در پاسخ به سوال؛ در خصوص اينکه بعد از مدتي ما چيزي كه دنبال مي كنيم رهايي است!
اسمش را گذاشتيم Interuniversal كه حالا هم اسم سايت مان است. يك توضيح كوتاه بدهم حالا كه شما سؤال فرموديد بحث اينجاست كه ما بايد با كل ارتباط برقرار كنيم، كل چيزي مي داند كه جزء نمي داند، اينها اصل است. مثلا يك سلول- قبلا هم اشاره داشتيم- نمي داند من چه آرزويي دارم، بدن ما صد تريليون سلول دارد، دانه دانه شان را بياوريم بگوييم مجموعه ي شما كجا مي خواهد برود، مي داند؟ ضمن اين كه سلول خودش هوشمند است، شعور دارد، اطلاعات صد تريليون سلول ديگر را هم دارد، اما نحوه ي استفاده و بهره مندي از اين هوشش تعريف دارد. لذا نمي داند من چه آرزويي دارم، من مي خواهم به كمال بروم يا به كثرت، من امشب مي خواهم چه غذايي بخورم، چي هوس كردم اما اين صد تريليون سلول دور هم جمع مي شود من آرزومند مي شوم، آمال دارم، هدف دارم، سليقه دارم و... و خيلي چيزهاي ديگر كه سلول از آن بي خبر است.
حالا ما يك مجموعه اي داريم كه شما بعدا مي آييد مي ببينيد اين مجموعه هم خودش زنده است جهان هستي؛ حافظه دارد، شعور دارد، هوشمندي دارد و... دوباره ما اجزاء سلول هاي يك مجموعه ي بزرگ تر هستيم، او مي داند چه خبر است من نمي دانم و مشاهده كرديم كه ما با شعورش ارتباط برقرار كرديم يك كارهايي انجام داديم، با همان شعور آن بود كه انجام داديم، درست است؟
حالا ما مي خواهيم با يك مجموعه عظيمي ارتباط برقرار كنيم و يك مجموعه عظيمي را بفهميم. عظمت اين مجموعه در ذهن هاي بسته و گرفتار و متعصب و دربند و درگير انسان معمولي جا نمي گيرد.
« فهم او در خور هر هوش نيست / حلقه او سخره هر گوش نيست »
( مولوي)
يك ذهني مي خواهد رها و آزاد، خوب اين ها را بايد در عمل بيابيم ببينيم منظورمان چيست، اين ها ديگر در عمل ذهني است كه بندهاي مختلفي از آن باز شده است، در يك آزادي خاصي، در يك گسترش خاصي است. و در واقع ما ذهن مان را در كل عالم هستي مي خواهيم معطوف كنيم، مي خواهيم اين را در حد آنجا و لذا از مسايل قومي و نژادي و مليتي و حتي جهاني مي گذرد مي آيد در حد كيهان معطوف مي شود. ديديد ما از دوره ي يك راجع به كيهان، شعور كيهان رفتيم معطوف شديم نه ديگر يك مسايل كوچك و جزئي، از همان جا اين تفكر را آغاز كرديم، تفكر در سطوح گسترده اي، اين خرده مشكل است فقط با رسيدن به موضوعش مي شود تعريفش كرد.
مطالب دوره سه عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
اسمش را گذاشتيم Interuniversal كه حالا هم اسم سايت مان است. يك توضيح كوتاه بدهم حالا كه شما سؤال فرموديد بحث اينجاست كه ما بايد با كل ارتباط برقرار كنيم، كل چيزي مي داند كه جزء نمي داند، اينها اصل است. مثلا يك سلول- قبلا هم اشاره داشتيم- نمي داند من چه آرزويي دارم، بدن ما صد تريليون سلول دارد، دانه دانه شان را بياوريم بگوييم مجموعه ي شما كجا مي خواهد برود، مي داند؟ ضمن اين كه سلول خودش هوشمند است، شعور دارد، اطلاعات صد تريليون سلول ديگر را هم دارد، اما نحوه ي استفاده و بهره مندي از اين هوشش تعريف دارد. لذا نمي داند من چه آرزويي دارم، من مي خواهم به كمال بروم يا به كثرت، من امشب مي خواهم چه غذايي بخورم، چي هوس كردم اما اين صد تريليون سلول دور هم جمع مي شود من آرزومند مي شوم، آمال دارم، هدف دارم، سليقه دارم و... و خيلي چيزهاي ديگر كه سلول از آن بي خبر است.
حالا ما يك مجموعه اي داريم كه شما بعدا مي آييد مي ببينيد اين مجموعه هم خودش زنده است جهان هستي؛ حافظه دارد، شعور دارد، هوشمندي دارد و... دوباره ما اجزاء سلول هاي يك مجموعه ي بزرگ تر هستيم، او مي داند چه خبر است من نمي دانم و مشاهده كرديم كه ما با شعورش ارتباط برقرار كرديم يك كارهايي انجام داديم، با همان شعور آن بود كه انجام داديم، درست است؟
حالا ما مي خواهيم با يك مجموعه عظيمي ارتباط برقرار كنيم و يك مجموعه عظيمي را بفهميم. عظمت اين مجموعه در ذهن هاي بسته و گرفتار و متعصب و دربند و درگير انسان معمولي جا نمي گيرد.
« فهم او در خور هر هوش نيست / حلقه او سخره هر گوش نيست »
( مولوي)
يك ذهني مي خواهد رها و آزاد، خوب اين ها را بايد در عمل بيابيم ببينيم منظورمان چيست، اين ها ديگر در عمل ذهني است كه بندهاي مختلفي از آن باز شده است، در يك آزادي خاصي، در يك گسترش خاصي است. و در واقع ما ذهن مان را در كل عالم هستي مي خواهيم معطوف كنيم، مي خواهيم اين را در حد آنجا و لذا از مسايل قومي و نژادي و مليتي و حتي جهاني مي گذرد مي آيد در حد كيهان معطوف مي شود. ديديد ما از دوره ي يك راجع به كيهان، شعور كيهان رفتيم معطوف شديم نه ديگر يك مسايل كوچك و جزئي، از همان جا اين تفكر را آغاز كرديم، تفكر در سطوح گسترده اي، اين خرده مشكل است فقط با رسيدن به موضوعش مي شود تعريفش كرد.
مطالب دوره سه عرفان حلقه
استاد محمد علي طاهري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر