۱۳۹۲-۱۱-۱۳

نقطه اشتراک علم، مذهب، عرفان و فلسفه !

نقطه اشتراک علم، مذهب، عرفان و فلسفه !

خیلی ها از مسائل دین و مذهب جدا شدند
به این علت که می روند سمت علم،
می بینند علم چیز دیگری می گوید
و می آیند سمت مذهب می بینند مذهب چیز دیگری می گوید !
و این تضاد همه را حتی آنهائی هم که قبول دارند یک وقتهایی قاطی می کنند و می پرسند آخه چه جوریه ؟!

آدم و حوا هیچ سوادی، دانشی و آگاهی نداشتند در واقع روزی که شروع شده نشان داده می شود که چقدر زمان گذشته
تا ما تازه آتش را کشف کردیم.
در واقع آن موجود این موجود نیست
لذا باید تاریخچه خودش را با مسائل خودش مطابقت بدهیم و با قوانین الهی باید انطباق بدهیم
یعنی ما نمی توانیم بگوئیم انسانهای اولیه نبودند بنابر این بودند و قانونمند است !

شعور الهی است
قوانین الهی است
و مطابق این قوانین ما مسیری را طی کردیم مثلا مسلما ما یک روزی ابزار را نمی شناختیم
بعدا ابزار را شناختیم. چوبی را گرفتیم و بعد یک سنگ را سرش بستیم و ...

برای انسان در قرن 21، کلام بسیار مهم است امیرالمومنین (ع) فرمودند با زمان حرکت کنید
اگر با زمان حرکت نکنیم نسل جدید حرفهای ما را نمی تواند بپذیرد !

لذا این تضادها باید حل بشود حرفهای ما هیچ مغایرتی ندارد.
آدم و حوا درست است و ...
اما منظور از حوا چیست؟!
حوا را از دنده چپ آدم آفریدیم منظور چیست؟!
اصلا منظور زن نیست !
منظور بخشی از نفس است !

رمز است
وگرنه زن موجود دست دوم نیست !
موجود درجه دو نیست !

آدم که می گویند چیزی است که
می خواسته این مسیر را طی کنه "خلیفه الله" جانشین باشد در ارض (مسیر) !

لذا جور دیگر باید دید چشمها را باید شست !

اگر غیر از این بخواهیم نگاه بکنیم جز تضاد،
جز راهی که رفتند و به نتیجه نرسیدند چیز دیگری نخواهد بود !

علم و مذهب و عرفان و فلسفه می خواهند چگونگی انسان را توضیح بدهند !
این چهار تا باید با هم بتوانند در آخر به نقطه مشترک برسند
باید نقاط مشترک پیدا بکنند
لذا اگر زبانی پیدا بشود که این زبان،
این چهار تا را با هم آشتی بدهد کار درست است !

اگر هر کدام یک حرف بزنند
انسان همواره در این سرگشتگی به سر خواهد برد
به هر حال انسان نئاندرتال یک واقعیت است
باید توجیه بشود
ارتباطش با هر انسان اولیه ای که بوده
(آدم، حوا، آدمهای نخستین و هر چی بگویید) باید تعریف بشود
و باید قانونش کشف بشود و قانونش بیان بشود !

یک دفعه ببینیم که این چهار تا (علم، مذهب، عرفان و فلسفه )
با هم در آشتی هستند !
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند !
بنابراین همه اینها در آخر که می خواهند یک حرف را بزنند
منتها یک جا زبان سمبلیک خاصی است که باید کشف رمز بشود !
و یک جا زبان علم محض است، فقط دیدن را قبول دارد و ...

دوره 4 - استاد طاهری 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر