باز باشد که بیایی
در برم چون بنمایی
و بگویی
تو ثنایی تو سمایی
باز باشد که بگویم
تو نه مایه ی کِبری
تو هُمایی، تو خدایی تو خدایی
از برم چون به در آیی
من نه آیینه ی دشتم
که دگر هیچ نماند
ز من و قامت و دستم
بی سر و پا، بدنی خُرد
در خرابات حزین ِ عالِم و مُرشد و مستم
من همانم که تو گویی
من همانم که تو خواهی
به جزین هیچ نخواهم
که تو در حرف نگُنجی و ز هر نکته رهایی ...
آگاهی 16 اسفند 92
هدیه بزرگوار همسفر سرکار خانم Maryam Mazinani با طلب خیر
در برم چون بنمایی
و بگویی
تو ثنایی تو سمایی
باز باشد که بگویم
تو نه مایه ی کِبری
تو هُمایی، تو خدایی تو خدایی
از برم چون به در آیی
من نه آیینه ی دشتم
که دگر هیچ نماند
ز من و قامت و دستم
بی سر و پا، بدنی خُرد
در خرابات حزین ِ عالِم و مُرشد و مستم
من همانم که تو گویی
من همانم که تو خواهی
به جزین هیچ نخواهم
که تو در حرف نگُنجی و ز هر نکته رهایی ...
آگاهی 16 اسفند 92
هدیه بزرگوار همسفر سرکار خانم Maryam Mazinani با طلب خیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر