۱۳۹۲-۱۱-۱۹

يادم تو را فراموش

 يادم تو را فراموش

" يادم تو را فراموش "

چه بسيار بسته اي و چه بسيار شکسته اي ! يادت هست ؟ قرار بود فراموش نکني قرارت را ! آغاز بازي را که بياد داري ؟ عهدي داشتيم و تو آن را به اختيارت شکستي! و دانستي که شکستن وحدت , کثرت است ! در بازار کثرتي که ساختي اسير اسبابهاي ساخت خود شده اي ! و طمع ذهنت در سوداي سود , فراموش کرده اي که در خسراني ! , از کل اسما ء که آموخته بودي از سر جهل سودي نبردي و آنرا به سطح اسفل علم کشاندي و به اختيار نام "انسان "بر خود نهادي ! وحتي ندانستي که در بازگشت به ريشه ات "نسيان " و فراموشکاري است . برايت هفت وادي و در هر وادي پيماني به مانند هفت جناق سينه ات و از سينه و گوهر وحودت , زوجي قرار دادم که در آرامش به کمال برسي و هربار به سينه ات رجوغ و نظر کني ياد پيمانت کني ! نشکن اين بازي جناق دو قطبي را . که " يادم تورا فراموش " و تويي خاسر !

Reza Josheghani

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر