۱۳۹۲-۱۲-۰۱

ما قادر به تحمل عظمت الهی نیستیم !

ما قادر به تحمل عظمت الهی نیستیم !

ما قادر به درک خداوند نیستیم
و خدا پرده از رخ برنمی دارد و ما فقط تجلیاتش را در اختیار داریم و اگر خدا نقاب از گوشه چهره بر نمی دارد چون ما قادر به درک نیستیم !
نمی توانیم آن عظمت را تحمل کنیم !

هر کسی یک برداشتی و تصوری درباره خداوند دارد که ازآن چیزی که هست کمتر است و غلط است !

هر چه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه ناید آن خداست

ما هر کدام برای خودمان یک خدایی ساختیم !

در یک جایی عیب ندارد و گفته:

هیچ ترتیب و آدابی مجوی
هر چه می خواهد دل تنگت بگوی

اما کم کم باید پیش برویم و تصورات خود را تغییر بدهیم !

نمی گوئیم ظرف یک شب، اما باید از این تصورات و تخیلات جدا بشویم و واقف بشویم به عدم، به بی نامی الله !
واقف بشویم به « سبحان الله عما یصفون »
(او از هر وصفی مبراست)، اما تا زمانی که اینجا هستیم: این تصور این تخیل لعبت است
تا تو طفلی پس بدانت حاجت است

تا زمانی که ما همین پایین هستیم مجبوریم بگوئیم:

تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت

بنابراین این بحث کیمیا ایجاب می کند  تعریف ما از خدا، از تصور و تخیل دورتر بشود و به آن چه هست نزدیک بشود !

رشد انسان شامل تعریف صحیح از خدا هم هست !
البته ارتقا تعریف خدا به سمت تعریف بی تعریفی می رود !

هر چه می رویم جلوتر تعریف محدودتر می شود تا یک جا به بی نامی او معطوف بشویم
و این تازه آغاز ماجرای دیگری است !

تا زمانی که فکر می کنیم نام دارد در یک دنیایی هستیم !
همان دنیای تصور و تخیل و وقتی فهمیدیم نام ندارد پا میگذاریم در دنیای دیگری !

دردم نهفته به، ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند

دوره 5 - استاد طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر