۱۳۹۲-۰۹-۲۴

نياز به ستايش !


نیاز به ستایش در اين مقطع ما را به سمت پائين مي كشد، تشويق، تعريف و ... گفت: « اسجدوا آدم فسجدوا » : به ملائك گفت سجده كنيد و آنها سجده كردند و ما را بيچاره كردند، يعني تمام اركان هستي ما را ستايش كردند، حتي خودش هم گفت: « فتبارك الله احسن الخالقين »، اين تعريفها را كردند و به ما سجده كردند، در ابتدا كه ما چلوكباب نمي خورديم، چون مي دانستيم هستي به خاطر ما آفريده شده، ما انرژي داشتيم و انرژي دريافت مي كرديم و اولين مرتبه فاز عشق (كه ما را عاشق خودمان كردند) را پشت سر گذاشتيم.
ما ياد آن زمان هستيم و مي گوئيم عجب زماني بود، چقدر عالي بود و چقدر لذت بخش بود و ما چقدر كيف كرديم، وقتي ما را سجده كردند ما حض برديم و ياد آنجا بوديم،‌ دایما داريم به گذشته نگاه مي كنيم،‌ به آن موقع. لذا چيزي كه ما را زمين مي زند همين نياز است و عامل بيچارگي ما و رجعت به گذشته است. در آن زمان خوب بوده ولي الان خوب نيست، عاملي كه ما را بيچاره مي كند، ميل به مورد ستايش قرار گرفتن، نياز به تشويق و ... است كه ما نيازمند باشيم، نه اينكه بد باشد، « من لم يشكر مخلوق لم يشكر خالق » ، اين آگاهي است براي اينكه شكرگذاري كنيم، تعريف كنيم و ... اينهاهست ولي نبايد نيازمند باشيم، ما نيازمنديم . اگر نيايند و از ما قدرداني نكنند، دشارژ ميشویم، اگر از ما تعريف نكنند،‌ ما زمين ميخوريم،‌انگيزه حركت را از دست مي دهيم و به خاك سياه مي نشينيم. الان عده بسيار زيادي مشكل زندگيشان همين است كه از ما قدرداني نميشود، از ما تعريف نميشود و ... اگر ما بي نياز بوديم چه ميشد؟ نياز نداريم كسي بيايد و دستش را بگذارد روي شانه ما و به ما بگويد، آفرين و ... بي نيازيم . اين بي نيازي قدرت واقعي است، اين بي نيازي عظمت و ابهت دارد . در عرفان اين بخش يعني (نياز به تشويق) با كمك حلقه هاي رحمانيت حذف ميشود .
خورشيد ميتابد، نياز ندارد كه به او بتابند انسان متعالي خودش تشويق مي كند، قدرداني مي كند، ولي خودش نيازمند قدرداني نيست، اين بلوغ عرفاني است . مثال مرتاض را زديم كه يك بادام مي خورد،‌ او يك جوري بي نياز است، اين بالغ عرفاني هم يك جوري بي نياز است.
بالغ عرفاني ممكن است دو پرس هم غذا بخورد اما چون از ستايش و تشويق بي نياز است ممكن است از آن مرتاض هم بالاتر برود ولي نمود عيني ندارد. يك انسان متعالي با انتقاد سقوط نمي كند و دشارژ نميشود در حاليكه انسانهاي معمولي با انتقاد داغون مي شوند و دشارژ مي شوند.
و گفتيم عرفان هنر ضد ضربه شدن است و اين يك راه ضد ضربه شدن است.
پس ديديم كه ما تحت تاثير دو نيرو يعني روح و نياز به ستايش قرار داريم.

دوره 2 - جلسه 4 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر