۱۳۹۲-۰۹-۲۰

اتصال ... دست نیاز فقط به سوی بی نیاز !

اتصال ... دست نیاز فقط به سوی بی نیاز !
برنامه ی ادبیات جهانی :
مادری که دارای چندین فرزند بود ، در حالی که به کارهای خانه اش می رسید، با اسباب بازی و شیرینی کودکانِ خود را سرگرم می کرد. بچه ها برای مدتی شاد بودند ، اما ناگهان مادرشان را به یاد آوردند و شروع به گریه و زاری کردند. مادر ، خوراکی ها و اسباب بازی های تازه ای برایشان آورد و باز هم بچه ها تا مدتی سرگرم شدند و مادرشان را از خاطر بردند.
این ماجرا چندین بار تکرار شد ، تا آنکه یکی از بچه ها در حالی که به سختی گریه می کرد با لحنی پرسوز و حسرتبار به مادرش گفت :
"مادر ، من اسباب بازی نمی خواهم ، تو را می خواهم !"
مادر با شنیدن این تقاضای غم انگیز همه ی کارهایش را رها کرد و او را در آغوش خود نشاند.
خداوند ، مادر الهیِ همه ی ماست . هنگامی که ما همچون کودکان به اسباب بازی ها و شیرینی هایی که می دهد مشغول هستیم ، او بی دریغ ، ثروت ، آسایش ، لذت، اعتبار اجتماعی،شهرت،اقتدار و افتخار را به ما ارزانی می دارد و آنگاه ما گمان می کنیم که نیازی به خدا نداریم.
اما برای برخی انسان ها این لذت ها جاذبه ای ندارند، آنها به چیزهایی که دنیا می دهد دلبسته نیستند . دلهای آنان زخمیِ اندوهِ دیدار خداوند است و پیوسته فریاد بر می آورند : " خدایا من به تو نیاز دارم ! تو را می خواهم ! " و خدا به سویشان خواهد آمد و خود را بر آنان پدیدار خواهد کرد.

برگرفته از کتاب " در پناه او " اثر جی.پی.واسوانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر