در کون و مکان جانا غوغای تو می بینم
در حلقه وحدت من سودای تو می بینم
در هر نفس و هر جان پنهان غم عشق تو
اینجا همه آنرا من پیدای تو می بینم
هر دل به بهار عشق رسوای دو عالم شد
اینجا همه دل را من رسوای تو می بینم
هر کس به کسی دل داد شیدای غم او شد
اینجا همه کس را من شیدای تو می بینم
آورد مرا تارا در حلقه وحدت لیک
در حلقه وحدت من تارای تو می بینم
کور است هر آن دیده در غفلت و نادانی
اینجا همه دل را من بینای تو می بینم
دل در غم یار خود بی یار و مدد کار است
اینجا دل عاشق را یارای تو می بینم
دیروز گذشت و عشق امروز نوازش کرد
فردا که بیاید من فردای تو می بینم
گم کرده تو را زاهد هم عابد و روحانی
اینجا که درون دل من جای تو می بینم
دیدم همه کس را من در کثرت و در الا
اینجا که خدایا من الای تو می بینم
اینجا همه رقصانند با ساز تو اش یا رب
جام و می و هم ساغر مینای تو می بینم
محمود اگر آمد با یک دل سینایی
در حلقه وحدت هم سینای تو می بینم
ارسالی از همسفر بزرگوار جناب Mahmoud Mnikبا طلب خیر
در حلقه وحدت من سودای تو می بینم
در هر نفس و هر جان پنهان غم عشق تو
اینجا همه آنرا من پیدای تو می بینم
هر دل به بهار عشق رسوای دو عالم شد
اینجا همه دل را من رسوای تو می بینم
هر کس به کسی دل داد شیدای غم او شد
اینجا همه کس را من شیدای تو می بینم
آورد مرا تارا در حلقه وحدت لیک
در حلقه وحدت من تارای تو می بینم
کور است هر آن دیده در غفلت و نادانی
اینجا همه دل را من بینای تو می بینم
دل در غم یار خود بی یار و مدد کار است
اینجا دل عاشق را یارای تو می بینم
دیروز گذشت و عشق امروز نوازش کرد
فردا که بیاید من فردای تو می بینم
گم کرده تو را زاهد هم عابد و روحانی
اینجا که درون دل من جای تو می بینم
دیدم همه کس را من در کثرت و در الا
اینجا که خدایا من الای تو می بینم
اینجا همه رقصانند با ساز تو اش یا رب
جام و می و هم ساغر مینای تو می بینم
محمود اگر آمد با یک دل سینایی
در حلقه وحدت هم سینای تو می بینم
ارسالی از همسفر بزرگوار جناب Mahmoud Mnikبا طلب خیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر