايي دارد و يک کم اطلاعاتش از آن مدير کمتر است.
اما بين ما و خدا چه سنخيتي وجود دارد؟
درست است ما سواد الهي را داريم، ولي نمي توانيم ازآن استفاده کنيم.
بنابراين زماني که ما مي شويم خليفه الله، که از جهنم خارج شديم و قابليت جانشيني خدا را پيدا کرديم.
پس از آنجا به بعد مي شود گفت خليفه الله، چون سنخيتي وجود دارد.
دوره 7
استاد محمد علي طاهري
به تعبير ما «زمين» کافي نيست که به تسخير ما درآيد، «زمينه» به تسخير ما در آمده است.
در آن زمينه، همه هستي از بيگ بنگ تا انتهايش يک جزء کوچک است.
پس خليفه الهي آنجاست.
تعريف خليفه الهي زماني اتفاق مي افتد که اين دو بخش با هم ادغام بشوند (من ثابت و من متحرک).
آن موقع ما اجازه پيدا مي کنيم بگوئيم خليفه الله.
الان من خليفه الله نيستم، اگر شما الآن من را خليفه خدا و جانشين خدا فرض کنيد آنوقت مي دانيد چه اشکال بزرگي است.
بايد بين ما (من و خدا) يک سنخيتّي و تناسبي باشد.
وقتي مي گويند يک نفر مدير و يک نفر ديگر معاون.
آن معاون توانايي دارد و يک کم اطلاعاتش از آن مدير کمتر است.
اما بين ما و خدا چه سنخيتي وجود دارد؟
درست است ما سواد الهي را داريم، ولي نمي توانيم ازآن استفاده کنيم.
بنابراين زماني که ما مي شويم خليفه الله، که از جهنم خارج شديم و قابليت جانشيني خدا را پيدا کرديم.
پس از آنجا به بعد مي شود گفت خليفه الله، چون سنخيتي وجود دارد.
دوره 7
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر