۱۳۹۲-۱۰-۰۷

ترویج مذهب و فرقه های التقاطی

ترویج مذهب و فرقه های التقاطی

شاید از خود بپرسید که این کلمه چه معنایی میدهد؟ و چرا این اتهام به مکتب عرفان حلقه وارد شده است؟ واژه ی التقاط در لغت به معنای" درهم و بر هم و روی هم ریخته" میباشد. اما وقتی در کنار مذهب و یا دین قرار میگیرد به معنای آیینی میشود که از سایر مذاهب و آیینها چیزی را وام گرفته است و با روی هم ریختن آنها چیزی نو را بیرون آورده است.
در واقع کسانی که مدعی هستند مکتب عرفان حلقه یک مکتب التقاطی است و با وام گرفتن از سایر مکاتب فکری (طبق انچه که عنوان میشود مکاتب فکری و عرفانهای هندویی و بودایی و سایر ادیان ) بقا یافته است به نوعی یا از بی اطلاعی خود از تاریخ پرده بر میدارند و یا در جستجوی اهداف و اغراضی هستند .
چرا که اتهام التقاطی علاوه بر اینکه نمیتواند موجب مخدوش نمودن چهره ی این مکتب گردد،بلکه پذیرش و همسویی با سایر ادیان الهی و مذاهب و مکاتب یک فضیلت اخلاقیست که خود نشانگر نگاه بی تکلف و فارغ از انحصارجویی این مکتب عرفانیست و خود موجب رشد و گسترش تعالیم و تفکرات این مکتب میباشد.
با نگاهی به تاریخ انبیا در می یابیم ،اغلب ادیان الهی و مذاهب بر همین محور حرکت خود را اغاز نموده و تداوم بخشیده اند .اگر این را بپذیریم که اتهام ترویج تفکر التقاطی یک اتهام سنگین علیه سایر مکاتب فکری است باید به ناچار به تاریخ رجوع کنیم و مروری کنیم بر سیره ی انبیا و اولیای الهی .چرا که از ابراهیم کلیم الله گرفته تا موسی عمران و عیسا مسیح و تا عصر محمد (ص) همه و همه دارای همین تفکر بوده اند. حال اگر بپذیریم که دوستی و الفت با سایر مکاتب شیوه ای غلط است پس باید به این نتیجه برسیم که راهی که رسول خدا (ص)رفته است نیز شیوه ای نادرست است.
چرا که بیش از هر مکتب دیگری در اسلام و در کتاب آسمانی قرآن که مرکز و محور تعالیم دین مبین اسلام است از ادیان پیشین سخن به میان رفته است. از زبور داوود تا روایات قوم عاد و ثمود و از قوم یهود تا عصر مسیحیت در جای جای این کتاب آسمانی سخن رفته است. و نه تنها با دیده ی بدبینی در مورد انها به قضاوت نپرداخته است بلکه با بیان دستاوردهای انها به نوعی مُهر صحت بر روش و منش و تعالیم مکاتب پیش از خود زده است.
لذا آنچه آشکار است هرگز غرض بر این نبوده است که این مکتب عرفانی خود را در قامت یک دین و یا مذهب بر کسی عرضه کند. اما آنچه که مسلّم است،مکتبی که شیوه و منش خود را بر محور تعالیم الهی و به خصوص دین مبین اسلام بنیان گذاشته است قطعا محوریت تعالیم خود را مبتنی بر همان پایه ها و ارکان (که همانا پذیرفتن و احترام گذاشتن به سایر مکاتب فکری و اخذ دستاوردها و اعتلای یافته های آنان است) قرار داده است.
امید است که با کنار گذاردن عرایض و غرایض راهی را برویم که بدور از هرگونه اتهام و افترا و با دوری جستن و تبرّی از منیّتها و خود بزرگ پنداریها حقّ را محور حرکت و سلوک خود قرار دهیم و تنها حقیقت را بنگریم و هدف را که وصال با حق و رسیدن به کمال است قربانی خواسته های زودگذر و ناپایدار خود نگردانیم و راه کمال و معرفت را با منفعت جویی خویش پایمال نکنیم.

به قلم یکی از دوستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر