۱۳۹۲-۰۹-۲۵

درک جمال یار:


                                                                                                                                 درک جمال یار:
کاربرد بسیار زیادی دارد که برای باز شدن مسئله به داستان لیلی و مجنون اشاره می کنیم.
میدانیم که لیلی چندان خوش قیافه نبود ولی آوازه عشق لیلی و مجنون در همه بلادها پیچیده بود و هر کسی مایل بود لیلی را ببیند که کیست از جمله خلیفه هم مشتاق دیدار بود که لیلی چه لعبتی است که این عشق را آفریده. دستور داد لیلی را بیاورند وقتی آوردند نگاهی کرد و گفت این که اصلا چیزی نیست.
گفت لیلی را خلیفه کان توئی
کز تو مجنون شد پریشان و غمين
از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت خاموش چون تو مجنون نیستی
دیده مجنون گر بودی تو را
هر دو عالم را مصون بودی تو را
اگر با چشم مجنون نگاه میکردی می فهمیدی من چه هستم، تو داری با چشم خودت نگاه می کنی که چشم آدمی است که اسیر عقل است، اگر اسیر عشق بودی نجات پیدا کرده بودی.
اگر همه جا وجه الله است عاشق به صورت او چطور نگاه می کند؟ آیا عاشق در چهره معشوقش می تواند نقص ببیند؟ این است که می گویند عاشق کور است چون آن چیزی که میتواند عیب را کشف کند عقل است.
عیب دانی از چه خیزد
خیزد از عقل ملول
عشق عیب یاب نیست، این عقل است که 4=2×2 میکند و قیاس می کند و در نهایت عیبها را ردیف می کند. بنابر این هر چه درک جمال یار بیشتر میشود، دیدن موزونی بیشتر میشود، هر چه دورتر شویم دیدن ناموزونیها بیشتر میشود، طوری که همه به خلقت خداوند معترضند. معترضند چون هر نفر بینهایت عیب و اشکال می بیند، چون حقیقت و مسائل پشت پرده را نمی دانیم. درک جمال یار کمک میکند که دیده عیب پوش ایجاد بشود و موزونی ها بیشتر به چشم بیاید.
ما هوشمندی را نمی بینیم ولی کوچکترین عیب را می بینیم، این درک کمک میکند که هوشمندی الهی را عمده تر ببینیم و این مسئله کمک میکند به صالح شدن ما، یعنی در صلح قرار میگیریم نسبت به خدا، به خود، به دیگران، به هستی.
پس درک جمال یار برای خود ما لازم است، چون تا زمانی که تضاد داریم تضاد یعنی سم یعنی وجود مسموم. این مسئله کمک میکند تضادهای خودمان را با دیگران، هستی، خود و خدا حل کنیم، نه با نصیحت، بلکه با ادراکی که جزء وجودی ما بشود.

دوره 2 - استاد طاهری +1

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر