مستانه سر !! ___
وعده ی دلدار را در گوش کن .
خویش را از بوی من مدهوش کن .
شهد جان است او که در جان میکند .
خانه ی سستم که ویران میکند.
این حدیث ساز بشکسته ی منست
کین نوا در آن از این پیراهن است .
یوسف است افتاده در چاهی که دور
پیرهن درمان کند یک مرد کور .
پیرهن نی با خودش درمان بود
لیک در هر چیز از او سامان بود
بر منِ افتاده چون تو بنگری .
با دوای عشق بر گردون سری
وعده ها در گوش ها بسیار شد
نغمه های عشق در جان کار شد
اینچنین از شهد و شکر مملو ام
تو ببین اینسان مشعشع پر تو ام
__ حسن.ش - اسفند 92 __
وعده ی دلدار را در گوش کن .
خویش را از بوی من مدهوش کن .
شهد جان است او که در جان میکند .
خانه ی سستم که ویران میکند.
این حدیث ساز بشکسته ی منست
کین نوا در آن از این پیراهن است .
یوسف است افتاده در چاهی که دور
پیرهن درمان کند یک مرد کور .
پیرهن نی با خودش درمان بود
لیک در هر چیز از او سامان بود
بر منِ افتاده چون تو بنگری .
با دوای عشق بر گردون سری
وعده ها در گوش ها بسیار شد
نغمه های عشق در جان کار شد
اینچنین از شهد و شکر مملو ام
تو ببین اینسان مشعشع پر تو ام
__ حسن.ش - اسفند 92 __
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر